به گزارش شهرآرانیوز کمِ خود را به هوای کَرَم صاحب این روزها پیوند داده اند. کوله بار اندک داشته هایشان را برداشته و در مسیری قدم گذاشته اند که زائری از آن عبور میکند. شاید روزی و لحظهای میان جریان زندگی دلشان برای تنهایی اباعبدا... (ع) سوخته و خدمت کردن برایش را از خدا خواسته اند، با همان لباسی که به تن دارند.
خیلیها مسافر لحظه آخری حرم آقا شدند، اما برخی به زیارت حرم نرفتند و توفیق خدمت به زائران رفته را با سرورشان معامله کردند. روزهای منتهی به اربعین برای عدهای آغاز کار است و خدمتی گاه شبانه روزی. روزها دور از خانواده اند، اما آدم هایش دل خوش اند به عاقبت کارشان و رضایت صاحب کارشان که امام حسین (ع) است. روایتهای امروز، سخنی کوتاه و از راه دور است از شرح حال چندنفری که این روزها را درحال خدمت به زائران اربعین شب میکنند.
بیشتر شبیه یک خواب است؛ هر روز صبح دستکش هایش را میپوشد، جاروی دسته بلندش را برمی دارد و درست خیابان روبه روی حرم حضرت علی (ع) را جارو میکشد. در همه چهارده سال خدمت پاکبانی اش حتی چنین خوابی ندیده بود. یادش نمیآید هرگز این همه راه را بدون خستگی رفته و با عشق نظافت کرده باشد. شرح حالش شبیه چند روز زندگی در دنیای دیگر است: در همه پنجاه سالی که از خدا عمر گرفته ام، قسمت نشده بود بیایم زیارت کربلا و نجف. اصلا فکرش را هم نمیکردم، اما امسال انتخاب شدم. از روزی که آمدیم میدان ساعت، روبه روی سوق الکبیر محل خدمت من است.
غلامحسین کاووسی تا چند روز پیش پاکبان منطقه ۲ شهرداری مشهد بود و حالا همراه با گروه خدمت رسانی، مسیر عبور زائران حرم نجف را نظافت میکند. لحن صدایش، سادگی و صداقت را فریاد میزند. ناگفته پیداست که حال وهوای درونش عالی است و خودش هم توان توصیفش را ندارد، اما با همه کلماتی که به ذهنش میرسد، سخن میگوید: بهترین حس را وقتی دارم که هر روز از هتل بیرون میآیم و راه میافتم سمت حرم حضرت علی (ع). وقتی فکر میکنم که باز قرار است روبه روی حرم کار کنم، دلم از خوش حالی پر میشود. بهترین حال من همان دقایق است. خستگی نمیدانم چیست. اصلا احساس میکنم آمده ام تفریح و شبیه کار نیست. میگفتند هوا گرم است. برای من که گرم نبوده است. هرچه هست، هوای عالی است و حال خوب.
کمی مکث میکند و درباره بهترین لحظات شرح میدهد: از اینکه اینجا خدمت میکنم، بی نهایت خوش حالم. خوش حالم که این افتخار نصیبم شده است و طلبیده شده ام که روبه روی حرم امام خودم را نظافت کنم. واقعا خوش حالی از این بهتر سراغ ندارم. تنها کاری که این لحظات یادم میآید، این است که نایب الزیاره همکارانم باشم. مسئولیت او و همکارانش در روزهای منتهی به اربعین تمیزنگه داشتن مسیر رفت وآمد زائران است.
او هنگام کار چشم از زمین برنمی دارد، اما خدمت کردن پاکبانها از چشم زائران دور نمیماند: برخورد زائران خیلی خوب است. مدام خداقوت میگویند. روی لباسمان نوشته است «مشهد برای حسین (ع)»، برای همین زود میفهمند از کجا آمده ایم. گاهی التماس دعا دارند برای حرم امام رضا (ع) و گاهی هم کمکی میخواهند و آدرس میپرسند. هرچه از دستم بربیاید، برایشان انجام میدهم. توفیق خدمتگزاری اش تمام نشده است. اربعین که تمام شود، هفته بعد با همکاران پاکبانش برمی گردد مشهد. زائران حرم رضوی که از راه برسند، مسیرهای منتهی به حرم آقا نظافت میخواهد.
دو هفته قبل از اربعین راه افتادند، اما مقصد، رسیدن به شهر کربلا نبود. دهها کیلومتر جلوتر از حرم، یک گروه دوازده نفره با چهار خودرو آمبولانس کنار جاده مستقر شده اند. احمد ایازی، کارشناس فوریتهای پزشکی اورژانس دانشگاه علوم پزشکی مشهد، به نمایندگی از یک گروه امدادی با ما سخن میگوید، درحالی که در پنجاه کیلومتری مرز مهران مستقر هستند: یک گروه اورژانس دیگر هم چندروز پیش اعزام شد و کمی دورتر از اینجا مستقر است. وظیفه ما این است که پیگیر سلامت زائران مسیر کربلا باشیم. اگر خدای نکرده حادثه یا تصادفی رخ بدهد، اعزام میشویم و غیر از آن، مدام پاسخگوی مراجعان حضوری هستیم.
ایازی از شیفتهایی یاد میکند که هجده ساعت در حال خدمت هستند و شش ساعت استراحت میکنند. برای پاسخ به اینکه «فقط کمی به سرزمین کربلا مانده است و آیا حسرت نمیخورد که کاش به جای کار امداد، همین حالا در حرم بود»، لحظهای تردید نمیکند و میگوید: معلوم است که دوست داشتم ضریح آقا را زیارت کنم، اما من همین حالا هم این سفر را زیارتی حساب میکنم. همان قدر برایم معنویت دارد. به خاطر همان عشق است که به مهمانان امام حسین (ع) خدمت میکنم. ثواب این خدمت هم کمتر از زیارت نیست. من با درمان آدمهایی که فقط چند دقیقه اینجا توقف میکنند، همان حال خوب را پیدا میکنم. نیت انجام کارها مهم است. همه تلاشم را میکنم که به زائران کمک کنم. شاید سهم من از زیارت همین بوده است.
با وجود اینکه دوازده سال از روزی که برای اولین بار این لباس را پوشیده است میگذرد، این نخستین تجربه او از حضور در گروه امداد زائران اربعین است. در همین چند روز استقرار چندبار بیمار اعزام کرده اند و روزانه به دهها نفر خدمات میدهند: ما در شاهراه اصلی هستیم و روزانه تعداد زیادی مراجعه داریم، البته هرچه به روزهای آخر نزدیک و تعداد مسافران بیشتر میشود، تعداد مراجعه کنندگان ما هم بیشتر خواهد شد.
تجربه همان چند روز او از سفر باعث شده است در ذهنش طبقه بندی متفاوتی از بیماری زائران پیدا کند: آنها که در مسیر رفتن به کربلا هستند، به دلیل اینکه ساعات طولانی در راه بوده و کم خوابی داشته اند، اغلب گرفتار خستگی شدید و ضعف و بی حالی هستند؛ اما آن دسته از زائران که از سفر زیارتی برمی گردند، بیشتر اسیر مسمومیتهای گوارشی یا سرماخوردگی میشوند. گرفتن فشارخون یا داروهای مسکن هم از موارد کمکهای دیگر ما به زائران است.
«سومین سالی است که در موکب خدمت میکنم. کربلا هم رفته ام، اما به جز ایام اربعین. ایام شهادت امام حسین (ع) عاشق این هستم که پشت مرز بمانم و از زائران پذیرایی کنم.» سرهنگ جواد قربانی از آدمهای کارراه انداز و کاربلد موکب مرزبانی استانمان است که در این روزها خادم زائران است. چهل وشش ساله است و اصالتا از اهالی باخرز، اما جانشین عملیات هنگ مرزی تایباد.
موکب الحسین (ع) شهدای فراجا در حسینیه شهید سردار سلیمانی کنار گمرک دوغارون مستقر است. سال ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ هم همین بود. موکب آنها هرسال دو هفته قبل از اربعین کارش را شروع میکند. درحالی که همه نگاهها به سوی مرز مهران است و زائران آن سو، گروه مرزبانی حواسشان به زائرانی که از سوی افغانستان به ایران میآیند تا خودشان را به کربلا برسانند، بوده و هست.
قربانی درباره نحوه پذیرایی از زائران و زمان ورودشان توضیح میدهد: امسال پیش بینی شده است ۵۰ هزار نفر از مرز دوغارون وارد ایران شوند. مثلا همین دیروز ۱۸ هزار نفر از راه رسیدند. کمی استراحت میکنند و بعد سوار اتوبوسها میشوند و به سوی مرز میروند. ما در همان لحظات کوتاه از زائران پذیرایی میکنیم. نماز جماعت میخوانند و گاهی عزاداری کوتاهی میکنند و دوباره راه میافتند. دیشب ۲۵۰ نفر اینجا شب را به صبح رساندند. به جز نیروهای مرزبانی، سازمانهای دیگر هم به یاری آنها آمده اند مثل هلال احمر، بسیج و سپاه. بعضیها با خانواده و فرزندانشان برای خدمت به زائران آنجا هستند.
جناب سرهنگ پسرش را هم برای خدمت به زائران حسینی با خود همراه کرده است: پسرم کلاس هفتمی است. او هم بیشتر روزها ساعت ۶ صبح بیدار است و با من همراه میشود. خیلی از دختران و پسران خادمان هم اینجا هستند. آنها خدمت کردن به زائر آقا را دوست دارند. «مردم افغانستان با رنج و مشقت زیاد به این سفر میآیند.
علاوه بر طی مسیر طولانی، گاهی تا ۱۰ ساعت پشت مرز خودشان میمانند تا بالاخره به ایران وارد شوند. حس وحال درونی را نمیشود توصیف کرد، اما وقتی وارد میشوند و پذیرایی ما را میبینند و برایمان دعا میکنند، احساس میکنم خدمت به آنها کمتر از زیارت کربلا نیست.» این جملههای دیگر او در رضایت از خدمتی است که انجام میدهد و اضافه میکند: اگر قرار بود بین زیارت کربلا و خدمت به این زائران یکی را انتخاب کنم، همین جا میماندم؛ کاری که در این چندسال انجام دادم.
نمیدانم انتخاب شدنم برای این نوع خدمت کردن تقدیر است یا چیز دیگر، اما مطمئنم که برای این وظیفه انتخاب شده ام. قربانی برای ماندن و خدمت کردن به زائران برای خودش روز و شب مشخص نکرده است. سختی هم برایش معنی ندارد، چون تعبیرش این است که «شبیه سختی خدمت کردن در مرزبانی است که ما به آن خو گرفته ایم. مرزبانی پرسنل را ورزیده و کارکشته میکند». همین که میماند و زائران را بدرقه میکند، برایش کافی است؛ طوری که جمله آخرش را با این آرزو تمام میکند: اگر بازنشسته بشوم هم خدمت به زائران را ادامه میدهم.
برای زائران افغانستانی که امسال بیشتر از سالهای قبل وارد ایران میشوند تا خودشان را به زیارت اربعین کربلا برسانند، این ایام مرز دوغارون بیش از همیشه آماده پذیرایی است. علاوه بر گروه مرزبانی و بقیه عوامل، گروهی هم از نیروهای ارتش آنجا مستقر شده اند. گروه درمان تیپ ۳۷۷ ارتش جمهوری اسلامی ایران با همراهی گروهی از پرسنل بهداشت و درمان تایباد کار درمانی زائران را به عهده دارند. ستوان دوم جواد سوقندی از آنچه بر موکب آنان میگذرد، میگوید: از روز هفتم و هشتم شهریور در اینجا مستقر شدیم. ورودی روزها متفاوت است، مثلا جمعه خیلی شلوغ بود. این شلوغی یعنی باید حواسمان به تعداد مراجعات باشد.
خودش اهل نیشابور است و فعلا سه سالی باید در مرز خدمت کند. روان شناسی بالینی خوانده است و در کنار کادر درمان، کار مشاوره انجام میدهد: در گروه همکاران، پزشک وظیفه داریم و پرستار وظیفه. مردم برای مشکلات جسمانی مراجعه میکنند و من هم کنار آنها با زائران صحبت میکنم و گاهی همان چندکلمه برای ادامه راهشان کافی است و با امیدواری، به هم سفرانشان میپیوندند.
او لحظات خوبِ دیدن آدمهای این سوی مرز را برایمان شرح میدهد: مسیر آن قدر دوست داشتنی و زیباست که ماندن هرلحظه در آن برایمان شور و شعف دارد. دیدن آدمهایی که با خلوص نیت آمده اند و به راهی میروند که مسیر اباعبدا... (ع) است، برای ما هم اثر روحانی دارد. گاهی در پاسخ به کمکی که میکنیم، از جیب یا وسایلشان خوراکیهایی که دارند را به ما تعارف میکنند. این دقایق حس عجیبی دارد. آنها دوست دارند که ما هستیم و ما هم دوست داریم آنها باشند. برای سوقندی حضور در چنین مکانی و خدمت به زائران امام حسین (ع) آرزوی همیشگی بوده است.
دعایش این است که مهارتش را در راه آدمهای آن مسیر خرج کند: در جریان مشاورهها همیشه یکی از آرزوهایم این بوده که اگر کاری که انجام میدهم، مؤثر است، در مسیر دین باشد. امسال به آرزویم رسیدم و از دانسته هایم برای آرامش ذهنی و روحی زائران استفاده کردم. میان انجام کارها و خدمت به زائران، حواسش به حال و رفتار آنان هست. پای صحبتها و درددل هایشان مینشیند. همان چند کلامی که میگویند، سبک ترشان میکند برای ادامه زندگی. این یعنی خدمت کردن حدومرزی ندارد.