معصومه متین نژاد | شهرآرانیوز؛ روی صندلی پارک نشسته ام و درحال خواندن پیامهای گوشی ام هستم که صدای زیر و التماس گونه بچهای توجهم را جلب میکند. چهارپنج ساله به نظر میرسند. هردو روی چمنها نشسته و تعدادی اسباب بازی را دورشان پهن کرده اند. یکی از بچهها اصرار دارد برای ماشینی که درست کرده، قطعه لگوی خاصی را از دوستش بگیرد و دوستش هم بااینکه دست سازهای ندارد، از دادن آن قطعه به او خودداری میکند: «نمی خام. مال خودمه. میخواس به مامانت بگی برات بخره. اصن نمیدم.»
کودک اولی مستأصل به سراغ مادرش میرود و گریه سر میدهد. کودک دومی حتی این واکنش را هم نادیده میگیرد و مشغول بازی با ماشین کوکی اش میشود. زن دیگری که چند صندلی آن طرفتر نشسته و تماشاگر ماجراست، فقط برای چند لحظه سرش را برمی گرداند و دوباره مشغول گشت وگذار در گوشی اش میشود.
این دست رفتارهای بچهها ناآگاهانه و بخشی از فرایند رشدشان است، ولی اگر قرار باشد ما در جایگاه پدر یا مادر بی تفاوت از کنار آنها بگذریم، باید بدانیم که خیلی زود این رفتارها در ضمیر بچهها نهادینه میشود و در بزرگ سالی به شکل دیگری نمود پیدا میکند. آموزش مهربانی به بچهها و استفاده از روشهای همدلانه در زندگی از مهارتهایی است که والدین باید آن را از کودکی به فرزندانشان بیاموزند. موضوعی که دکتر حسین کدخدا، روان شناس حوزه کودک و نوجوان هم بر ضرورت انجام آن تأکید و درباره چگونگی اجرای آن توضیحاتی دارد که در ادامه باهم میخوانیم.
همه ما در جایگاه پدر یا مادر تقریبا دغدغههای تربیتی مشابهی داریم؛ از چه راهی سطح اعتماد به نفس فرزندمان را بالا ببریم؟ چگونه نه گفتن را به او یاد بدهیم؟ با چه روشهایی توانمندی هایش را تقویت کنیم؟ و خیلی دغدغههای دیگر که اگر سری به کانالها و وبگاههای تخصصی تربیت کودک بزنیم، بیشتر متوجه این موضوع خواهیم شد، ولی تاحالا شده است که به این دغدغه هم فکر کنیم چگونه مهربانی کردن، مهربان بودن و همدلی را به فرزندمان یاد بدهیم.
موضوعی که شاکله اصلی ارتباطات سالم و تعاملات اجتماعی فرزندانمان در حال و آینده است و به آنها در رشد اخلاقی و اجتماعی شان کمک بسزایی میکند. مهربانی در جوهره وجودی همه ماست، فقط باید زمینه شکوفایی آن را فراهم و این کار را هم باید از کودکی و با تمرین شروع کنیم. اگر مشتاق هستید که دراین باره بیشتر بدانید در ادامه به تعدادی از این تمرینها اشارهای داریم.
بچهها آنچه ما میخواهیم، نمیشوند، بلکه آنچه ما هستیم، خواهند شد. پس حواسمان به خودمان باشد. برای هم ارزش قائل باشیم و به هم مهربورزیم. یکدیگر را با مهربانی صدا بزنیم و پاسخ بدهیم: «امیرجان، مریم جان، عزیزدلم، قربونت بشم، فدات شم و...». قدردان محبت هم باشیم و آن را وظیفه ندانیم. یعنی دربرابر کاری که همسرمان برای خانواده میکند، از او تشکر کنیم: «ممنون عزیزم که امروز غذا پختی، دستت دردنکنه آقا که مثل همیشه یادت بود برای خونه میوه بخری و...». یادمان باشد، زندگی جادهای دوطرفه است.
وقتی تاریخ را ورق میزنیم یا فیلمهایی با موضوعهای تاریخی میبینیم، شاید از اینکه گذشتگانمان خیلی راحت و بهخاطر موضوعهای کوچک و بیاهمیتی مانند دعوای دوکودک وارد جنگ و نزاع باهم میشدند، تعجب کنیم. درستش این است که بگوییم: قدیمیها قدرت و توانایی حل مشکلاتشان را با گفتگو نداشتند، برای همین مدام برسر هر موضوعی باهم نزاع میکردند.
اتفاقی که انتظار میرود این روزها دیگر شاهد آن نباشیم، ولی متأسفانه اینطور نیست. درست است که سطح درک و فهممان از موضوعهای مختلف افزایش یافته، ولی همچنان قدرت تحمل اندیشه و فکر دیگران و میزان محبت و مهرورزیمان پایین است. موضوعی که خود به تنهایی عاملی برای آغاز هر نزاعی در دنیاست.
بررسیهای پژوهشگران نشان میدهد جنین متوجه غم و غصه یا شادی و نشاط مادر میشود و واکنش نشان میدهد. پس اگر بهدنبال داشتن فرزندی مهربان هستیم، باید از دوره جنینی با او به نیکویی سخن بگوییم و به او مهر بورزیم. والدینی که فرزندشان را نمیخواهند یا از جنسیت او راضی نیستند، حتم بدانند این رفتار نامهربانانهشان در روحیه بچه اثر مستقیم خواهد گذاشت.
نخستین رویارویی که نوزاد با جهان پیش رویش دارد از طریق مادر اتفاق میافتد. مادری که از دادن شیر به علتهای خودخواهانه به فرزندش پرهیز میکند، نباید انتظار داشته باشد که کودکی مهربان و مهرورز هم تربیت کند. پس اگر میخواهیم نخستین آموزش رسمی مان را برای مهربانی به کودک شروع کنیم، با مهر و محبت او را در آغوش بگیرم و در چشم هایش نگاه کنیم و با نوازش مادرانه شیر بدهیم.
«دوصد گفته، چون نیم کردار نیست»؛ واقعا همین طور است. اگر دوساعت برای بچهها درباره ارزش کار خوب و تأثیر آن صحبت کنیم، به اندازه یک حرکت کوچک مهربانانه تأثیر نخواهد داشت. پس سعی کنیم از همان کودکی بچهها را با معنای واقعی کمک کردن و مهربانی به دیگران آشنا کنیم، برای نمونه اگر قرار است پولی را درون صندوق صدقات بیندازیم، از بچهها بخواهیم این کار را بکنند یا بچهها را با خودمان به خیریهها ببریم و آنها را هم درگیر فعالیتهای خیرخواهانه خودمان کنیم.
قصه و داستان ظرفیتهای خوبی برای آموزش موضوعهای مختلف به بچهها هستند. بچهها میتوانند با حس هم ذات پنداری قوی که دارند، خود را جای قهرمانهای داستان بگذارند و غیرمستقیم با فضایل اخلاقی آشنا شوند. همچنین از این ظرفیت میتوانیم برای آشنایی بچهها با شخصیتها و قهرمانانی مانند امیرمؤمنان علی (ع)، حضرت زهرا (س) پوریای، ولی و... استفاده کنیم. افرادی که داستانهای زیادی درباره مهربانی آنها بیان شده است و در این زمینه شاخص هستند.
گاهی لازم است با بچهها درباره احساسی که دارند، حرف بزنیم و به آنها آگاهی بدهیم. بچهها باید مفهوم مهربانی را بدانند: «اگه الان داری گریه میکنی، بهخاطر اینه که ناراحت دوستت هستی، اگه الان داری میخندی و حس خوبی داری، بهخاطر اینه که از کمک به پدرت خوشحال شدی، اگه بابابزرگ بغلت میکنه و دست روی سرت میکشه، برای اینه که دوستت داره و میخواد بهت مهربونی کنه و...»
یادمان باشد اگر کار اشتباهی میکنیم، زبانی عذرخواهی کنیم. بچهها باید ببینند و بشنوند که ما به خاطر احساس ناخوشایندی که طرف مقابلمان از کار اشتباه ما پیدا کرده است، ناراحتیم و همه تلاشمان را میکنیم تا از دل او دربیاوریم. همچنین وقتی بچهها چیز ناخوشایندی را هم از کسی پیش ما بیان میکنند باید حس بد خودمان را از این موضوع نشان بدهیم، البته نه با دعوا و سرزنش، بلکه باید از آنها بخواهیم دست کم چند مورد از کارها و رفتارهای خوب و پسندیده آن طرف را هم بگویند.
سعی کنیم همیشه قدردان کسانی باشیم که درحق ما محبتی کرده اند و این موضوع را هم در برابر بچهها به زبان بیاوریم: «آقای امینی، همکارم، وقتی برای خونه نیاز مالی داشتیم، خیلی بهمون کمک کرد. یک شب دعوتش کنیم خونه و باهدیهای ازش تشکر کنیم.» این موضوع درباره والدین و معلمان از اهمیت بیشتری برخوردار است و بچهها باید بدانند به خاطر حق زیادی که آنها گردن ما دارند، حتی چاپلوسی کردن از آنها هم اشکالی ندارد، یعنی باید محبتشان را خیلی بیشتر از آنچه بوده است، نشان بدهیم،