خادم | شهرآرانیوز؛ «زمستان» نه تنها از بهترین و ماناترین شعرهای اخوان ثالث، بلکه از قلل جلیل و رفیع شعر معاصر ایران است؛ دست نیافتنی و برای هر شاعری احتمالا رشک برانگیز. «زمستان» علاوه بر داشتن ویژگیهای متمایز شعری، ترسیم تمام عیاری است از حالات مردمانی در پارهای از تاریخ مملکتشان، تجسم یافته در کالبد شعر؛ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.
روح سرد روزگار پساکودتا را اخوان ثالث در این شعر حبس و ماندگار کرده است؛ و البته اکسیر جاودانگی شعر مانند هر اثر هنری دیگر، بی زمان بودن آن است. «زمستان» اخوان از آن شعرهای سیاسی اجتماعیای نیست که پس از پایان یک دوره و تغییر اوضاع یا چروک شدن زمان از تلنبارشدن سالها روی هم، بوی نا بگیرد؛ چون «زمستان» اخوان تمام نشد، مکرر شد.
برخی مانند محمدعلی اسلامی ندوشن آن را بهترین شعر اخوان میدانند و عده ای، از بهترینهای او. آنچه در ادامه میآید (که همه برگرفته از کتاب «آفاق و اسرار عزیز شب»، مجموعه گفتگوهای مهدی مظفری ساوجی درباره مهدی اخوان ثالث است) نگاه و نظر برخی شاعران و اندیشمندان مطرح ایران است درباره «زمستان».
محمدعلی اسلامی ندوشن: شعری که شایسته نام شعر باشد، نمیتواند بی ارتباط با اجتماع باشد. شما «زمستان» آقای اخوان را که میخوانید، میبینید که چقدر زیبا روح سرد و سرمازده روزگار شاعر را بیان میکند. روحی که در زمستانی جان کاه بدون تکیه گاه و پناهگاه آواره کوچهها و خیابانهای شهری است که در آن به سر میبرد. [..]خیال میکنم بهترین شعر اخوان باشد. این معروفتر از دیگر شعرهای اخوان است.
هر شاعری بالأخره یک یا دو شعر شاخص میگوید و بیشتر از آن هم نیست و در اجتماع فورا جذب میشود. خب «زمستان» هم به عنوان معروفترین شعر اخوان همواره بر سر زبانها بوده؛ مربوط به اوضاع واحوال بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. آن حالت گرفته و فشرده و کسلی که مردم داشتند، در این شعر به خوبی منعکس شده است.
حسن انوری: اخوان ثالث در مقابل سیاست و جامعه زمان خودش ایستاده است. مخالفتش با سیاست روزگار کاملا مشخص است. [.. اما]اینکه انتظار داشته باشیم اخوان یا هر شاعر دیگری سیاست و جامعه را آن طور که باید در شعرش منعکس بکند و در این انعکاس راه را هم نشان بدهد، انتظار درستی نیست. [..]اصلا بعضی از شعرها همین خاصیت [ابزار مبارزه سیاسی و اجتماعی]را دارند. یعنی برای این آفریده میشوند که یقه یک حاکم را بگیرند. [.. و]شعر «زمستانـ» ـش درواقع یک نوع مبارزه را نشان میدهد.
رضا براهنی: شعر «زمستان» یکی از نمونههای خیلی روشن شعر مبتنی بر اضطراب است. [.. شعرهایی مانند «زمستان» از]شعرهایی هستند که آمده اند. خودشان آمده اند. خودشان را بر شاعر تحمیل کرده اند. ایماژهایشان را، اعتقادات داخل ایماژها، ترکیباتی که بین ایماژها پیدا شده، نوع زبان، تلفیقهای مختلفی که شده، قافیهها که گاهی به تصادف آمده و خیلی خوب جا افتاده است. اینها زاییده تعداد زیادی استعداد هستند که ناگهان در یک جا به صورت فشرده دست به دست هم میدهند و شعری را به وجود میآورند.
محمد بقایی (ماکان): اخوان از زمره سرایندگانی است که در حوزه سبک خراسانی جای میگیرد و میدانید که از جمله ویژگیهای این سبک پرداختن به حقیقت زندگی و امور ملموس است. در کمتر سرودهای است که به این موضوع نپرداخته باشد. او خود بارها گفته است که نقشگر احوال جامعه خویش است؛ جامعه اش که آن را گرسنه، سیه روز، درمانده و بیمار میبیند.
«زمستان» او مثال روشنی در این مورد است. [..]شعر اخوان در یک نگاه کلی بیان مسائل و ناملایمات جامعهای است که در آن سر میکند، بنابراین میتوان آن را عاملی دانست برای دادخواهی انسان در هر زمانی. [..]به عقیده وی [(اخوان ثالث)]«شاعر مورخ نیست» یعنی شعر خوب زمان بردار نیست، مسائل زمان او میتواند مسائل هر زمانی باشد. زمان فرق میکند، محتوا یکی است. زمستان او با زمستان ما تفاوتی ندارد.
تقی پورنامداریان: شعر اندیشیدن مستدل برای اثبات و ارائه یک نظر نیست، به همین سبب به نظر میرسد به جای جهان بینی شاعر بهتر باشد بگوییم زمینههای عاطفی او چیست. از این نظرگاه جدیترین شعر اخوان «زمستان» است. یعنی شناخت اوضاع واحوال جامعهای که او در آن زندگی میکند و هر چیز زمستانی دیگر که از ملازمات زمستان است.
اثر تجربه حاصل از این شناخت در ذهن اخوان تا آخر عمر میپاید. چنین تجربه و شناختی آرزوی تغییر و رهایی از آن را پدید میآورد؛ این آرزو شعرهایی از قبیل «چاووشی» را پدید میآورد، به قول خود اخوان آرزوی فرار از زندان و رفتن به سرزمینهای آزاد و آفتاب گیر را. تجربه «زمستان» ذهن اخوان را چنان از یأس و ناامیدی سرشار میکند که شعر او در همه اشکال خویش زمینهای یأس آمیز و بدبینانه را که گاهی با انتقادی از مسببان آن توأم است، رقم میزند. [.. البته]یأسی که از دلی دردمند برمی خیزد به مراتب مفیدتر از امیدی واهی است که از عقلی مصلحت اندیش مایه میگیرد.
محمد حقوقی: اخوان ۱۰ شعر دارد که با «زمستان» آغاز میشود و میتواند او را جاودانه کند. این ۱۰ شعر بین سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۴ سروده شده اند. کسی میتواند ۱۰ شعر جاودانه داشته باشد که دوره مدیدی با زبان کلنجار رفته باشد؛ در ده سالگی قصیده گفته و از هجده سالگی شعرهایش را سروده.
بهاءالدین خرمشاهی: اخوان فرزند روزگار خودش بود. شاید مهمترین وجه به اصطلاح تشخص اخوان در این باشد که سخنگوی دهه ۳۰ و ۴۰ نه فقط ادب ما، بلکه تاریخ ما نیز هست. در شعرهای جاودانهای مثل [..]«زمستان». [..]سالهایی بود [بعد از کودتای ۲۸ مرداد]که مردم شکست خورده بودند و احساس نمیکردند که رأیشان دارد حکومت میکند. احساس میکردند خواسته هایشان برآورده که نمیشود هیچ، سرکوب میشود. [..]مردم چه در ۱۳۳۲ و چه در ۱۳۴۲ به صحنه آمده بودند، اما پس زده شده بودند. به همین جهت فوق العاده مأیوس شده بودند. طبیعتا سخنگوی این چنین یأسی مأیوس میشود.
عنایت سمیعی: اخوان از حیث تاریخی یکی از مؤثرترین شاعران دوره خودش بود. جدا از این، شعر اخوان شعری است به شدت دردمندانه. من تقریبا یا بگویم تحقیقا در میان معاصران هیچ شعری دردمندانهتر از شعر اخوان نیافته ام. [..]وجه فردی و شخصی [درد]را اخوان در شعرش وانهاد و به یک درد اجتماعی و جمعی بدل کرد؛ و این درد اجتماعی را (که ریشه هایش به اعتقاد قریب به اتفاق در کودتای ۲۸ مرداد استوار بود) شورمندانه بیان کرد. [..]بسیار از وقایع دوره خودش تأثیر پذیرفته است.
او سعی کرده است که این تأثیرات را در فرم شعری بیان کند. اما اینکه بگوییم این شعرها تناظر یک به یک با وقایع تاریخی داشته، اشتباه است. ممکن است «کتیبه» را نسل امروز بخواند و توجهی هم به وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نداشته باشد. اخوان سعی کرده است شکست را به صورت تمثیلی در شعر «کتیبه» و بسیار شعرهای دیگر نظیر «زمستان»، «مرد و مرکب»، «آن گاه پس از تندر» و... بیان کند.
رضا سیدحسینی: شعر اخوان قبل از اینکه در آن سیاست و جامعه و این حرفها مطرح باشد، شعر است. یکی از تلخترین شعرهای اخوان، «زمستان» است. «زمستان» یک شعر کاملا سیاسی است و درعین حال یک شعر سمبلیک درخشان است که به هر چیزی میتواند ربط داشته باشد.
در ظاهر سرما و اثرات آن را در نظر گرفته و به هم خوردن دندانها و «به اکراه آورد دست از بغل بیرون / که سرما سخت سوزان است» و... همه اینها نشان میدهد که این شعر اگرچه در ظاهر راه به واقعیت میبرد، اما درعین حال سمبلیک است. یعنی شاعر به شکل سمبلیک جامعه را نشان داده است. [..]تنها راهی که اخوان میتوانسته حرفها و اعتراض هایش را به گوش جامعه برساند، شعر بوده است. اخوان سربه زیر نجیب «عزیزجان عزیزجان گو» که نمیتوانست برود شمشیر از رو ببندد. م
بارزه اش از راه شعر بود و در درجه اول آنچه برایش اهمیت داشت، زیبایی شعری بود که خلق میکرد. [..]واقعا «زمستان» حیرت آور است. اینکه یک شاعر توانسته است وضعیت جامعهای را که در آن به سر میبرد، به شکل شعر بیان کند و به اصطلاح تبدیل به شعر کند، کار سادهای نیست که اخوان به گونه حیرت آوری از عهده آن برآمده است. [..]چه اکسیری باید داشته باشی که یک چنین موضوعی را به نابترین طلا در عالم کلام تبدیل کنی. کارستان کرده است.
مظاهر مصفا: من «زمستان» اخوان ثالث را شاید بیش از صدبار گذاشته ام و در تنهایی شنیده ام. در این شعر اخوان یک دنیا حقیقت، معنویت، هنر، غم زدگی، شکست خوردگی از جامعه ظالم روزگار و ستیز با متعارف دیده میشود. ستیز با متعارف آن چیزی است که در حقیقت زندگی روزمره بازاری حتی اهل هنر است.
بسیاری از اهل هنر نتوانسته اند از همان زندگی بازاری کسب وکاری بیرون بیایند، ولی اخوان این عالم را شکسته است، به خصوص در «زمستان». شاید از شاهکارهای شعر فارسی معاصر، «زمستان» اخوان ثالث باشد. [..]«زمستان» نشان میدهد که اخوان یک عالم دیگری دارد. در آسمان هفتم هنر و شاعری و وارستگی است.
ضیاء موحد: [«زمستان»]به این دلیل یکی از بهترین شعرهای سیاسی است که محدود به موضوع به خصوص و مشخصی نیست. دایره شمولش وسیع است. پابلو نرودا میگوید: «من به شاعران جوان توصیه میکنم شعر سیاسی نگویند و با شعر عاشقانه شروع کنند.»، چون گفتن شعر سیاسی موفق که تاریخ مصرف پیدا نکند، کار خیلی مشکلی است.
[..]شعر «زمستان» شعر سرخوردگی، تنهایی، گریز مردم از هم، بدبینی و خلاصه شعر انزوا و دورافتادگی مردمی است سرخورده از روزگار. به گمان من این بیشتر سیاسی است تا هر چیز دیگر. با این همه چنان که گفتم، تاریخ مصرف ندارد. فضایی را ترسیم میکند که در کشورهایی مانند ما همیشه ممکن است ایجاد شود. [..]اینکه صبح بیدار شوی و به جای حکومتی، چون مصدق با مشتی کودتاچی روبه رو شوی و همه امیدهایت بر باد رود، شکست کمی نیست. کودتای ۲۸ مرداد نسلی را افسرده کرد. اخوان صدای اندوه این نسل بود.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دل گیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است