دستگیری پاکستانی‌های گروگان‌گیر در ایران+ جزییات کشف ۳۰ کیلو و ۶۰۰ گرم مخدر «شیشه» در هنگ مرری تایباد (۹ تیر ۱۴۰۳) افزایش ۲۰ درصدی معاینات روانپزشکی در مراکز پزشکی قانونی کشور زندگی خیلی کوتاه است؛ ۸ موردی که واقعاً نباید نگران آن‌ها باشید آغاز ثبت سفارش کتاب‌های درسی پایه‌های اول، هفتم و دهم از فردا (یکشنبه، ۱۰ تیر ۱۴۰۳) صحرایی: حذف تدریجی کنکور هویت واقعی را به مدرسه بازگرداند مردان میانسال روزانه ۳۰ دقیقه پیاده‌روی کنند پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (شنبه، ۹ تیر ۱۴۰۳) | تغییرات نامحسوس دما در مشهد نرخ‌های جدید بلیت هواپیما به‌زودی اعلام می‌شود راز شلیک مرگبار در باغ‌ویلای کلات فاش شد + عکس وزیر آموزش و پرورش برای توضیح درباره مطالبات معوقه معلمان به مجلس می‌رود نخ دندان یا خلال دندان، کدام یک بهتر است؟ روزانه ۶۰۰ بیمار در بخش اورژانس بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد پذیرش می‌شود خوابگاه ویژه دانشجویان بین‌الملل دانشگاه علوم پزشکی مشهد ایجاد شد خراسان‌رضوی آماده میزبانی از مسافران و زائران تابستانی از ابتدا تا نهم تیرماه ۱۴۰۳، شش نفر در سیل رودبار جان خود را از دست دادند اجباری در کمک به مدرسه وجود ندارد | ثبت‌نام دانش‌آموزان در مدارس دولتی صددرصد رایگان است + جزئیات
سرخط خبرها

تلاش برای یک رؤیا!

  • کد خبر: ۱۷۹۱۴۰
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۷
تلاش برای یک رؤیا!
لحظه آخری که از همکارم خداحافظی کردم با اطمینان گفتم: «فردا می‌بینمت» و به سمت پارکینگ راهی شدم.

لحظه آخری که از همکارم خداحافظی کردم با اطمینان گفتم: «فردا می‌بینمت» به سمت پارکینگ که راهی شدم در میانه راه، پدر و مادری مسن را دیدم که برای بررسی مظنه لوازم خانگی و تهیه جهیزیه دخترشان در بازار دور می‌زدند. زن جوانی قیمت سرخ کن و فر برقی را می‌پرسید و درحالی که گوشه لبش را با دندان می‌گزید مردد به لوازم چشم دوخته بود. پیرمردی که بی توجه به زرق و برق لوازم خانگی نو از کنار فروشگاه رد می‌شد به فردی آن سوی خط تلفنش می‌گفت: «امشب به خانه ما بیایید!»

چند روزی از فوت مادرم گذشته بود و درگیر مراسم ترحیم بودیم، در پاسخ یکی از اقوام که پرسید «امشب کجا مستقر هستید؟» گفتم: «منزل مامان»، که فوری تأکید کرد: «دیگه نگید منزل مامان! این جا خانه باباست که خدا عمر طولانی به ایشان بدهد. از این پس، خانه مادرتان همان جایی است که خوابیده.» دلم هری ریخت پایین و اشکم سرازیر شد. چه حقیقت تلخی! انگار همه چیز فقط یک رؤیا بوده است.

از همان روز فکرم سخت درگیر شده است که چگونه این قدر قاطعانه و مطمئن از آینده می‌گوییم، قول می‌دهیم، دعوت می‌کنیم، برنامه ریزی می‌کنیم و تلاش و تلاش و تلاش... البته که تلاش و کوشش امری بسیار پسندیده است، اما کاش این همه سعی و دویدن برای کاری ارزشمندتر و هدفی والاتر باشد.

به هر آنچه از زندگی روزمره مادرم به جا مانده با حسرت نگاه می‌کنم و تصور اینکه برای به دست آوردن هر یک از این‌ها چقدر زحمت کشیده، از چه خواسته‌هایی چشم پوشیده و دل از چه آرزو‌هایی بریده است تا برای فرزندانش ماترکی باقی بگذارد، فارغ از اینکه آنچه باقی می‌ماند تا چه اندازه برای فرزندانش مهم یا لازم خواهد بود، قلبم را خراش می‌دهد. زیر لب فقط برای شادی روحش دعا می‌کنم.

این رویه معمولا نسل به نسل جریان دارد و تا به خود بیاییم می‌بینیم که اگر خوش شانس بوده باشیم دهه چهارم و پنجم زندگی مان را هم پشت سر گذاشته ایم و در سراشیبی عمر محدودمان به جز گرد آوردن کمی خرت و پرت، نصیبی از جهان با این وسعت نبرده ایم، اما همچنان سرگردان هستیم که واقعا به جز این راه موروثی که می‌رویم کدام مسیر و تلاش می‌تواند برای رسیدن به یک زندگی با کیفیت و کارآمد بهتر و جوابگوتر باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->