در باره جناب عبدالعظیم حسنی از دو منظر میتوان نگریست: یکی شخصیتی مورد احترام و اعتنای عموم مردم، که از این جهت در فرهنگ عامه و در جغرافیای دین داری مردم جایگاهی خاص دارد. دوم از نظر جایگاه علمی و یادگارهای حدیثی ایشان که بدین لحاظ، مورد توجه خواص بوده و هست.
سخن در این یادداشت، جنبه دوم است، بدون اینکه جنبه اول انکار یا نادیده گرفته شود.
در جنبه علمی، یکی از مهمترین منابع مرتبط با جناب عبدالعظیم، کتاب ارزشمند «مسند عبدالعظیم الحسنی»، پژوهش و نگارش محقق فقید، مرحوم استاد عزیزا... عطاردی، است که پس از گذشت نیم قرن از تألیف و نشر، هنوز خوش میدرخشد.
در این کتاب، پس از شرح حال جناب عبدالعظیم، حدود ۸۰ حدیث که در منابع شیعه امامیه از طریق ایشان روایت شده، تدوین شده است.
کتابی که در این نوشتار مورد بحث است، نزدیک به صد حدیث دیگر آورده است که محدثان زیدی از جناب عبدالعظیم از امام جواد (ع) روایت کرده اند. این روایات در کتاب آقای عطاردی نیامده است، چون ایشان این کتاب را در آن زمان ندیده و حتی نامش را نشنیده بود.
البته باید تذکر داد که احادیثی که در کتاب آقای عطاردی آمده، شامل حقایق ناب در امر امامت است که «نظام دین و زمام امور مسلمین» است؛ در حالی که احادیث کتاب نویافته، عمدتا درباب اخلاق است. ولی به هر حال، میتواند برای تکمیل آن مسند، از آن استفاده شود.
کتاب دیگر مرحوم عطاردی، «مسند الامام الجواد (ع)» است که در اینجا مورد توجه قرار میگیرد. روایات کتاب زیدی نویافته در آن منبع هم نیست، به همان دلیل که گفته شد؛ لذا این کتاب برای تکمیل و استدراک منابع مربوط به حضرت جواد الائمه (ع)، از جمله کتاب آقای عطاردی نیز میتواند مفید باشد.
محقق در مقدمهای درازدامن، در باره کتاب، از جهت کتاب شناسی و نسخه شناسی سخن میگوید. از جمله در باب مطالب زیر:
-شرح حال راویان این کتاب، از قرن ششم تا قرن سوم که زمان جناب عبدالعظیم است.
در مرور متن اصلی کتاب چند نکته قابل ذکر است:
این کتاب ۹۷ حدیث در بر دارد، عمدتا در مضامین اخلاقی که نیاز هماره آدمیان در هر زمان و هر مکان است تا به زیست بهینه دست یابند؛ و چه کسی بهتر از خاندان وحی و عصمت که این حقایق را به مردم بیاموزند؟ آنها که بیش از سخن و پیش از کلام محض، به زبان عمل با مردم سخن گفتند.
برخی از این احادیث، مفصل است و در دل آن، چندین حدیث میتوان یافت.
به جز این موارد، دیگر احادیث را باید در شمار «قصار الحکم» یاد کرد.
محقق چند پیوست به کتاب افزوده است در باره مطالبی که در منابع دیگر به همین طریق و شیوه روایت شده است.
در یک پیوست، حدیثی میخوانیم که شیخ صدوق در کتاب امالی، ۱۶ جمله کوتاه و کلیدی نقل میکند. پیوست دیگر، حدیثی از امالی شیخ طوسی و پیوست سوم، حدیثی مشترک میان امالی طوسی (از شیعه) و امالی خمیس (سنی) است.
کتاب با مقدمات و افزودهها و فهارس، ۱۳۱ صفحه دارد و در تحقیق آن، ۲۵۷ منبع از آثار دانشوران شیعه و سنی و زیدی مورد رجوع بوده اند.
محقق، علاوه بر معرفی منابع تحقیق، از سایت کتاب شناسی ایران نیز یاد و تشکر کرده است. این گونه سپاسگزاری از سایتهای علمی معمولا در پژوهشها دیده نمیشود؛ لذا توجه به این بایسته، جای قدردانی دارد.
این همه گفتار نورانی برای دستیابی به باور و عمل است، گوهر گمشدهای که زندگی ما سخت به آن نیاز دارد.
هنوز این حقیقت را چندان جدی نگرفته ایم که در زندگی مدعیان دین، به ویژه متولیان امور دینی، هر چه فاصله میان سخن و ادعا با عمل، بیشتر باشد، سخن گفتن بیشتر، نه تنها به ایمان خودشان و دیگران نمیانجامد، بلکه دین گریزی افزونتر را در پی دارد، که گاه به دین ستیزی نیز میرسد.
این تذکر را ابتدا برای هشدار به خودم میگویم، آن گاه به دوستان هدیه میکنم که آیات آغازین سوره صف باید خواب را از چشمان ما برباید، مبادا با تحقیق و چاپ یک کتاب، وظیفه خود را در برابر آن تمام شده پنداریم. خداوند حکیم در سوره صف میفرماید: «کبر مقتا عندا... أن تقولوا ما لا تفعلون.»
در واقع باید با تمام وجود به این باور برسیم که تحقیق یا تألیف چنین کتاب هایی، «پایان سخن و آغاز راه» است، راهی دراز که از «جامعه آلوده موجود» آغاز میشود و باید به سوی «جامعه نورانی موعود» حرکت کند.
اگر برنامهای برای حرکت دراین مسیر الهی در نظر داشته باشیم، میتوان امید داشت که به زندگی آرمانی «بلده طیبه و رب غفور» برسیم، وگرنه همچنان حرکت به قهقرا.