معلولیت محدودیت است! این جمله تعریف واقعی و متضاد جمله کلیشهای «معلولیت محدودیت نیست» میباشد. اما در عین محدودیت، تبصرهای وجود دارد و آن، امید است.
به گزارش شهرآرانیوز، بزرگداشت مقام ابوعلی سینا و روز پزشک فرصت و بهانهای بود تا به سراغ تنها پزشک دارای معلولیت مشهد برویم که در شهرک شهید رجایی مشغول طبابت و درمان کودکان است.
دکتر ابراهیم کیانی، متخصص اطفال و استاد بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که تا سال ۱۳۹۹ در بخش اطفال بیمارستان ۱۷ شهریور مشهد خدمت میکرد و اینک عصرها در مطب خود، کودکان بسیاری را مداوا میکند. دکتر کیانی طی یک حادثه و در ۱۶ سالگی دچار ضایعه نخاعی میشود و از راه رفتن بازمی ایستد.
داستان از یک روز گرم تابستانی و در بحبوحه انقلاب سال ۵۷ آغاز میشود. جایی که ابراهیم به اتفاق برادر خود در جاده نیروگاه توس در حرکت است و ناگهان با تصادفی شدید مواجه میشود و در بستر میافتد. وی داستان را اینچنین تعریف میکند: «روزهای پایانی سه ماه تعطیلی در شهریورماه و در بحبوحه انقلاب سال ۵۷ بود. سال بعد و در حالی که دیگر همکلاسیهایم راهی کلاس دوم دبیرستان شدند، من یا در بستر بیماری بودم و یا در حال رفت و آمد بین تهران و مشهد برای درمان. ۱۲ بار عمل جراحی کردم، اما مشکل عمدهای که ایجاد شدهبود، از نظر روحی بود».
کار تا جایی پیش میرود که به گفته دکتر کیانی، او بسیار پرخاشگر و عصبی مزاج شده بود و نمیتوانست باور کند که در آن سن کم، دیگر توان راه رفتن نداشته باشد. با این بالاخره آن روز طلایی فرا رسید و ابراهیم به خودش آمد: «وقتی میخواستند من را پیش دکتر ببرند، روی کول میگذاشتنم. تا اینکه به فکر افتادم که دیگر بس است. اردیبهشت یا خرداد ۵۹ بود که به مادرم گفتم میخواهم درس بخوانم. خیلی خوشحال شد. مادرم رفت آموزشوپرورش و گفت بچه من میخواهد متفرقه ثبت نام کند. یک نفر از مسئولان به او گفتهبود: خانم! فردا بچهها میخواهند امتحان بدهند، حالا شما آمدهاید ثبت نام کنید؟! مادرم شرایط را توضیح داده و گفتهبود که پسرم الآن به طرف درس آمدهاست و ما امیدواریم که از این طریق بتواند کمی بیماریاش را فراموش کند. به هرحال آن بندهخدا راضی شد و لطف بزرگی کرد».
دکتر کیانی با یکسال پشت کنکور ماندن، سرانجام در رشته پزشکی دانشگاه بابل پذیرفته شد و به سمت و سوی جدیدی در زندگی اش رفت.
وی در مورد آن روزها و تلاشی که برای موفقیت به خرج داد گفت: «زماني که سالم بودم اصلا به دکترشدن فکر نميکردم. بيشتر به رشتههاي فني و مهندسي علاقه داشتم. ديپلم رياضي بودم و رياضيام هميشه خوب بود ولي وقتي دچار معلوليت شدم، به اجبار اين رشته را انتخاب کردم. فکر کردم اينطوري بهتر است. هم خودم بهتر ميتوانم اين رشته را ادامه دهم و هم ميتوانم به مردم خدمت کنم. بعد از اينکه درس را شروع کردم، ديگر معلوليت را فراموش کردم. تنها راهي که ميتوانستم از آن وضعيت بيرون بيايم، همين بود. حتي موقع انتخاب رشته فقط يک رشته را زدم و آن هم پزشکي بود. هيچ رشته ديگري من را اقناع نميکرد. البته مشکلات زيادي داشتم. وضعيت دانشگاه هم خيلي افتضاح بود. اکثر کلاسها طبقه بالا بود. همکلاسيها کمک ميکردند و با ويلچر بالا و پايين ميرفتم. چند ماهي طول کشيد تا اينکه يک کلاس در طبقه پايين گذاشتند».
دکتر کیانی پس از ازدواج در سال ۱۳۷۱ و با کمکهای همسرش، برای تحصیل در تخصص اطفال دانشگاه مشهد قبول میشود و پس از اخذ تخصص، برای استخدام در دانشگاه اقدام میکند.
او داستان این اتفاق جالب را اینگونه عنوان میکند: «هرکسی وقتی یک فرد دارای معلولیت میبیند، اولین فکری که میکند همین است. با خودش میگوید من با پزشکهای سالم این همه مشکل دارم، این که دیگر هیچی!». با این حال، دکتر کیانی حتی کشیکهای فراوانی را در بیمارستان محل خدمت خود سپری میکرده است: «پزشک مقیم بیمارستان ۱۷ شهریور بودم و شبها کشیک میدادم. با این وضعیتم تا میرفتم روی تخت استراحت کنم، زنگ میزدند که بروم اتاق عمل. گاهی شبها حتی یک دقیقه هم نمیتوانستم استراحت کنم و این برایم خیلی سنگین و سخت بود ولی فقط برای اینکه جلوی بقیه کم نیاورم، همیشه بیشتر تلاش میکردم و تعداد کشیکهایم مثل بقیه بود و تفاوتی با بقیه نداشتم. از خودم مایه میگذاشتم که بتوانم پابهپای بقیه جلو بیایم و سرباری برای آنها نباشم».
دکتر کیانی این روزها بازنشسته شده است و فقط عصرها در مطب خود، کودکان را ویزیت میکند. او بنا به رسالت خود در درمان بیماران، نهایت سعی اش را میکند؛ اما به قول خودش اگر کودک معلولی برای ویزیت پیش او بیاید، ناخودآگاه او را بیشتر تحویل میگیرد: «ناخودآگاه بیشتر به آنها توجه میکنم. مثلا به مطب که میآیند، یا از آنها ویزیت نمیگیرم و یا کمتر میگیرم. نه اینکه بخواهم ترحم کنم بلکه برای این است که میدانم مشکلات زیادی دارند؛ چه از نظر اقتصادی و چه اجتماعی. خودم تمام این مسیرها را طی کردهام. مادری که بچه معلول دارد، هزینهها، گرفتاریها و خستگیهای بسیار زیادی دارد. بنابراین تا جایی که میتوانم، بیشتر از بچههای عادی به آنها توجه میکنم».
در پایان این گفت و گوی کوتاه، از دکتر کیانی پرسیدیم که پس از سالها خدمت در عین سختیهای جسمانی چه دیدگاه نسبت به نگاه جامعه در مورد آدمهایی شبیه به خودتان دارید و وی اینگونه پاسخ داد: «متأسفانه هم نگاهشان سطحی است و هم حرفهایی که میزنند، از ته دل نیست. یک زمانی یکی از وزرای آموزش و پرورش گفته بود معلم معلول نمیخواهیم، زیرا که دانش آموز ما را افسرده میکند! این دیدگاه نشانگر آن است که ما هر اندازه که پیشرفت کنیم و موانع را کنار بزنیم از پس باورهای غلط برنمی آئیم و زیرساختها در اختیار ما نیست».