سقوط مرگبار کوهنورد شاهرودی از کوه دختر جوان برای انتقام از مرد تبهکار اراذل و اوباش اجیر کرد واژگونی خودرو پراید در نزدیکی مشهد با یک کشته و سه مصدوم (۱۴ آبان ۱۴۰۳) نقشه تجاوز و قتل پسر نوجوان برای دخترخاله ۴ ساله نسخه طب سنتی برای درمان سرفه‌های مزمن «مرگ» پایان رابطه مخفیانه با مرد متاهل بارش باران در جاده‌های خراسان رضوی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) مرگ زن جوان به‌خاطر سقط غیرقانونی جنین شیوه برگزاری کنکور ۱۴۰۴ تغییر می‌کند؟ کشف ۴ هزار عدد قرص مخدر و غیرمجاز در مشهد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) استخدام ۱۰ هزار پرستار، به زودی سرقت از ساکنان پایتخت در پوشش پرستار سند «هوشمندسازی سلامت» تدوین شد ۱۳ درصد بزرگ‌سالان غربالگری‌شده مبتلا به دیابت هستند اضافه‌کاری پرستاران به ساعتی ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟ اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه جامع علمی‌کاربردی تا چهار سال آینده تضمین می‌شود خطر پیشی‌گرفتن آمار «مرگ» بر میزان «تولد» در کشور بارگذاری مدارک رتبه‌بندی معلمان از فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) آغاز می‌شود کارت آزمون وکالت ۱۴۰۳ آماده شد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در انتظار اعتبار و مجوز‌های قانونی (۱۴ آبان ۱۴۰۳) روند رسیدگی به پرونده‌های قصور پزشکی در کشور چگونه است؟ جداول متناسب سازی حقوق بازنشستگان کشوری اصلاح شد (۱۴ آبان ۱۴۰۳) انهدام شبکه بزرگ سارقان پراید در مشهد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳) | آغاز کاهش محسوس دما از چهارشنبه مهلت ثبت‌نام غیرحضوری پذیرفته‌شدگان کارشناسی پیام‌نور فردا (۱۵ آبان ۱۴۰۳) به پایان می‌رسد هلال احمر ایران، رتبه اول تعداد اعضای جوان در جهان اینترنتی‌شدن ثبت اعتراض به جرائم تا پایان سال ۱۴۰۳ تعیین تکلیف پروژه‌های نرگس منطقه ثامن مشهد تعویق پذیرش بدون کنکور در دانشگاه فرهنگیان واژگونی کوئیک در سبزوار ۳ فوتی و مصدوم بر جای گذاشت (۱۴ آبان ۱۴۰۳) سهم ارزی داروخانه‌ها و یارانه شیرخشک پرداخت شد افزایش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد فوق‌العاده ویژه مشاغل عمومی سازمان بهزیستی کشور
سرخط خبرها

روزنگار روزگار

  • کد خبر: ۱۸۰۹۶۰
  • ۰۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۳
روزنگار روزگار
گزارش میرمحمدحسین خاتون آبادی در سال ۱۱۳۸  از  سقوط اصفهان.

دشواری همواره در نهاد جهان وجود دارد. از دیرباز چنین بوده است که: «گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند». اما همواره چنین است که: «إنّ مع العسر یسرا».

کمترین حُسنی که خواندن تاریخ دانشوران دارد، آگاهی از دشواری‌هایی است که پذیرا شده و از آن گذشته اند و از آن کاروان رفته، تنها آتشی به منزل مانده است تا رهروان را درس عبرتی باشد و به آن‌ها نشان دهد که هرگز از رحمت الهی نومید نشوند و در دشوارترین لحظات، یاری خداوندی را دست کم نگیرند.

میرمحمدحسین خاتون آبادی مانند دیگر مردم نیمه اول قرن دوازدهم، پس از سقوط صفویه، روز‌های بسیار سختی را گذرانده است.
دریغا که گزارش‌های خودنوشت از آن دشواری‌ها چندان زیاد نیست؛ به ویژه از عالمانی که در آن ورطه گرفتار آمده بودند. بدین روی، سطوری گرچه مختصر، از اجازه روایی مبسوط «مناقب الفضلا»‌ی خاتون آبادی، فرصتی پیش می‌آورد تا قطره‌ای از دریای این مسائل را بخوانیم؛ گرچه چشیدن آن مصائب، فراتر از دیدن است؛ احساس سوختن است که به تماشای واژه‌ها مقدور نیست.

باری، در شدت گرفتاری ها، این حدیث شریف -که بار‌ها در طول زندگی تجربه شده است- به انسان امید می‌دهد که امام صادق (ع) فرمودند:
کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (ع) خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ فَأَصْلَحَ ا... تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِیِّهِ مُوسَى (ع) فِی لَیْلَه وَ هَکَذَا یَفْعَلُ ا... تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّه (ع) یَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَه کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِیِّهِ مُوسَى (ع) وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَیْرَه وَ الْغَیْبَه إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُورِ:

«بدانچه ناامیدى، امیدوارتر از آنچه امید مى داری، باش؛ زیرا موسى بن عمران (ع) رفت تا براى خانواده خود شعله اى آتش بیاورد، اما به نزد ایشان آمد، درحالى که رسول و پیامبر بود و خداى تعالى کار بنده و پیامبرش موسى (ع) را در یک شب اصلاح فرمود و با امام قائم، دوازدهمین ائمه (عج)، نیز چنین کند. در یک شب کارش را اصلاح فرماید؛ همچنان که کار پیامبرش موسى (ع) را در شبى اصلاح فرمود و او را از حیرت و غیبت به روشنایى فرج و ظهور درآورد.» (کمال الدین و تمام النعمه، ج‏ یک، ص۱۵۲).
باید به همین نور امید، زنده باشیم و پیام «لا تیأسوا من روح ا...» را به گوش جان بشنویم و بسپاریم.

متن گزارش:
از وقتی دست چپ را از راست شناختم، به پی ریزی خانه معرفت پرداختم، بدین روی چراغ علم را برافروختم و خرمن جهالت را سوختم. خدایم مهلت و توفیق داد تا به منابع علوم الهی دست یافتم و به تحصیل دانش شتافتم.
کثرت عالمان در شهر‌ها سبب شد معارف الهی گسترده‌تر شود. در مدارس فراوان، محدثان و فقیهان و راویان اخبار ائمه اطهار (ع) با احتیاط‌های علمی و رعایت اخلاق تحقیق و تلاش در علم و عمل -به گونه‌ای که در زمان‌های پیشین مانند آن کمتر دیده می‌شود- به نشر علم می‌پرداختند.

بدین روی، بیشتر عمرم را در همراهی و معاشرت با آنان و حضور در مجالس علمی ایشان و شاگردی نزد آن بزرگ مردان گذراندم و بیشتر آثار دانشمندان امامیه را نزد آنان خواندم. از برخی از آنان، اجازه روایت گرفتم و گره‌های اندیشگی را در محضر آنان گشودم؛ در محضر مردانی که به تعبیر قرآن:
«لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرا...» (نور: ۳۷ و ۳۸).

در این زمان، عموم مردم به میمنت نشر علوم اهل بیت (ع)، در امن و سلامت و نعمت و احسان و عافیت و رزق گوارای گسترده بودند و این از فضل خدای منان و لطف خاص خداوند بر آنان بود.
اما خوی انسان چنان است که وقتی به رفاه برسد، احساس استغنا و طغیان می‌کند، لذا نعمت خدا را از یاد بردند. درنتیجه به غضب الهی گرفتار آمدند و نعمت به نقمت بدل شد؛ چنان که در قرآن کریم می‌فرماید:

«و ضرب ا... مثلاً قریه کانت آمنه مطمئنه یأتی‌ها رزق‌ها رغداً من کل مکان فکفرت بأنعم ا... فأذاق‌ها ا... لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون» (نحل/ ۱۱۲)؛ لذا زمان عوض شد و به تدریج ظلم و فسق و گناه در بیشتر شهر‌های ایران رواج یافت، پس ساکنان آن در گرفتاری و محنت و دشواری افتادند. علم ضعیف شد و آثار آن به نابودی گروید. احوال عالمان تغییر یافت، تاآنجاکه هرکدام سرنوشتی پیدا کرد: ذلت، گمنامی، آوارگی و حتی قتل.

شهر اصفهان به دست نیرو‌های شاه افغان محاصره شد. طعام را از آن بازداشتند. قحطی و گرانی پیش آمد. گرسنگی همه را از پای درآورد.
بسیاری از زندگان مانند اموات غیرمدفون، از شدت ناتوانی در خانه‌های خود زندانی شدند. جمعی نیز از شهر گریختند و گرفتار سپاهیان دشمن شدند. دشمنان، مردان و کودکان آن‌ها را کشتند. زنان آن‌ها را به اسارت گرفتند و اموالشان را غصب کردند، تاآنجاکه بیشتر ساکنان این دیار، یا بیمارند یا مجروح یا کشته‌هایی که بر روی خاک افتاده اند.

سلطه افغان ها، نابودی را به یادگار آورد. خانه‌های آباد به ویرانه بدل شد و شهر‌ها به دیار یتیمان و مسکینان.
اسفا بر این دیار و اهل آن؛ به ویژه دوستان و آشنایان! دردا بر تخریب مدارس و معابد و فقدان دانشوران و فاضلان و نیکان!
چه مصیبتی است نابودی کتاب‌های فقیهان و محو آثارشان!

اینک آنچه گفتم، شکایت از روزگار ستمکار نبود، بلکه به پیشگاه خدایم شکوه آوردم. من خود در این وضع، به کتک و زندانی و غصب اموال گرفتار آمدم. ولی خدای متعال به لطف خود بر من منت نهاد؛ آبرو، حیات، ایمان، بقای بعضی فرزندان و بستگان و شماری از دوستان را به من ارزانی داشت.
من در این حال، حمد خدا می‌گفتم و آسانی خروج از این وضع را از خدایم امید می‌بردم، درحالی که به صبر تمسک می‌جستم؛ زیرا می‌دانم و باور دارم که: «الصبر مفتاح الفرج». امور خود را به خداوند سپردم و از او اجر خواستم.

اما به سبب دشواری ها، در شهر خود نتوانستم بمانم، بدین روی به روستای خاتون آباد کوچیدم، همراه با گروهی از برادران دینی و دوستان متقی. وقتی این روستا را امن یافتم که روزی از هرسوی بدان می‌رسد، آرامش یافتم. بار دیگر خدای سبحان را حمد گفتم و در آن دیار، با توکل بر خدا، اقامت گزیدم.
«لعلّ ا... یُحدِث بعد ذلک امراً» (طلاق/۱).
«و من یتوکل علی ا... فهو حسبه إنّ ا... بالغ أمره قد جعل ا... لکلّ شیء قدراً» (طلاق/۳).

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->