مفاهیم انسانی زیادی در زبان و فرهنگ ما وجود دارد؛ مفاهیمی که گاهی میبینیم تعریف مشخصی هم از آنها در ذهن نداریم.
یکی از این مفاهیم زیبای انسانی، به نام آزادگی از آن یاد میشود. آزادی و آزادگی دو مفهوم مرتبط و زیبا هستند. آزادی بیشتر درباره رهایی از اسارتهای ظاهری بهکار میرود و آزادگی درباره رهایی از اسارتهای باطنی؛ به این معنا که پرنده عقل و جان یک انسان آزاده در آسمان دنیا، پیوسته بهدنبال حقایق میگردد و میرود تاآنکه شاخه حق و حقیقت را بیابد و درکنار آن آرام بگیرد.
امامصادق (ع) در اینباره میفرمایند: «آزاده در همهحال آزاده است. اگر بلا و سختى به او رسد، شکیبایى ورزد و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزند، او را نشکنند؛ هرچند به اسیرى افتد و مقهور شود و آسایش را از دست بدهد و به سختى و تنگدستى افتد؛ چنان که یوسف صدیق امین، صلواتا... علیه، به بندگى گرفته و مقهور و اسیر شد، اما این همه به آزادگى او آسیب نرساند». (کافى، ج۲، ص۸۹، ح۶). در کربلا، تصویر آزادگی در ماجرای حر به وقوع پیوست. مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حربنیزید ریاحی، از سران لشکر دشمن امامحسین (ع)، میتوانیم ببینیم.
درواقع او ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمیخیزد. آزادانه روی بهسوی حق میآورد و در پایان در آفتاب ولایت، ذوب میشود و بر دشمن امامحسین (ع) حمله میبرد و شهد شهادت را مینوشد و آزادگی را با این رفتار معنا میکند که حضرت امامحسین (ع) بر بالین او حاضر میشوند و با او این چنین سخن میگویند: «أنت الحرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخره: تو آزادی؛ چنان که مادرت نامت نهاد. تو آزادی در دنیا و آخرت!».
امامحسین (ع) درواقع میخواهند این آزادگی را در مخاطب خود زنده کنند؛ همان آزادگی که در حر زنده شد و در کربلا بسیار کمیاب بود. امامحسین (ع) در روز عاشورا پس از آنکه همه یارانشان به شهادت رسیدند، بهتنهایی مشغول نبرد بودند. تیرها و نیزهها از هرسو بدن مبارک امام را نشانه میگرفتند.
در این هنگام، لشکر انبوهی به فرماندهی شمربنذیالجوشن، بین امام و خیمههای آن حضرت فاصله انداختند و قصد حمله به خیمههای امام را داشتند که امام فرمودند: «ای پیروان آلابیسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمیهراسید، در دنیایتان آزاده باشید و اگر فکر میکنید عرب هستید، به اصلونسب خودتان برگردید و... تا من زنده هستم، به خیمهها حمله نکنید».
در این جمله، امام اولا: حریت در دنیا را از آنان میخواهند؛ یعنی رعایت اخلاق و قوانین عمومی جنگها را که درمیان همه اقوام جهان معتبر است. ثانیا: آنها را به رعایت برخی اخلاق نیک عربها دعوت میکنند و بهعبارتی، چنین میفرمایند که اگر مسلمان نیستید، عرب که هستید، پس چرا قوانین پذیرفتهشده در جامعه عربی را زیر پا میگذارید؟
خلاصه اینکه در هر جامعه با هر عقیده و فکری، برخی ویژگیهای مثبت وجود دارد و عربها نیز در آن زمان و حتی قبل از اسلام با تمام صفات منفی که داشتند، قوانینی انسانی مثل تعرض نکردن به زنان و کودکان تا پایان جنگ درمیان آنها وجود داشت که عمل به آن، نوعی آزادگی بهشمار میآمد و امام بهدنبال زنده کردن همین آزادگی درمیان آنان بودند و آنها را به همین آزادگی دعوت کردند. خداوند بزرگ به همه ما کمک کند که بتوانیم همیشه و در همهحال در زندگی خودمان، پیرو آزادگی امامحسین (ع) و یاران باوفایشان باشیم. انشاءا....