زن مفقود شده سبزواری پس از یک هفته در یک چاه ۱۵ متری پیدا شد + فیلم با ۴۰۰۰ قدم پیاده‌روی در هفته، مرگ را از خود دور کنید آیا تخم مرغ باعث بالا رفتن کلسترول خون می‌شود؟ تفاهم اولیه با سرمایه‌گذار ترک برای اجرای طرح قطار مشهد_گلبهار_چناران هشدار پلیس فتا: فریب آگهی‌های استخدام جعلی در دیوار و شیپور را نخورید شینا انصاری: هیچ ملتی از خطر بحران‌های زیست‌محیطی مصون نیست پیشرفت ۸۰ درصدی واکسیناسیون تب برفکی در خراسان رضوی | هیچ موردی از سویه غیربومی در استان مشاهده نشده است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۵ آبان ۱۴۰۴) | مشهدی‌ها منتظر سرمای آخر هفته باشند تربیت بدنی، پروردن روح و جان دانش‌آموزان است آمار مرگ‌های ناشی از مسمومیت با قرص برنج | این استان‌ها بیشترین موارد مسمومیت را دارند آیا گرسنگی طولانی‌مدت می‌تواند به کاهش وزن مؤثرتر کمک کند؟ چه عواملی باعث سقط جنین می‌شود؟ پرستار، ستون فقرات نظام سلامت پرستاران مشهدی در روزی که به نامشان است، از مهم‌ترین دغدغه هایشان می‌گویند | مرهم‌سازان بی‌مرهم مراقب قاتل خاموش خانه‌ها باشید دود قلیان، این گونه ضربان قلب را به هم می‌ریزد مهم‌ترین توصیه‌ها برای پیشگیری از آنفلوانزا زلزله، سیرچ کرمان را لرزاند + جزئیات (۴ آبان ۱۴۰۴) تأکید سازمان بازرسی به نظارت بر اجرای قوانین مربوط به پرستاران خسارتی از زلزله ۴.۴ ریشتری نهاوند گزارش نشده است |حضور تیم‌های ارزیاب در محل حادثه بودجه صندوق بیماران خاص و صعب العلاج کافی نیست ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بیمار خاص و صعب العلاج نشان‌دار شده‌اند مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب مشهد: مشهد با مدیریت مصرف و همراهی مردم، تابستان سخت را پشت سر گذاشت زلزله، نهاوندِ همدان را لرزاند (۴ آبان ۱۴۰۴) ۲۴ درصد مرگ‌ومیر‌ها در ایران ناشی از سکته قلبی است پرواز هما در ارتفاعات استان سمنان (۴ آبان ۱۴۰۴) + فیلم صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی تشدید آلودگی در برخی نقاط خراسان رضوی (۴ آبان ۱۴۰۴) مدیرکل دادگستری خراسان رضوی: رصدخانه شهری مشهد ابزار مؤثری برای تحقق عدالت توزیعی است + فیلم کشف ۳۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در مشهد (۴ آبان ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

  • کد خبر: ۱۸۰۶۵۲
  • ۰۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۲
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
از بلندگوی بازار اعلام کردند که پسربچه‌ای هشت ساله در حوالی بازار گم شده است، از یابنده تقاضا می‌شود او را به حراست مجموعه تحویل دهد.
هادی دقیق
نویسنده هادی دقیق

سراسیمه دنبال فرزند گم شده اش می‌گشت. به دامن هر کس که دلیل زاری اش را می‌پرسید، چنگ می‌زد و التماس می‌کرد که فرزندش را پیدا کنند؛ مادر بود و تاب دوری نداشت. پدر خانواده کمی آرام‌تر بود، اما اشکش بند نمی‌آمد. چند نفر دیگر هم همراهشان بودند. پرس وجوی رهگذران و کاسبان بازار مشخص کرد که زائر هستند و پی خرید به بازاری در حوالی ۱۷ شهریور آمده اند.

زرق وبرق بازار چنان محوشان کرده بود و در خریدشان آن قدر جدی بودند که به هیچ چیز دیگر فکر نمی‌کردند؛ حتی مراقبت از تنها فرزندشان که در همین بیست دقیقه‌ای که از گم شدنش می‌گذشت، کل خانواده را به هم ریخته بود. سرانجام یکی از اعضای خانواده مسیر آمده را برگشت و دیگری مسیر پیش رو را دنبالش می‌گشت. مادر در میان هق هق کردن هایش نشانی فرزندش را می‌داد تا شاید یکی از آنجا رد شود و خبری به او برساند.

می‌گفت پسرش هشت ساله است و رنگ پوستش سفید است، خیلی مهربان است و همیشه لبخند می‌زند، لباس قرمز و شلوار جین و کفش مشکی دارد و موهایش را به یک طرف سرش شانه کرده است. وسط این نشانی دادن ها، قربان صدقه اش می‌رفت که خیلی خوش تیپ است و لباسش را تازه برایش خریده بودند و اینکه صبح هم خودش کلی ژل به سرش زده بود تا نگین بازار باشد. پدر که انگار تازه یکی برایش شروع کرده بود روضه خواندن، زد زیر گریه و بنا را گذاشت بر دادن اندازه قد و وزن تقریبی فرزندش.

نشانی‌ها در ذهنمان حک شد. از بلندگوی بازار اعلام کردند که پسربچه‌ای هشت ساله در حوالی بازار گم شده است، از یابنده تقاضا می‌شود او را به حراست مجموعه تحویل دهد. در همین گیرودار بودیم که یکی که فهمیده بود دنبال بچه‌ می‌گردیم، گفت چند کوچه عقب‌تر گفت وگوی دو مأمور نیروی انتظامی را شنیده است که کودک را با خودشان به کانکس نیروی انتظامی می‌بردند. مادر هراسان داشت دودستی به سر خودش می‌زد که مگر چه کرده است؟! کمی آرامش کردیم و گفتیم ممکن است او را برای مراقبت، تا پیداشدن خانواده اش به آنجا برده اند.

گفتم من نشانی کانکس را بلدم، دست پدر را گرفتم و راه افتادیم. خانواده اش هم پشت سرمان راه افتادند. در مسیر، همه از این می‌گفتند که نقش این کودک چقدر در زندگی شان پررنگ است و چقدر به او وابسته اند. پدرش می‌گفت اطراف حرم که بودند، چند نفر زیرچشمی نگاهشان می‌کردند که مبادا بچه را آن دوروبر رها کنند و بسپارند به امام رضا (ع).

تأکید می‌کرد که نگهداری و تربیت این بچه‌ها خیلی سخت است و هزینه بر. تازه شستم خبردار شد که کودکشان سندرم داون است و همه ذهن من به شکلی احمقانه، آن‌ها را از جست وجو حذف کرده بود. حالا من از آن‌ها مشتاق‌تر بودم این طفل تعریفی را ببینم. به کانکس رسیدیم، کودک از دور دوید و با همان قدم‌های سنگینش پرید بغل مادر و همه خانواده دورش جمع شدند و هم زمان با اشک شوق، نوازشش می‌کردند.

مادر راست گفته بود؛ کودک به اندازه همان توصیف‌ها زیبا و مهربان و خوش تیپ بود، با لبخندی دل نشین که تصویرش برای همیشه در ذهنم حک شد.

*برگرفته از غزلی از شهریار

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->