شناسایی و دستگیری حاملان مواد مخدر به روش بلع و انباری در فرودگاه مشهد میانگین سن جان‌باختگان در خراسان رضوی به ۶۳ سال رسید گلایه شهروندان از اجرایی‌نشدن گواهی‌نامه ها با نشان اهدای عضو | گواهی نامه هنوز منهای «قلب قرمز» دادستانی: به ۴ هزار زندانی دارای فرزند دانش‌آموز به مناسبت آغاز سال تحصیلی مرخصی اعطا شد تلخ و شیرین‌های شب چله‌ای در زیرزمین درباره ابوالحسن بنی‌صدر هم‌زمان با هفته دفاع مقدس و ماه‌ها کارشکنی او در پشت جبهه‌ها | فرار در میانه جنگ شکایت عروس جوان از مادرش به اتهام کلاهبرداری و خیانت در امانت | من بی آبرو شده‌ام! وزیر میراث فرهنگی: می‌خواهیم چین در گردشگری هم مثل حوزه‌های دیگر اولین شریک ما باشد هشدار درباره بی‌حسی و درد انگشتان | مراقب ضعف عضلات دست باشید چه غذاهایی خطر نقرس را افزایش می‌دهند؟ افزایش ذخیره‌گاه‌های زیست کره در ایران | ساخت ۴ سایت جدید در کشور نقش کلیدی معلمان ابتدایی در شکل‌گیری آینده دانش آموزان تأکید مشاور وزیر آموزش و پرورش بر نقش خیرین مدرسه‌ساز در ایجاد محیط مناسب آموزشی هشدار سازمان هواشناسی درمورد پاییز خشک ۱۴۰۴ | کاهش بارش باران در نواحی مهم مثل شمال کشور دستجردی مطرح کرد: سقط‌های عمدی زیر ذره‌بین | سیاست‌گذاری ترکیبی راهکار کنترل پوشش بیمه تکمیلی بازنشستگان و کارگران ذوب‌آهن اصفهان توسط آتیه‌سازان حافظ سفر رئیس سازمان محیط زیست به چین برای شرکت در کنگره جهانی زیست‌کره قطار تهران - آنکارا به زودی راه‌اندازی می‌شود نحوه درخواست ثبت کمک‌هزینه اولاد بازماندگان تأمین‌اجتماعی اعلام شد «جشن شکوفه‌ها» آغاز فصل دانایی کلاس‌اولی‌ها | روایت شهرآرانیوز از حال‌وهوای نخستین ورود کلاس‌اولی‌ها به مدرسه + فیلم پیش‌بینی هواشناسی امروز (۳۱ شهریور ۱۴۰۴) | رگبار و رعد و برق و وزش باد شدید موقت در برخی نقاط کشور پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۳۱ شهریور ۱۴۰۴) | وقوع بارش‌های رگباری از فردا در برخی نقاط استان وزیر آموزش‌وپرورش: سال تحصیلی جدید بدون کمبود معلم آغاز شد | صدور ۸۵ هزار مجوز جذب نیرو افزایش ۶ درصدی مصرف سیگار در میان افراد بالای ۱۸ سال طی پنج سال اخیر ۲۱ دانش‌آموز در سال تحصیلی گذشته در پایتخت جان باختند | توصیه‌های ایمنی پلیس راهور برای فصل مدارس این میوه زردرنگ استوایی برای درد معده و بهبود سرماخوردگی معجزه می‌کند اعلام نتایج ماده ۲۸ آزمون استخدامی آموزش و پرورش، امروز (۳۱ شهریور ۱۴۰۴) | پذیرفته‌شدگان از فردا به کلاس‌ها می‌روند اهدای اعضای بانوی مرگ مغزی در مشهد به ۶ بیمار زندگی دوباره بخشید (۳۱ شهریور ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

تلخ و شیرین‌های شب چله‌ای در زیرزمین

  • کد خبر: ۳۶۰۳۷۵
  • ۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۷
تلخ و شیرین‌های شب چله‌ای در زیرزمین
در هشت سال دفاع مقدس، استان کرمانشاه از روز اول تا آخرین روز، درگیر جنگ زمینی و هوایی بود. حتی پس از پذیرش قطعنامه هم رزمندگان در حمله منافقین در عملیات مرصاد به دفاع از خاک میهن شتافتند.
شبنم کرمی
نویسنده شبنم کرمی

در هشت سال دفاع مقدس، استان کرمانشاه از روز اول تا آخرین روز، درگیر جنگ زمینی و هوایی بود. حتی پس از پذیرش قطعنامه هم رزمندگان در حمله منافقین در عملیات مرصاد به دفاع از خاک میهن شتافتند.

۳۰ آذر ۱۳۶۵ را هنوز خاطرم هست. پدرم جبهه بود و مادر برای دل‌خوشی من و برادرم و برای اینکه جای خالی بابا را کمتر احساس کنیم از ظهر مشغول تدارک خوراکی‌های شب‌چله بود. قرار شد خانواده عمو و خاله هم آن شب پیش ما باشند و یک دورهمی کوچک داشته باشیم. عصر مامان آش رشته را بار گذاشت و برای خرید نان بیرون رفت. در آن روز‌ها نانوایی‌ها بسیار شلوغ بودند و صف‌های طولانی، انتظار برای تهیه نان را گاهی به بیش از یک ساعت می‌رساند.

آن زمان من ۱۰ ساله و برادرم پنج‌ساله بود. به‌خواسته مادر، شروع به چیدن خوراکی‌ها در سینی بزرگ مسی روی کرسی کردیم. ساعتی گذشت، بارش برفی سنگین آغاز شد، هوا رو به تاریکی می‌رفت، اما آسمان سرخ و روشن بود.

 تلویزیون را روشن کردیم و منتظر آغاز برنامه کودک بودیم که یک‌باره پیام «توجه! توجه! علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است...» توی گوشمان با صدای آژیر سوت کشید، بلافاصله برق قطع شد، صدای شلیک ضدهوایی‌ها بی‌وقفه به گوش می‌رسید. من و برادرم در میانه تاریکی و ترس یکدیگر را در آغوش کشیدیم و بی‌صدا اشک می‌ریختیم. بدون اینکه حرفی بزنیم هر دو به یک موضوع فکر می‌کردیم؛ «مامان»

ترسِ از دست دادنش قلبمان را به تپش درآورده بود. صدای انفجاری نسبتا نزدیک و لرزش زمین و شیشه پنجره‌ها باعث شد دو نفری در همان حالت با صدای بلند شروع به گریه کنیم. انفجار دوم قدرت حرکت را از ما گرفته بود و به تنها چیزی که فکر نمی‌کردیم رفتن به زیرزمین برای پناه گرفتن بود. انگار زمان کش می‌آمد و مرگ را با تمام وجود حس می‌کردیم. در آن لحظات، فقط زندگی و سلامتی مادر را از خدا می‌خواستیم.

به‌خاطر سرمای استخوان‌سوز هوا همه در و پنجره‌ها بسته بود، اما در میان آن همه صدای ترسناک احساس کردم کوبش مشتی را بر در خانه می‌شنوم. گوشم را تیز کردم. اشتباه نمی‌کردم، دویدم و باعجله در را باز کردم و در آغوش مادر که نفس‌زنان سبد قرمزرنگ پلاستیکی نان را در دست داشت پریدم و محکم دستم را دورش حلقه کردم. سرم را بوسید و آرام گفت: «نترسین! آمدم.»

آژیر زرد به‌صدا درآمد، مامان چراغ نفتی را روشن کرد، نان‌ها را با آرامش تا زد و در سفره پارچه‌ای پیچید و در جا نانی پلاستیکی گذاشت. ساعتی بعد مهمان‌ها کم‌کم رسیدند. به پیشنهاد مادرم بساط شب چله را به زیرزمین بردیم. یک بخاری نفتی کوچک در زیرزمین داشتیم که بابا برای این روز‌ها پیش‌بینی کرده بود، آن را روشن کردیم و عمو لحاف کرسی را هم آورد.

شب‌چله ما با دل‌تنگی نبود بابا، در زیرزمینی سرد با نقل قصه‌های دیو‌ها و پریان، گاهی حرف‌های یواشکی درباره خرابی‌ها و کشته و زخمی‌های بمباران آن روز که گوش ما بچه‌ها را تیز می‌کرد و در آخر هم تفالی به حضرت حافظ که نوید صبحی روشن را می‌داد برگزار شد.

البته بعد‌ها از اخبار شنیدم که در یلدای ۱۳۶۵ کرمانشاه، بعثی‌ها، صد‌ها نفر از همشهریانم را پای سفره شب‌چله در خانه‌هایشان، شهید و زخمی کردند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->