بهرام رادان رسماً از داوری چهل وسومین جشنواره فیلم فجر خارج شد جزئیات تصادف آرمان امیدی، خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) ۹ فیلم فجر به سانس فوق‌العاده رسید (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) مطالبات کتابفروشی‌ها تسویه شد جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما سیمرغ مشهد + تاریخ و ساعت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما هویزه مشهد + تاریخ و ساعت
سرخط خبرها

«به سفارش مادرم» منتشر شد | روایت‌هایی از زائران و موکب‌داران کربلا

  • کد خبر: ۱۸۲۶۵۸
  • ۱۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۲
«به سفارش مادرم» منتشر شد | روایت‌هایی از زائران و موکب‌داران کربلا
«به سفارش مادرم» روایتی متفاوت از سفر یک نویسنده به کربلا در ایام اربعین است که مخاطب خاص خود را مادرش می داند.

به گزارش شهرآرانیوز، خشن‌ترین مقولات و زمخت‌ترین عبارات در ترکیب با کلمه « مادر» لطافت و شاعرانگی خاصی پیدا می‌کنند. حالا اگر پای کربلا،  اربعین و پای پیاده‌روی اربعین هم بیاید وسط، ترکیب کربلای مادرانه پر می‌شود از احساس و شاعرانگی.

در سال ۱۳۹۵ که احسان حسینی‌نسب ۲۹ ساله بود گروهی از دوستان عکاسش از او خواستند تا با آنها برای پیاده‌روی اربعین برود. او به سفارش و تشویق مادرش راهی این سفر شد و در این سفر روایت‌های چند زائر و موکب دار امام حسین (ع) را درباره اتفاقاتی که در سفر برایشان رخ داده، نوشت. 

نویسنده در مقدمه کتاب می‌گوید که علاقه‌‌ی چندانی برای رفتن به این سفر در ایام شلوغی مثل اربعین ندارد و بر خلاف همه شیفتگان و عاشقان این رویداد، با اکراه و فقط به خاطر دل مادرش راهی شده‌است. همین اکراه و همین انگیزه درونی مادر- پسری از قوی‌ترین نکات این کتاب است.

نویسنده بیش از هر ویژگی دیگری با صداقت و به دور از تعارف و تکلفات که در چنین موقعیتی گریبان آدم را می‌گیرد، در طریق العلما به پیش می‌رود. آدم‎ها و اتفاقاتی را روایت می‎کند که در روایت‎های مرسوم و جاری گفته نمی‌شوند و مثل یک پشت صحنه جذاب از یک سریال جذاب‎تر، به پشت چادرها و موکب‎‌ها می‌رود و یک «چرا» در مقابل آدم ها قرار می‌دهد: چرا اینجایید؟ چرا از مردمان پذیرایی می‌کنید؟ چرا این همه آدم اینجا آمده‌اند؟

نکته جالب توجه دیگر کتاب «به سفارش مادرم» این است که این کتاب اصلا برای ما نوشته نشده! این کتاب برای من و تو نیست! کتاب فقط یک مخاطب دارد. کتاب برای زهرا خانم است. معلم بازنشسته و مادری که پسر نویسنده‌اش به خواست او راهی این سفر شده است.

این یعنی تو مجبور نیستی کتاب را بخوانی! کتاب مخاطب دیگری دارد و تو فقط مخاطب مهمانی. چیزی شبیه بازیگران مهمان که در یک قسمت سریال می‌آیند و می‌روند و ثبات ندارند. همه ما مهمان واگویه‌های پسری هستیم برای مادرش. 

کتاب پر از خرده‌روایت‌ها، خرده‌قضاوت‌ها، خرده‌تحلیل‌ها و خرده‌شکایت‌هاست که لحنی آرام و مودبانه و صمیمیتی سرشار از حیای پسری در برابر مادرش دارد. 
انگار آدم‌ها با قصه‌هایشان از یک در کتاب وارد می‌شوند، چای عراقی‌شان را می‎خورند، سیگاری دود می‌کنند و از آن در کتاب خارج می‌شوند.

«به سفارش مادرم» که توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده، بی‌شک متفاوت‌ترین سفرنامه اربعین است که به قلم احسان حسینی‌نسب به رشته تحریر درآمده است.

این کتاب با طراحی جلد سعید دین‌پناه و صفحه آرایی کمیل بیک با شمارگان ۲ هزار نسخه در قطع رقعی منتشر شده است و با قیمت ۱۵۰ هزار تومان در فروشگاه‌های کتاب به فروش می‌رسد.  

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

چرا روبروی این ضریح ایستاده بودم؟ اصلا چطور شده‌بود که به اینجا رسیده‌ بودم؟ مادر! گریه‌ام گرفته‌بود. نمی‌دانستم که چرا باید در این هنگامه بزرگ در این نقطه از زمین ایستاده باشم. کاشکی تو کنارم بودی تا بتوانم در این لحظه پرهیبت، در این هنگامه زلال و شفاف اما سهمگین دستت را بگیرم و خودم را بسپارم به آنچه که تو انجام می‌‎دهی و آن کاری را بکنم که تو می‌گویی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->