سمیرا منشادی - باغوحش یکی از مکانهای خاطرهانگیز برای همه ماست، بیشک در دوران عمرمان دستکم یکبار از این مجموعه بازدید کردهایم. حتی کنار قفس شیرها، ببرها، پلنگها یا خرسها ایستادهایم و چند عکس یادگاری گرفتهایم. باغ وحش شهر مشهد جزو قدیمیترین باغوحشهای کشور محسوب میشود.
تأسیس این باغوحش که اولین باغوحش شهر هم به شمار میرود داستان خاصی دارد. برای اینکه بیشتر از این داستان بدانیم قراری با نریمان رستمی یکی از ۵ سهامدار و مدیر داخلی فعلی باغوحش گذاشتیم و داستانهای جالب تأسیس باغ وحش را شنیدیم و به قلم تحریر درآوردیم.
شیرهای تاکسیدرمی شده
وارد اتاق مدیریت میشویم جایی که با رستمی قرار گذاشتهایم. اما قبل از اینکه سلام و علیکی داشته باشیم ابهت شیر نر و مادهای که در گوشهای از اتاق تاکسیدرمی شدهاند ما را بهتزده میکند. شیرها آنقدر زیبا هستند که ناخودآگاه دستمان بهسمت گوشیمان میرود و چند عکس میگیریم. تا به حال شیر را از این فاصله نزدیک ندیدهایم و به همین دلیل به پوست و یال قهوهایرنگش دست میکشیم. خانمی در اتاق به پیشواز ما میآید و هنگامی که میبیند تا این حد محو شیرها شدهایم میگوید: «روزهای اولی که برای کارکردن به اینجا آمده بودم مثل شما بودم و کمی از این شیرها چشم میزدم، اما به مرور زمان برایم عادی شدند.»
شیر نر داستان جالبی دارد و با ورود رستمی به جمعمان از او میخواهیم که بیشتر توضیح بدهد. او میگوید: «حدود ۱۳ سال پیش سیرکی در کوهستان پارک مستقر شد که این شیر نر در آن برنامه اجرا میکرد. یک شب در هنگام اجرای برنامه از خود بیخود میشود و به مربیاش حمله میکند. آنها هم با انتظامات باغوحش تماس میگیرند. انتظامات هم بدون هماهنگی با ما به سیرک میرود و با ۴ تیر حیوان را خلاص میکند. در صورتی که اگر آتشنشانی میرسید و روی حیوان آب میپاشیدند شیر آرام میشد.»
رستمی در ادامه توضیح میدهد: «حیوانات در سیرک از جفت خودشان دور نگه داشته میشوند تا تعلیمپذیر شوند. این شیر هم هنگامی که در مجاورت باغوحش قرار میگیرد و بوی شیرهای ماده اینجا به مشامش میرسد منقلب میشود و به مربیاش حمله میکند.»
شیر ماده، اما از شیرهای خود باغوحش بوده که عمر طبیعیاش به پایان رسیده و مرده و آنها هم حیوان را تاکسیدرمی کردهاند.
انتقام طبیعت یا قضا و قدر
اینکه چطور باغوحش مشهد شکل گرفت هم برای خود داستان شنیدنیای دارد. رستمی به شنیدههایش درباره شکلگیری این مکان استناد میکند و میگوید: «گویا روزی پدربزرگم زیر درخت در حال استراحت بوده و کلاغی که بالای همان درخت جوجه داشته به او نوک میزند تا از درخت فاصله بگیرد. پدربزرگم از درخت بالا میرود و جوجه کلاغ را از لانهاش برمیدارد. بعد از چند ساعت به پدربزرگم اطلاع میدهند که یکی از عموهایم (پسری بزرگتر از پدرم) فوت کرده است. این خبر پدربزرگم را شوکه میکند و با خودش میگوید به دلیل آزار جوجه کلاغ بچهاش فوت کرده است. ۱۰روز ناراحت بوده و در کوه و دشت به استغفار پرداخته و از خدا خواسته که او را به خاطر اینکارش ببخشد.»
این موضوع سرآغازی برای علاقهمندی رستمی به حیوانها و نگهداری از آنها میشود تا آنجا که بخشی از منزلش همیشه محل مراقبت حیواناتی بوده که زخمی یا بیمار بودهاند.
باغوحشی در خواجهربیع
با گستردهشدن فعالیتها رستمی تصمیم میگیرد که مکانی مجزا را برای نگهداری از حیواناتش در نظر بگیرد. نریمان رستمی به افتتاح باغوحش در خیابان خواجهربیع اشاره میکند و توضیح میدهد: «سال ۱۳۳۸ پدربزرگم مکانی را در خواجهربیع میخرد. بدین شکل باغ وحش خواجهربیع با یک جفت شیر، آهو، گوزن و... کار خودش را شروع میکند. این باغوحش دیوارهای کوتاهی داشته و مردم بهراحتی با حیوانات در تماس بودند.»
این باغوحش هیچ نیروی کاری نداشته و رستمی و پسرانش حیوانات را نگهداری میکردند. ۳۳ سال بعد هنگامی که خیابان خواجه ربیع بزرگتر و جمعیت در این قسمت شهر بیشتر از گذشته میشود این باغوحش هم به مکان جدیدش منتقل میشود.
باغوحش در مکان جدید
مکان جدید به صلاحدید رستمی بزرگ، وکیلآباد انتخاب شده و با هزینههایی که هر کدام از پسرها میگذارند خریداری میشود و به همان نسبت سهام باغوحش به نامشان میشود. رستمی در این باره میگوید: «آنزمان که این مکان توسط پدربزرگم خریداری شد، جنگ هم شروع شده بود. آنها برای اینکه بتوانند دور این زمین دیوار بکشند و حیوانها را به اینجا منتقل کنند، مشکل داشتند، زیرا مصالح ساختمانی مانند سیمان و آجر سهمیهای بود.»
آنها باید صبر میکردند و هنگامی که مصالح میرسیده شبانهروز کار میکردند تا بتوانند زودتر حیوانات را به مکان جدیدشان منتقل کنند. با این تلاشهای شبانهروزی بالأخره باغوحش وکیلآباد ذرهذره شکل میگیرد.
خرید حیوانات منعی نداشت
در حال صحبتکردن با رستمی، با صدای هر پرنده و حیوانی واکنشی از خودمان نشان میدهیم، اما برای او این صداها طبیعی است. رستمی با خندهای میگوید: «صدای میناست، داخل نمیآیند.»
از رستمی میخواهیم که ادامه صحبتهایمان را داخل محوطه باغوحش ادامه بدهیم. همانطور که در حال خارجشدن از اتاقش هستیم، میگوید: «برخی پرندگان خودشان به این مکان میآیند، درست مانند همین میناها، طوطیها و... بیشترشان همینجا میمانند و ما هم خوشحالیم که پذیرایشان هستیم.»
او به گذشتهها و خرید حیوانات این مجموعه اشاره میکند و میگوید: «در گذشته خریدن حیوانات بهسختی امروز نبود و سازمان محیطزیست کمتر به ما سختگیری میکرد. بعضی از این حیوانها از افغانستان و پاکستان به ایران قاچاق شده و به دست ما میرسید. برخی دیگر را هم به در باغوحش آوردهاند و ما همینجا حیوان را خریدهایم. در گذشته محیطزیست به حیوانی که خریداری میشد و به داخل باغوحش میآمد مجوز میداد، اما در این چند سال اخیر محیطزیست برای خریداری حیوانها مقررات خاصی مانند قرنطینهکردن حیوان را در نظر گرفته است.»
سرگذشت غمانگیز
به همراه رستمی داخل محوطه میشویم. او به هر بخش از باغوحش نگاه میکند خاطره دارد، به قفسی اشاره میکند و میگوید: «این قفس که در حال حاضر میمونها در آن هستند در گذشته قفس خرسها بود. این حیوانها در طول چند ماه از محل خوابشان راهی را در زمین کنده بودند و یک روز از وسط محوطه بیرون میآیند. پدربزرگم که متوجه خروج خرسها میشود برای اینکه آنها به مردم آسیبی وارد نکنند به محوطه میآید و با خرسها درگیر میشود. خرسها پدربزرگم را زخمی کردند. پدربزرگم با اینکه از ناحیه شکم آسیب زیادی دیده بود هنگامی که اورژانس میرسد راضی نمیشود که روی برانکارد از باغوحش بیرون برده شود.» رستمی به دلیل جراحتهای وارد شده بعد از ۱۸ روز در بیمارستان فوت میکند. بعد از او پسرانش مدیریت داخلی باغوحش را به عهده میگیرند.
گذری بر حیوانات باغوحش
هر کدام از حیوانهای باغوحش سرگذشت جالبی برای خودشان دارند. اگر در گذشته حتی یکبار به این باغ وحش آمده باشید به طور حتم در خاطرههای دوران کودکیتان فیل باغوحش را به یاد میآورید. حیوان آرامی که میتوانستید او را نوازش کنید و با او عکس یادگاری بگیرید. رستمی درباره فیل میگوید: «باران را از سیرک خلیل عقاب که در شیراز برنامه اجرا میکرد خریداری کرده بودند. باران ۱۴ سالش بود که به اینجا آمد و در ۵۲ سالگی هم به عمر طبیعی مرد. او در ۱۰ سال آخر عمرش آنقدر پیر شده بود که دیگر دندان نداشت و مسئولش غذاها را خمیر میکرد و در دهانش میگذاشت.»
رستمی چند قفس پرندگان را نشان میدهد و میگوید: «چند سالی است که باغوحش فیل ندارد، برای رونق بیشتر مجموعه و کامل شدن حیوانات چندی قبل یک جفت فیل خریداری شده و در حال آمادهسازی فضا برای ورود این جفت فیل هستیم.»
برای اینکه فیلها به مکان جدیدشان منتقل شوند باید زیرساختها آماده شود. هر فیل به طور متوسط هزار و ۵۰۰ متر فضا نیاز دارد، از سوی دیگر مکانی که برای فیلها در نظر گرفته شده تغییراتی نیاز دارد و باید حیواناتش جابهجا شوند. رستمی اشاره میکند که همه اینکارها و مقدمات در حال انجام شدن است و تا چند ماه آینده فیلها به مکان جدیدشان وارد خواهند شد.
ببرهای بداخلاق
به سمت قفس ببرها میرویم. ببرها انتهای قفس دراز کشیدهاند و استراحت میکنند. رستمی ببرها را صدا میکند و به آنها میگوید: «دخترها بیایید جلو.» ببرها با اولین صدایی که میشنوند خودشان را تکانی میدهند و آرام سرشان را به سمت صدا برمیگردانند تا ببینند چه کسی آنها را صدا کرده است، دوباره رستمی ببرها را صدا میکند، یکی از آنها از جایش بلند میشود، از سکو پایین و به سمت ما که پشت میلههای اول ایستادهایم میآید. خودش را به میلهها میکشد و برای رستمی ناز میکند. رستمی میگوید: «این دختر در دعوا نصف دمش را از دست داده و کمی بداخلاق است.»
خیلی جالب است ببرها با آن ابهتشان تا این حد آرام هستند و به صدای او پاسخ میدهند. رستمی درباره ببرها میگوید: «اولین جفت ببرها سال ۸۰ از آلمان خریداری شدند و به اینجا آمدند. حالا آنها سالهاست که ساکن اینجا هستند و زاد و ولد کردهاند.» آنطور که رستمی برایمان توضیح میدهد ۳ قلاده ببر مازاد را از طریق قانونی به باغوحش بغداد منتقل کردهاند و ۲ قلاده از آنها قرار است به دزفول فرستاده شوند.
پلنگ زخمی
اسمش ارس است، اما هیچ شباهتی به رود ارس ندارد یعنی خروشان نیست. آرام و ساکت به خواب رفته است هر چه رستمی صدایش میکند، برخلاف دیگر حیوانات این باغوحش کوچکترین واکنشی به صدای او نشان نمیدهد. رستمی میگوید: «ارس را از دست قاچاقچیان نجات دادهاند. قاچاقچیان به سر حیوان ضربه زدهاند و او حالا صرع دارد. گاهی حالش بد میشود و این صحنه دلخراشترین صحنهای است که نمیخواهم حیوان را در آن حال ببینم.»
شیر سفید
در همسایگی محل زندگی ارس، قفسی بسیار زیبا با محیط وسیعی در حال آمادهشدن است. رستمی درباره این بخش که در حال آمادهسازی است، توضیح میدهد: «تا چند هفته آینده شیر سفیدی که خریدهایم قرار است به اینجا منتقل شود. تصمیم داشتیم اولین شیر سفید ایران را داشته باشیم که باغوحش صفادشت زودتر از ما شیر را آورد.»
شامپانزههای سرمایی
به قفس خالی شامپانزهها میرسیم. هنگامی که رستمی تعجبمان را از نبودن شامپانزههای بامزه میبیند توضیح میدهد: «شامپانزهها حیوانات حساس به سرما هستند و در این فصل سال ترجیح میدهند که در اتاقشان باشند. به همیندلیل پتویی در اختیارشان قرار دادیم تا از سرما در امان باشند.»
رستمی از برخورد برخی بازدیدکنندگان بسیار ناراحت است و میگوید: «شامپانزهها تقلیدکنندگان بسیار خوبی هستند و از نظر رفتاری به انسانها شبیهاند. آنها رفتار بازدیدکنندگان را خیلی زود تقلید میکنند، در حادثهای یکی از بازدیدکنندگان بیانصاف مقابل این حیوان سیگار میکشد سپس تهسیگارش را به داخل قفس پرت میکند. شامپانزه نمیداند که از سمت روشن نباید آن را به لبش بگذارد همین اشتباهش سبب شد تا لب این حیوان بسوزد و تا مدتها نتواند غذا بخورد.»
رستمی زمانی را به یاد میآورد که شامپانزهای به نام پرویز در باغوحش آزاد بوده و مردم میتوانستند با این حیوان عکس بگیرند، اما باز هم به دلیل اذیت و آزارهای برخی بازدیدکنندگان مجبور شدند او را به قفس بیندازند. دو شامپانزه کنونی این باغ وحش به نامهای میشل و آرزو سال ۸۴ از پاکستان به اینجا آمدهاند.
لاماهای زیبا
قفس بعدی که بهسراغش میرویم لاماها هستند. حیوانات زیبایی که بازدیدکننده میتواند با آنها به طور مستقیم در ارتباط باشد و به آنها غذا بدهد و از دو لایه قفس خبری نیست. رستمی درباره این لاماها میگوید: «یادم نمیآید به طور دقیق چه سالی این لاماها را از افغانستان خریدیم. برای آوردنشان یکی از عموهایم به مرز سیستان و بلوچستان رفت. لاماها را عقب تویوتای شخصیاش گذاشت و به مشهد آورد به همین سادگی. همانطور که گفتم در آن زمان محدویتهای امروز وجود نداشت و، چون میدانستند که این حیوانها را برای باغوحش میآوریم، کمتر مورد سؤال و جواب قرار میگرفتیم. این حیوانات زاد و ولد زیادی دارند به همین خاطر مازادش را به باغ وحشهای دیگر میفرستیم.»
اگر برای بازدید به باغوحش رفتید میتوانید برای این حیوانات نان خشک به همراه ببرید و به آنها بدهید، لاماها هم از خوردنشان استقبال میکنند.
تایگونها اعتبار باغوحش
به قفس تایگونها میرسیم، چشمان نافذ و نگاه مغرور و یال زرد دور صورتشان، هر ببیندهای را یاد سلطان جنگل میاندازد. از طرفی خط و خال مشکی رنگی روی بدنشان دارند و حتی صدای غرشی که شبیه ببرهاست. رستمی به این نقطه که میرسد، میایستد و درباره این تایگونها صحبت میکند. او میگوید: «تایگونها به نوعی برند و اعتبار باغوحش هستند. پدرم و عموهایم برای داشتن این تایگونها ۶ سال زحمت کشیدند تا امروز ما شاهد آنها باشیم.».
اما مگر دیگر باغوحشها تایگون ندارند؟ این تایگونها چه تفاوتی با دیگر همنوعان خود دارند؟ این پرسش ما را رستمی اینگونه پاسخ میدهد: «تایگونها از جفتگیری ببر نر و شیر ماده به دنیا آمدهاند. تفاوت این تایگونها با دیگر همنوعانشان این است که به صورت لقاح طبیعی جفتگیری و متولد شدهاند. سال گذشته متأسفانه یک قلاده تایگون نر به دلیل سرطان کبد از دست رفت. در حال حاضر دو قلاده ماده در باغوحش هستند.» در دیگر کشورها و حتی در کشورمان این جفتگیری به صورت لقاح مصنوعی انجام میشود و از این بابت که تایگونهای باغوحش با لقاح طبیعی متولد شدهاند کار بسیار خاصی نشده است. حالا سالها میگذرد و گربهسانان مجموعه ۲۰ سال است که در اینجا حضور دارند و زاد و ولد میکنند و اگر از این محیط بیرون بروند نمیتوانند دوام بیاورند.
حیوانات و رژیم غذاییشانبرایمان جالب است که خوراک حیوانات از کجا تأمین میشود و به چه نحو به آنها غذا داده میشود. رستمی برایمان توضیح میدهد: «هر حیوانی رژیم غذایی خاص خودش را دارد و براساس وزن و سنشان به آنها غذا داده میشود. اگر به حیوانی زیاد غذا بدهیم، با توجه به اینکه حیوان تحرک کافی مانند زندگی طبیعیاش در جنگل را ندارد، اضافه وزن پیدا میکند و مشکلاتی برایش پیدا میشود.»
او میزان گوشت مصرفی گوشتخواران را در یک وعده ۱۲ تا ۱۳ کیلو اعلام میکند و میگوید: «به این حیوانات گوشت خر که به صورت بهداشتی ذبح میشود و مورد تأیید دامپزشکی است داده میشود. این گوشت بعد از ذبح داخل سردخانه در دمای زیر صفر درجه فریز میشود. این گوشت نیمپز میشود و در اختیار حیوان قرار میگیرد، برای اینکه ویتامینها و... را به حیوان برسانیم گاهی آنها را داخل گوشت جاسازی میکنیم تا هنگام بلع به حیوان برسد. البته در وعدههای غذایی گوشتخواران، دل، جگر مرغ و حتی پای مرغ هم وجود دارد و شاید برایتان جالب باشد که بدانید یک یا دو بار در ماه به حیوانات غذای زیادی داده نمیشود تا آنها اضافه وزن پیدا نکنند.»
حیوانآزاران در باغوحش
رسیدهایم به قفس خرس خاکستری، جولز در آفتاب خودش را پهن کرده و آفتاب میگیرد. رستمی او را صدا میکند، خرس سرش را از زمین بلند میکند و تنبلانه نگاهی میکند و دوباره سرش را میگذارد. در حال صحبت کردن هستیم که پسربچهای یک شیء را به داخل قفس پرتاب میکند تا جولز را از جایش بلند کند یا شاید هم صدایی از خرس بشنود. رستمی که این حرکت پسربچه را میبیند انگار داغ دلش تازه میشود و میگوید: «شاید باورتان نشود، خاک اینجا را تا ۳۰ سانت الک کردیم تا سنگ یا آشغالی نداشته باشد. شاخههای درختان را تا ارتفاع ۲ و نیم متر حرص کردیم تا بازدیدکنندگان سنگ یا شاخه درختی به طرف حیوانات پرتاب نکنند. ما حیوانآزاران حرفهای داریم، چندی قبل یک نفر را گرفتیم که با تفنگ ساچمهای به خرس تیر زده بود!»
رستمی تأکید میکند: «از نظر ما مشکلی نیست که به حیوانات غذا داده شود، اما غذایی که با مزاج آنها سازگار باشد. به همین منظور ما پک غذای حیوان را برای بازدیدکنندگان آماده کردهایم که در صورت تمایل میتوانند آن را خریداری و به حیوانات غذا بدهند. یکی دیگر از مشکلات ما با بازدیدکنندگان رهاکردن پلاستیک در فضا یا دادن غذا به همراه نایلونهای پلاستیکی بهویژه برای حیوانات علفخوار است. پلاستیک در معده این حیوانات هضم نمیشود و در نهایت سبب مرگشان میشود به همین دلیل پلاستیک از سم برایشان بدتر است.»
مراقبت از حیوانات
مراقبت از هر گونه حیوان راه و روش خودش را دارد. از رستمی میپرسیم که آیا درسی که خوانده مرتبط با نگهداری حیوانات است یا خیر؟ او با خنده پاسخ میدهد: «مهندسی برق خواندهام و کارم بازرگانی است و مدیریت باغوحش شغل دومم محسوب میشود. نهتنها من که همه عموهایم و حتی کارگرانی که اینجا کار میکنند بهطور تجربی اینکار را یاد گرفتهایم. سعی کردهام علاوه بر کار تجربی بهطورتئوری هم درباره حیوانات تحقیق و مطالعه کنم.»
او در ادامه توضیح میدهد: «در زمان اوج بازدید که تابستانهاست هفتهای دو بار قفسها تمیز میشوند و در این فصل که هوا سردتر است هفتهای یکبار قفسها استریل میشوند. مراقبیم که حیوانات از بازدیدکنندگان بیماریای مانند آنفلونزا را نگیرند.»
او درباره بیماریهای واگیرداری مانند آنفلونزای پرندگان به یاد دارد که همه پلیکانهای مجموعه را واگذار کرده است، زیرا به گفته خودش «ضررشان بیشتر از سودشان بوده» و از دست رفتن آنها بر اثر بیماری بسیار آزرده خاطرش میکرده است.
نه به باغوحش
بسیاری از ما با نگهداشتن حیوان در قفس مخالفیم و زمانی که اسم باغوحش میآید مقابل آن جبهه میگیریم و میگوییم نباید حیوانها را در قفس نگهداریم و حیوان باید در زیستگاه خودش باشد. او در این باره میگوید: «درست است که حیوانات باید در زیستگاه خودشان باشند، اما آیا همه ما این امکان را داریم که به حیات وحش برویم و این حیوانات را ببینیم. خانوادهها میتوانند در یک گردش خانوادگی انواع حیوانات را ببینند. ما هم سعی میکنیم با بزرگ کردن قفسها و شبیهسازی مکان زندگی حیوانات تا حدودی زیرساختها را برایشان آماده کنیم.»
او برای اینکه باغوحش را بهروزرسانی کند امکانات دیگر باغوحشهای دنیا را رصد میکند و در صورتی که امکان تهیه آن و بومیکردنش برای این مجموعه وجود داشته باشد آن را تهیه میکند.
همه با عشق کار میکنند
رستمی هنگامی که صحبت از مراقبان و مربیهای حیوانات میشود، میگوید: «ما مربی نداریم، همه افرادی که از حیوانات مراقبت میکنند با آنها ارتباط نزدیک عاطفی دارند. حیوان آنها را میشناسد، به آنها عادت دارد و تنها از دست مراقبش غذا میخورد. در حال حاضر ۸۰ نفر در این باغ وحش کار میکنند که ۵۲ نفر ثابت هستند. بیشترشان هم از کودکی که به همراه پدرشان به مجموعه آمدهاند ماندگار شدهاند و کار را یاد گرفتهاند.»
وی اشاره میکند: «گاهی که زایشی باشد مراقب حیوان ۲ تا ۳ روز بدون چشمداشت مالی بالای سر حیوان میماند تا نوزادش متولد شود. هنگامی که زایشی در باغوحش اتفاق میافتد همهمان خوشحال هستیم و برایش اسم انتخاب میکنیم. در انتخاب اسم هم اولویت با مراقب حیوان است، بعد نوبت میرسد به ما و دامپزشک حیوانات.»