غلامرضا زوزنی _ فیلم سینمایی «نفوذی»، یکی از آثار مطرحی است که او با مهدی فیوضی، دیگر سینماگر مشهدی، کارگردانی کرد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بیستوهشتمین جشنواره فیلم فجر را بهدست بیاورد.
او با دیگر هنرمندان سینمای ایران که خاستگاهشان مشهد بوده، همکاریهای متعددی کرده و همچنین در آثار سینمایی سینماگران نامی کشور مانند «ارتفاع پست» اثر ابراهیم حاتمیکیا و «اتوبوس شب» ساخته کیومرث پوراحمد نیز بهعنوان بازیگر حضور داشته است.
فیلم سینمایی تازهای که این کارگردان ساخته است، با عنوان «اعتراف با دور تند»، به تهیهکنندگی علی سرتیپی، منتظر اکران عمومی است و یک فیلم سینمایی دیگر هم به نام «آلرژی» برای اکران در گروه «هنروتجربه» با کامبیز دارابی تهیه کرده است که مرحله پس از تولیدش را پشتسر میگذارد.
چندی پیش سریالی سیوچهارقسمتی با عنوان «وارش» بهکارگردانی کاوری از شبکه ۳ پخش شد که مخاطبان به آن اقبال نشان دادند. گفته میشود متن این سریال که نوشته جابر قاسمعلی است، اقتباسی از رمان پرفروش «مهاجران»، نوشته هاوارد فاست است. شاید در یک نگاه کلی، بتوانیم سریال «وارش» را مشابه این رمان آمریکایی بدانیم که بخشهای زیادی از آن ایرانی شده است.
مهمترین وجه شباهت این سریال با «مهاجران» دان لاوِت، شخصیت اصلی رمان است که سرنوشتی مشابه شخصیت یوسف در سریال وارش دارد.
بعد از اتمام پخش سریال از تلویزیون با کارگردان آن گفتگو کردیم تا نظرش را درباره چالشهای ساخت سریال تاریخی و کار با صداوسیما جویا شویم.
درباره همکاری با بازیگران مشهدی در کارتان برایمان بگویید؛ هنرمندانی همچون هدایت هاشمی و برزو ارجمند. چطور شد که با آنها کار کردید؟
وقتی فردی برای کار به پایتخت میآید، از آن دستهبندیهای مرسوم بومی خارج میشود و براساس ضوابط و قواعدی که در تهران وجود دارد، عمل میکند، اما من بهطورکلی با بچههای مشهد دوست هستم.
با بسیاریشان مراوده دارم و همکاری میکنم، اما این تقسیمبندی را ندارم که بخواهم اینها را از هم جدا کنم. همه ما در یک فضای واحد تنیده شدهایم، اما سابقه رفاقت، موجب میشود که بچهها اهمیت بیشتری به کار بدهند؛ هرچند در کل تفاوتی وجود ندارد؛ چون آدمها بهطورکلی براساس یک نگاه حرفهای باهم همکاری میکنند.
نگاهی که الان درباره آن حرف زدید و این «برداشتن خط و مرزها میان اقوام و افراد» در «وارش» هم وجود داشت. آیا شما سعی کردید همه اقوام ایرانی را درکنار هم نشان بدهید؟
قصه اینطور ایجاب میکرد. آدمی که غریبه است، بیاید و در محیطی غیر از محیط زندگی خودش، زندگی تشکیل بدهد. هم این نگاه وجود دارد و هم اینکه موقعیت دراماتیکتری ایجاد میکند. «وارش» از آن دسته پیشنهادهایی بود که هم از نظر فضا و هم قصه به من خیلی نزدیک بود. همین اتفاق موجب شد با شوق، آن را بسازم.
در مقام کارگردان چقدر تلاش کردید در قصه «وارش»، حرفهایی را بزنید که مناسب حالوهوای جامعه مخاطب باشد؟
قطعا وقتی قصهای ساخته میشود، باید حرفهایی برای این روزها نیز داشته باشد. اگر این حرفها نباشد، قصه عمقی نخواهد داشت. صرف قصهگویی و داستان تعریف کردن، فیلم را از عمق تهی خواهد کرد.
مفاهیمی در «وارش» گنجانده شده است که به یک برهه تاریخی یا یک نقطه جغرافیایی ربط ندارد؛ مفاهیمی مثل آزادیخواهی، حقطلبی، عشق، خیانت، جاهطلبی و... مربوط به همه بشریت در همه ادوار و اعصار است و به ملیت و قومیت محدود نیست؛ مثلا رسالت پیامبر اسلام (ص) یا مسائلی مانند قیام حضرت سیدالشهدا (ع) چیزهایی نیست که محدود به دوره خودشان باشد و امروز هم کاربرد دارد. این مفاهیم به یک اثر، لایههای بیشتری میدهد و آن را عمیق میکند.
تعدد بازیگران در این سریال سیوچهارقسمتی تقریبا در سریالهای تلویزیونی کمسابقه بود؛ از این نظر که برخی بازیگران مطرح، تنها چند قسمت در سریال بازی میکردند و بعد جایشان را به بازیگر بعدی میدادند. آنها چطور با کوتاهی نقششان، کنار آمدند؟
برای آنهایی که بهطور حرفهای بازیگری را دنبال میکنند، این موضوع زیاد مهم نیست. برای آنها مهم این است که نقششان ماندگار باشد.
مهم این است که حضورشان در جریان داستان، تاثیرگذار و درامــاتیک باشد. فیلمنامه به اندازهای خوب بود که به هرکه آن را نشان میدادیم، همکاری با ما را میپذیرفت؛ نهتنها بازیگران بلکه همه عوامل به خروجی کار اطمینان داشتند و با دلوجان کار میکردند.
این تنوع و تعدد بازیگر چه چالشی را برای شما بهعنوان کارگردان ایجاد کرد؟
میدانید که همین تعدد بازیگر، روند تولید را خیلی پیچیده میکند. هماهنگی آنها برای ضبط بازیهایشان، کار دشواری بود. شما میدانید که همه مراحل بازی یک بازیگر در یک سریال، پشتسر هم ضبط نمیشود. گاهی میان دو سکانس پشتسر هم چندین روز و چندین هفته فاصله میافتد. به اینها، فاصله لوکیشنها از مرکز را هم اضافه کنید. هماهنگی میان اینها کار را دشوار میکرد. همکاری بازیگران با گروه تولید، باعث شد که در تولید کار خللی ایجاد نشود.
وارش یکی از کارهای سختی بود که من در مدت فعالیتم در سینما و تلویزیون با آن روبهرو بودم. ساخت دکور، جابهجایی زمان در قصه فیلم و در زمان فیلمبرداری، تغییر گریمها، بازیهای پراکنده بازیگران در لوکیشنهای مختلف، تداوم حسی و بازی در جاهای مختلف و...، کار را بسیار مشکل کرده بود.
در این سریال بازیگران حرفهای درکنار بازیگرانی حضور داشتند که کمتر شناخته شدهاند، حتی بازیگرانی که چهره نبودند.
دلیل این موضوع، سیاست تلویزیون است. درواقع تلویزیون در حوزه بازیگر بهدنبال تولید و معرفی بازیگرهای جدید است. این چرخه تولید بازیگر، هم به تئاتر و سینما و هم به تولیدات تلویزیونی، میتواند کمک کند.
فضا و موقعیت و زمان سریال، این نیاز را ایجاد میکرد که از وسایل قدیمی و مکانهای تاریخی استفاده کنید. ظاهرا گاهی با فراهم آوردن وسایل، مشکل داشتید و وسایل مدرنتری را استفاده میکردید؟
لوکیشنهایی که ما در آنها کار میکردیم، هیچکدام آماده فیلمبرداری نبود؛ یعنی هیچ دکوری آماده نبود. هیچ صحنهای چیده نبود تا ما بخواهیم از آن استفاده کنیم. همه آنچه در سریال دیدید، بازسازی و فراهم کردیم، حتی منازل مسکونی که از آنها استفاده کردیم، هم بازسازی شدند و آکسسوار (وسایل صحنه) در آن چیده شد.
برای نمونه در تهیه وسایل صحنه مربوطبه دهه ۳۰ چندان مشکل نداشتیم. اغلب آنها قابلیت ساخت یا تهیه را داشتند، اما آن وسایل صحنهای که مربوطبه اواخر دهه ۵۰ و ۶۰ بود، ما را دچار مشکل کرد. با علم به اینکه ماشینها و بعضی وسایل در صحنه شاید مشابهتی با آن دوران نداشته باشد، از آنها استفاده کردیم؛ چون برای تهیه بعضی از آنها مشکل داشتیم.
دلیلش هم این بود که یا مالکان وسایل به ما اجازه تغییر نمیدادند یا وسایل خیلی کهنه بود، با این حال باید در مدت زمانی که معین شده بود و با هزینهای که برآورد کرده بودند، کار را پیش میبردیم و نمیشد برای بعضی جزئیات، کار را لنگ بگذاریم.
اگر زمان و هزینه بیشتری برای تولید داشتیم، قطعا میشد کار بهتری انجام داد، اما با تلاشی که تلویزیون کرد، «وارش» تا اندازه زیادی رضایتبخش بوده است. این کار برای تلویزیون خیلی بهصرفه بود.
در این شرایط که برخی هنرمندان تمایلی به همکاری با تلویزیون ندارند، موضع شما چیست؟
واقعیتش این است که ما با تهیهکننده سروکار داریم. اینکه این کار چیست و محصولِ کجاست، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. مهمتر از همه اینها کیفیت کار است. ممکن است ما پیشنهاد کار سینمایی یا نمایش خانگی بگیریم که کیفیت چندانی نداشته باشد. ترجیح این است که فرد با فیلمنامه خوب کار کند.
بسیاری از هنرپیشههایی که رغبت نمیکنند برای تلویزیون کار کنند، در سریالها و فیلمهای فاخری که در دست تولید است، مشغول کارند؛ چون بهنظرشان آن فیلم مشخص که در تلویزیون کار میکنند، ارزشش را دارد. برخی دیگر هم که کلا مخالف همکاری با تلویزیون هستند، نظر شخصیشان این است و نمیشود درباره آن صحبت کرد، ولی کلا اینطور نیست. بعضیها جای دیگر بیشتر برایشان میصرفد، خب میروند آنجا کار میکنند. چرا باید به تلویزیون بیایند؟
تولید در تلویزیون سخت است. در تلویزیون مبالغ ناچیز و نظارتها و حساسیتها زیاد است، حتی بعضی با یک اثر، سلیقهای رفتار میکنند. این مشکلات را دارد، اما تعداد بینندهای که تلویزیون دارد، هیچ قالبی از نمایش ندارد. هیچوقت نمایش خانگی و منابع بخش فیلم و سریال، ۲۰ میلیون و ۳۰ میلیون بیننده ندارد، اما در حالت عادی ۳۰، ۲۰ میلیون نفر، سریالهای تلویزیون را میبینند.
شاید بیننده نمایش خانگی یا بیننده منابع اینترنتی پخش فیلم و سریال، بیننده تلویزیون نباشند. هرچند سرمایه مهمی هستند و باید برای آنها هم فیلم تولید شود، اما هر بینندهای خوراک خودش را میخواهد و تلویزیون هم باید محصولات فرهنگی مخاطبش را فراهم کند.
آیا واقعا دست تلویزیون در تولید فیلم و سریال تنگ است یا نه، میخواهد هزینه تولید را همینطور اندک نگهدارد؟
این سوال را واقعا باید از دستاندرکاران تولید پرسید. من اطلاع دقیقی ندارم، اما بدیهی است که در تلویزیون هرکاری شرایط خاص خودش را دارد. برای کاری که روزی مثلا شش دقیقه ضبط تعریف شده است، نمیشود بیشتر گرفت؛ چون کیفیت کار اجازه نمیدهد بیشتر فیلمبرداری کرد.
از آنطرف هم نمیشود کمتر از برنامه و برآورد روزانه، کار را پیش برد؛ چون کار به پایان نمیرسد. اگر ما روزی یک دقیقه در تولید عقب بمانیم، در یک ماه میشود ۳۰ دقیقه و این موضوع میتواند به یک کار سیقسمتی که بودجه مشخصی دارد، آسیب بزند.