به گزارش شهرآرانیوز چند وقت از تمام شدنش میگذرد؟ احتمالا کسی یادش نیست. قبلتر را چطور؟ یادتان هست که روزبه روز آمار مرگ ومیر میگرفتیم و لحظه به لحظه اطلاعاتمان درباره بیماری، سویه جدید، درمانهای پیشنهادی و کمبود دارو را با هم به اشتراک میگذاشتیم؟ کووید ۱۹ آن بیماریای که همچون سونامی، ناگهان سروکله اش درست وسط زندگی مان پیدا شد و آن قدر وخیم شد که امیدمان درباره تمام شدنش داشت از دست میرفت، دیگر نیست.
اما از سه سال ونیم پیش زندگی ما شکل دیگری گرفت. کرونا فقط یک بیماری حاد تنفسی نبود، بلکه حال روحی ما را هم به وخامت کشاند. آن بیماری که با ترسیدن شروع شد، با فاصله انداختن آدمها ادامه پیدا کرد و با سوگ ازدست دادن عزیزان فروکش کرد و دیگر آن قدرها شیوع ندارد، اما سایه اش بر وجودمان باقی مانده است. غم انگیز این است که از کرونا جان به در بردیم، اما اثر زخم هایش بر روانمان باقی مانده است. گذاراندن هفت موج شیوع و حفظ سلامت روان در کنارهم، تناقض آشکار است. حالا ما به انسانهایی تبدیل شده ایم که هرروز با وسواس و فاصله گرفتن از آدمهای دیگر روزگار میگذرانیم و خودمان بی خبریم.
سوم مرداد امسال وزارت بهداشت رسما پایان وضعیت اضطراری کرونا را اعلام کرد؛ کرونایی که باعث مرگ بیش از ۶میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در سراسر جهان و به خطرانداختن سلامت بیش از ۶۹۰میلیون نفر شد. در ایران آمار فوت بیماران به روزی هفتصد نفر هم رسید. این یعنی همه ما با موجی از ترس و مرگ دست به گریبان بودیم. آمار ۱۴۶هزارو۳۰۷ همشهری و هم وطن که در سه سال جان باختند، یعنی چندبرابر این تعداد با غم ازدست دادن عزیزشان به زندگی ادامه میدهند.
دکتر ندا اخروی، رئیس گروه سلامت روانی و اجتماعی مرکز بهداشت استان، از برنامه مشاوره سوگ میگوید که در مراکز جامع سلامت اجرا شد تا به افراد کمک کند: بحران شیوع کرونا سبب تغییر در سبک زندگیها شد که شایعترین آن تغییر در شیوه سوگواری بود، چراکه خانوادههایی که عزیزی از دست میدادند، به دلیل ترس یا پیشگیری از انتشار ویروس در برگزاری مراسم معمول سوگواری با مانع روبه رو بودند که اثرات زیادی بر سلامت روان بازماندگان داشت. براین اساس، وزارت بهداشت برای پیشگیری، انجام مشاوره سوگ برای خانواده متوفیان را در دستورکار قرار داد و همه روان شناسان مستقر در مراکز جامع سلامت دراین باره آموزش دیدند.
وی درباره جزئیات توضیح میدهد: در این برنامه، روان شناسان خانواده متوفیان را دعوت و جلسات مشاوره سوگ را برای آنان برگزار میکردند. در زمان همه گیری ویروس، در منطقه زیرپوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد ۷ هزارو ۳۵۶ تماس با خانواده افراد متوفی گرفته شد و ۳ هزارو ۶۵۴ جلسه روان شناختی برای آنان برگزار شد.
رئیس گروه سلامت روانی و اجتماعی مرکز بهداشت استان با اشاره به سایر اقدامات انجام شده اضافه میکند: انجام بیش از ۳۰هزار تماس و مراقبت روان شناختی تلفنی برای بیماران دارای اختلالات اعصاب و روان توسط روان شناسان مراکز جامع سلامت (برای پیشگیری از عودکردن اختلالات اعصاب و روان)، ۸ هزارو ۴۷ مشاوره تلفنی سلامت روان برای کاهش استرس افراد مشکوک و خانواده افراد مشکوک به کرونا و مداخلات روان شناختی برای افراد بهبودیافته از کرونا انجام شد.
اخروی یادآور میشود: دراین باره با افراد بهبودیافته از کووید ۱۹ تماس تلفنی گرفته میشد و روان شناس مرکز ضمن بررسی وضعیت روان شناختی، افراد را برای انجام مراقبتهای لازم به مرکز جامع سلامت دعوت میکرد. ۵ هزارو ۵۷۴ تماس و ۱۹۷۹ ارزیابی ثبت شده نتیجه اجرای این برنامه است.
به گفته او، همه این فعالیتها تا اعلام رسمی سازمان جهانی بهداشت مبنی بر پایان دوران کرونا ادامه داشت و شایعترین اختلالات سلامت روان در دوران کووید ۱۹ اختلالات خلقی و اضطرابی تشخیص داده شد.
شرح آنچه از مشکلات روانی بر سر ما رفت، فراوان است. سیده نسرین موسوی نیا، روان شناس بالینی و دانشجوی دکترای تخصصی این حوزه، از آسیبهای روانی میگوید که از اولین مراحل شناسایی این بیماری آغاز شد؛ از ترس که واکنش ابتدایی همه ما بود به آن اتفاق ناشناخته: اول از همه دانش آموزان و کودکان در معرض قرار داشتند، زیرا بلافاصله پس از اعلام شیوع، مدارس تعطیل شد.
دانش آموزان و کودکان در همه مدت بیماری با ترس هم نفس بودند، زیرا والدینشان مدام آنها را از نزدیک شدن به دیگران منع میکردند. در نتیجه دچار یک فوبیای اجتماعی شدند. خیلی از آن دانش آموزان هنوز هم از نزدیک شدن به آدمهای دیگر میترسند، در یادگیری دچار مشکل شده اند و این یک بار اجتماعی دارد.
ترسیدن از اینکه مبادا به ویروس مبتلا شوند، اضطراب را در آنان افزایش میداد و باعث میشد اضطراب عملکرد در دانش آموزان زیاد شود و بسیاری را درگیر افت یادگیری کند.
وقتی سخن از بزرگ سالان میشود، پای اختلالات جدی به میان میآید. وی ادامه میدهد: با همه گیری این بیماری دچار اختلالات هیجانی مثل افسردگی و اضطراب شدیم. همین طور اختلال اسکیزوئید خیلی بیشتر دیده میشود. اختلالی که نتیجه آن انزواگزینی است و فرد از رویاروشدن با دیگران دوری میکند. افراد گرفتار سردی عاطفی میشوند و به هیجانات و نیازهای درونی خود مثل تفریح پاسخ نمیدهند. شخصیتهای اجتنابی به شدت درحال بیشترشدن در جامعه هستند. آنها عواطف و احساساتشان را بروز نمیدهند و به اصطلاح در خودشان میریزند.
به گفته او، علاوه بر اختلالات هیجانی مانند افسردگی و اضطراب، افراد دچار اختلالات روان تنی هم شده اند. این روان شناس توضیح میدهد: علائم سایکوسوماتیک مثل سردرد، میگرن و زخم معده به واسطه این ترس ها، اضطرابها و استرسهای مداوم به شدت افزایش پیدا کرده است. موارد زیادی از اختلال (PTSD) یا استرس پس از سانحه را هم پس از کرونا مشاهده کردیم. حادثهای همچون بیماری کرونا که همه جهان را به هم ریخت، مراقبتهای چشمگیری نیاز داشت که مردم اصلا برایش آماده نبودند و همین باعث بروز اختلالات شدید شد.
«علائم این بیماری در زنان و مردان شدت و ضعف داشت و به شکل متفاوت خودش را نشان داد.» این پاسخ را موسوی نیا بیان میکند، وقتی قرار است درباره تفاوت جنسیت در آسیبهای روانی توضیح بدهد. او در ادامه میگوید: ساختار روانی زنان و مردان نسبت به یکدیگر متفاوت است و میزان تأثیرپذیری شان هم فرق میکند. همین باعث شد که زنان از مشکلات روان شناختی همچون افسردگی بیشتر رنج ببرند و در مقابل، مردان به بیماریهای مرگ باری مثل نارساییهای قلبی، عروقی و سرطان مبتلا شوند.
این روان شناس بالینی، وجود اختلالات روانی پیش از شیوع کرونا را تأیید میکند، اما نه به این شدت: اختلالاتی که از آن سخن گفتم، پیش از آن هم شایع بودند، اما نه به این میزان و گستردگی. وقتی که شدت و فراوانی یک مسئله زیاد شد، به اختلال تبدیل خواهد شد؛ یعنی از حالت تعادل خارج میشود. تا زمانی که عاملی همچون استرس در حد تعادل یا زیر حد آن باشد، آسیب زا نمیشود، اما وقتی شدت و فراوانی آن طیف بیشتر شد، برای سلامت روان و جسم مضر است. کرونا باعث شد اختلالات نهفته آشکار شود و از طرف دیگر هم روی تاب آوری مردم تأثیر گذاشت.
موسوی نیا از تاب آوریای سخن میگوید که برخی افراد را به واسطه آن مقاوم نگه داشت: از لحاظ روانی برخی تاب آوری بیشتری داشتند، به طوری که با وجود ابتلا به کرونا هم به مدد همان تاب آوری خوب، پریشانی روان شناختی شان بهتر بود و اسیر آن آسیب جدی نشدند. همین توانایی هم کمک کرد که بتوانند بحران را مدیریت کنند، آن وضع را بپذیرند و وضعیت خودشان را مدیریت کنند. در مقابل، افرادی که از لحاظ روانی تاب آوری کمتری داشتند، آسیب بیشتری دیدند و پریشانی روان شناختی بیشتری را تجربه کردند.
او بخش دیگری از آسیبها را متوجه زندگی همسران میداند: موارد بسیاری از بروز مشکلات جدی در زندگی زناشویی بروز کرد؛ باعث دل زدگی زناشویی زیادی شد و بروز سردی عاطفی میان اعضای خانواده و بستگان. هنوز در اتاق درمان میشنوم که میگویند «من با کرونای سخت در بیمارستان بستری بودم و انتظار داشتم برادرم از من یاد کند، ولی اصلا به سراغم نیامد». بعد که اوضاع بقیه خانواده را بررسی میکنید، میبینید آنها هم در وضع مشابه و سختی بودند.
اما به هرحال آن وضعیت باعث دل خوری افراد از هم شد. از اینها مهم تر، سوگهای سختی بود که افراد تحمل کردند. از یک سو آن لحظاتی که نیاز داشتند کسی کنارشان باشد، اوضاع طوری بود که از نزدیک شدن به هم برحذر میشدند و از سوی دیگر، فرصت عزاداری و تخلیه هیجانی خود را پیدا نکردند. همین باعث شد یک سوگ حل نشده بین آدمهای این شهر وجود داشته باشد.
«جرمی هولمز به عنوان یک روان شناس توصیف خوبی دارد: بحرانهای زندگی غالبا بیماریها را به دنبال دارند.» موسوی نیا ادامه میدهد: میبینید که بعد از هر موج بیماری و استراحتی کوتاه، باز موجی دیگر از راه میرسد. آدمهای زیادی دچار عوارض جسمی باقی مانده از کرونا شدند. هنوز هم خیلی از علائم را که به بیماریهای دیگر ربط میدهیم، همان کروناست.
او بار دیگر تأکید میکند: این بیماری عوارضی داشته که در عده زیادی هنوز حل نشده است، زیرا کمکهای روان شناختی نگرفتند. وسواس شست وشوی ما به وسواس فکری و نشخوارها تبدیل شد. اضطرابی را که در وجودمان مانده است، به فرزندانمان منتقل میکنیم. حساسیت و زودرنجی داریم که هم به خودمان آسیب میزند و هم اطرافیان. تعارض خانوادگی، سوگ حل نشده و احساس اندوه جمعی همگی کیفیت زندگی افراد را تهدید میکند و باعث میشود لذتی را که باید از وضع کنونی خود ببریم، تجربه نکنیم.
اینها هشداری است برای اینکه بدانیم داریم به جامعه روان رنجوری تبدیل میشویم که با کوچکترین آسیب و فشار روحی بیشتر در لایه انزواگزینی و لاک خودش فرومی رود و دیگر از تعامل اجتماعی مان لذت نمیبریم. جامعه ما طوری شده است که به تنهایی اجتماعی رسیده ایم. افراد دورهم جمع میشوند، ولی با تلفن همراهشان؛ یعنی در تنهایی خودشان که ثمره کرونا بود، باقی مانده اند.
حالا که از عوارض آن سه سال ونیم بیماری خبردار شدیم، باید دنبال راه حل بگردیم. حالا که دیگر هیچ مکانی برای یاری رساندن تعطیل نیست و گوشهایی برای شنیدن داریم: تعارف را کنار بگذارید و مشاوره بگیرید. به روان شناسی مراجعه کنید که حرفهای شما را بشنوند. به هرحال باید آن ترسها و دلهرهها را از وجود خود خالی کنید. واقع بین باشیم. اگر دردی در روحمان داریم، درمانش هم هست. مراکز مشاوره بسیاری هر روز در این شهر درحال ارائه راه حل به افراد آسیب دیده هستند. شما هم تصمیم بگیرید یکی از آنها باشید.
این روان شناس بالینی ادامه میدهد: کمک بگیرید که اضطراب و ترس را در حد اعتدال نگه دارید، طوری که شادی و نشاط را از جمع خانواده دور نکنید و بتوانید در کنار هم یک زندگی باکیفیت را تجربه کنید که اگر باز اوضاع بحرانی از راه رسید، به جای پریشانی، مدیریتش کنید.