زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ در روزگاری که بدخواهان عالم در جدیدترین ترفند خود برای پایمال کردن حقوق زن و به ابتذال کشیدن او، با پرچم زن زندگی آزادی دوره میگردند، یارگیری میکنند و برخی بانوان و دختران هم آگاهانه یا ناآگاهانه همراهشان میشوند، وجود بانوانی که در همین سرزمین و همین شهر بی اعتنا به این تبلیغات پوچ، مسیر رشد و پیشرفت را طی کرده و در کنار همسرداری و فرزندداری به موفقیتهای شخصی و اجتماعی چشمگیری دست یافته اند، بیش از هر زمان دیگری مهر باطل بر این ادعاها و شعارها میزند.
آنچه در ادامه میخوانید، گفت وگوی ما با سه تن از بانوان موفق در عرصههای علمی، فرهنگی و اجتماعی شهر است که با وجود چندفرزندی هم در خانه و هم جامعه مفید و مؤثر هستند. لازم است ذکر شود دو روز قبل در همین صفحه پای صحبت بانوانی رفتیم که انگیزهای برای مادر شدن نداشتند.
دکتر فاطمه رحمانی، متخصص طب سنتی و پزشک جانبازان نخاعی مرکز امام خمینی (ره) مشهد، سال ۱۳۸۰ ازدواج کرده است و سه دختر و دو پسر دارد که دانشجوی پزشکی و پرستاری و بقیه کلاس چهارم و نهم هستند. آخرین فرزندش را هم یک سال پیش به فرمان، ولی امر و برای سهیم شدن در نهضت مقابله با پیری جمعیت آورده و معتقد است شیرینی دیگری دارد.
به همین دلیل، همیشه به اطرافیان میگوید که طعم مادرشدن در سن بیش از چهل سال متفاوت از سنین قبل آن است. او حتی رشته تخصصش را هم تغییر داده و طوری انتخاب کرده است که شبها در خانه باشد و بچهها آرامش حضور مادر را درک کنند. تأسیس مطب را هم به تعویق انداخته است تا به اصطلاح فرزند آخرش از آب وگل دربیاید و خیالش آسوده شود. این طور که میگوید، همیشه ذهنیت خود و همسرش این بوده است که اگر فضای خانه و روابط همسران امن و آرام باشد، بچهها کنار هم رشد بهتر و منطقی تری دارند.
برای همین، با میل و علاقه صاحب چند فرزند شده و از هیچ چیز باکی نداشته اند: اوایل به ویژه در دهه ۸۰ که هنوز فرزندآوری کمتر تبلیغ میشد، خیلی از اطرافیان به دلیل فرزندآوری به ما ایراد میگرفتند، ولی از حدود دوسه سال قبل اوضاع بهتر شده و نگاهشان تغییر کرده است، تا حدی که تحصیل کرده بودن من و همسرم را عامل موفقیتمان در تربیت فرزندان میدانند و مدام دراین باره از تجربیات ما سؤال میکنند.
از نگاه مدافعان تک فرزندی، خانوادههای پرفرزند با چالشهایی مانند تنگی وقت، تربیت صحیح، رفت وآمد با دیگران و مسائل معیشتی درگیر هستند. دکتر رحمانی که علاوه بر چهار فرزند، چهارخواهر و برادر نیز دارد، دراین باره میگوید: خداوند در قرآن فرموده است انسان را در رنج و سختی آفریدیم، ولی همراه سختی ها، آسانی وجود دارد. ما هم اعتقاد داریم با مدیریت صحیح و آرامش و توکل میتوان اوضاع سخت را آسان کرد. در واقع انسان فدایی نوع تفکر و عملکردش است.
اگر به این نتیجه برسیم که با تفکر و برنامه ریزی و عملکرد صحیح میشود مدیریت درست داشت، همه مسائل حل میشود، چنان که حضرت زهرا (س) با وجود چهارفرزند آن هم در سن کم، مدیریت فدک و فعالیت اقتصادی، مطالعات و فعالیت علمی و اجتماعی داشتند و درعین حال بهترین فرزندان را تربیت کردند؛ اما متأسفانه ما یاد نگرفته ایم زمان را مدیریت کنیم. افرادی که مدافع تک فرزندی هستند، با یک محاسبه ساده ببینند چقدر در روز برای تلویزیون یا فضای مجازی زمان میگذارند ما این زمانهای پرت را کم و بر مطالعه کتب درسی و غیردرسی و رشد شخصی خود و بچهها تمرکز کردیم. برای رفت وآمد با اقوام هم، چون ما به عنوان والدین همیشه پرکار و مشغله بودیم، رفت و آمدمان با اقوام در حد صله رحم بوده است.
ازاین رو، بچهها هم در عین اینکه فرصت تفکر و آزادی انتخاب دارند، آموخته اند که باید از وقتشان بهینه استفاده کنند و معمولا اوقات فراغتشان را به مطالعه کتب اعتقادی و معارف کاربردی اختصاص میدهند. در مجموع، منزل ما مکانی خوشایند و لذت بخش برای بچه هاست، چراکه با اعتقاد کامل به فرایند رشد و آزادی بچه در هفت سال اول زندگی، تدارک دیده شده است.
مهم، درک چرایی مشکلات است
به گفته این مادر و همسر موفق که حالا دو داماد هم دارد، آنچه در تربیت اسلامی مؤثر است، فهم دینی است، نه لزوما تحصیلات والدین، چه اینکه هم در میان مادران تحصیل کرده و هم غیرتحصیل کرده، دانشمندان و شهدای بنام زیادی داریم که باید به صورت جدی برای معرفی و الگوسازی شان اقدام شود. او تأکید میکند: اصل زندگی بر سختی و رنج به عنوان یک موهبت قرار گرفته است تا انسان رشد کند و به سوی کمال گام بردارد.
بنابراین، آنچه اهمیت دارد، فهم چرایی مشکلات یعنی رشد و ارتقای روحی است که اگر آن را پذیرفتیم، قاعدتا با آرامش جلو میرویم؛ چه اینکه خالق و مدیر تربیتی انسان، خدایی است که به همه چیز آگاه است و متناسب با خلل تربیتی و ظرفیت رشد بنده اش او را جلو میبرد.
اکرم یعقوبی، بانوی دیگری که در دو سنگر مادری و فعالیت فرهنگی خوش درخشیده، متولد سال ۱۳۶۶ است و پس از سیزده سال زندگی مشترک، مادر چهار فرزند سه ماهه تا یازده ساله است. خودش میگوید: در دوران مجردی با تعداد زیاد فرزندان موافق نبودم، چون خودمان با اینکه سه فرزند بودیم، میان اقوام که همه یک یا دو فرزند داشتند، پرجمعیت محسوب میشدیم، اما بعد از تولد فرزند اول و دومم و دیدن واکنشهای خانمهای اطراف و دیدگاهشان نسبت به زن که مطابق نظر غرب، تحصیل و کار و اشتغال را اولویت زن و همسر و فرزندداری را مانع پیشرفتش میدانستند، از یک سو و دغدغه رهبر معظم انقلاب نسبت به بحران جمعیت و تأکیدشان بر فرزندآوری از سوی دیگر، دچار تردید و تناقض شدم و به دنبال آن با راهنمایی همسرم که طلبه است، از سال ۱۳۹۲ در کنار کتب تربیتی، مطالعه در زمینه نگاه اسلام و امام و رهبری درباره زن را نیز شروع کردم.
در دورههای مختلف شرکت و با استادان مباحثه کردم تا بالاخره به جمع بندی رسیدم و از سال ۱۳۹۵ در این زمینه مشغول تدریس در کلاسها و کارگاهها برای بانوان شدم؛ چراکه اگر مادر هویت نداشته باشد، نداند چرا مادر شده است و چه جایگاه و رسالتی دارد، تحت تأثیر حرف دیگران و واکنشهای منفی آنان، از مادرشدن پشیمان و سرخورده میشود.
با اینکه کارشناسی حسابداری دارد، در حوزه فرهنگی از تدریس و ایده پردازی و طراحی پارک تا نویسندگی و تهیه کنندگی را تجربه کرده و سال گذشته هم مسئول تشکل مردمی مادرانه شده است. نویسنده کتاب «ماکسیم بر بام»، نویسندگی را با دل نوشتههایی که برای عموی شهیدش مینوشته، شروع و بعد به توصیه اطرافیان به صورت حرفهای کارش را ادامه داده است.
او همچنین سال ۱۳۹۵ در کنار کارگاههای قصه گویی که برای مادران برگزار میکرد و از نزدیک مشکلاتشان را میشنید، متوجه خلأ پارکی مختص مادران و کودکان شده است و طرح پارک کودک و مادر (شامل بازیهای مادران، بازیهای مادر و کودک، بخش فرهنگی و تربیتی و...) را داد که همان ابتدا مورد استقبال آستان قدس رضوی و شهردار وقت قرار گرفت، اما، چون طرحی کلان و هزینه بر بود، اجرایی نشد.
بااین حال، خانم یعقوبی که دغدغه پاسخ به نیاز مادران و خوب کردن حس وحالشان نسبت به مادری را داشت، ناامید نشد و این طرح کلان را به بخشهای کوچکتر تقسیم و با همکاری فرهنگ سرای غدیر، پارک سیار مادر و کودک را طراحی کرد که در یک سالن ورزشی و با کمترین امکانات، اما قسمتهای متنوع همچون خاک بازی مادر و کودک و بازیهای حرکتی و بومی اجرا شد: بعد از طراحی پارک سیار در بازخوردهایی که از مادران دیدم، متوجه شدم کارگاههای بازی مادر و کودک در شهر باید گسترش یابد که آن را هم طراحی و سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ کارگاههای بازی مادر و کودک را با محورهایی مثل کنترل خشم، روان شناسی کودک کمتر از هفت سال و... در پایگاههای بسیج مساجد برگزار کردم. سال ۱۳۹۸ نیز محتوای تربیتی کارگاهها را کم کردم و مباحث هویت بخشی و معرفی الگوی سوم زن را ارائه دادم تا زنان بدانند کجا هستند و بتوانند فرزندانشان را درست پرورش دهند.
او در ادامه تلاش هایش در حوزه مادر و کودک، سال ۱۳۹۹ هم زمان با اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، مستند «سین مثل سردار» را با طرح و تهیه کنندگی خودش طی یک ماه به تولید رساند که همان روزها از صداوسیما پخش شد: محوریت این مستند درباره تربیت حاج قاسمی بود؛ اینکه چطور میشود حاج قاسمها را تربیت کرد. ابتدا مادران روایت هایشان را از تشییع سردار تعریف میکردند و تجربیاتشان از اینکه چگونه روحیه استکبارستیزی را در بچهها میشود رشد داد. در پایان هم بازارچهای که تشکل مادرانه سال ۱۳۹۸ به نفع سیل زدگان طراحی کرده بود، معرفی میشد. تولید مستند هم زمان با دوره اوج کرونا و انتخابات بود که در این زمینهها هم فعالیت داشتم و آن روزها سخت، اما شیرین گذشت.
این بانوی خستگی ناپذیر در کنار همه مشغلهها و مسئولیت هایش، هر سال برای زائران پیاده دهه آخر ماه صفر موکب داری نیز میکند.
دیگر بانوی موفق شهرمان، فریباسادات مسعودی با تحصیلات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث است که در سی وهشت سالگی مادر چهار فرزند سه تا چهارده ساله است و هم زمان مدرس دانشگاه فردوسی، مؤسسات قرآنی و معلم پایه سوم ابتدایی است. او که خودش در خانوادهای کم جمعیت بزرگ شده و از نزدیک طعم تلخ آن را چشیده و آسیب هایش را درک کرده است، میگوید: بنای فرزند زیاد نداشتیم و تصمیم داشتیم حداکثر سه فرزند داشته باشیم، اما سال ۱۳۹۵ که تأکید رهبر معظم انقلاب نسبت به فرزندآوری را شنیدیم، چهارمین فرزند هم به جمعمان اضافه شد.
خانم مسعودی با همه وجود معتقد است زندگی با فرزندان بیشتر، بیشتر رنگ وبوی زندگی دارد و دل چسبتر است، به همین دلیل حالا دیگر هیچ محدودیتی برای تعداد فرزندانش قائل نیست و میگوید هر چندتا خدا بخواهد. سختیهای موقتش را هم به جان خریده، اما این سختیها هرگز مانع رشد و پیشرفتش نبوده است: زیاد پیش آمده است کم بیاورم، خسته یا حتی پشیمان شوم، چون بستگان درجه یکمان هم مخالف بودند، ولی، چون باور داشتم کارم و انتخابم درست است، زود حالم خوب میشد و برکاتش را هم شاهد هستم. در واقع از چیزی عقب نمانده ام.
میخواستم کارشناسی ارشد بگیرم که در دوره بارداری خواندم و قبول شدم و چند سالی هست تمام کرده ام. دکتری را هم موکول کردم به بعد از بزرگ شدن بچهها و مشغول کار شدم؛ البته کارهای متناسب با شئون خانواده و مادری تا آسیبی به خانواده نرسد. با بچهها سر کار میروم و آنجا پرستار نگهشان میدارد و از این بابت لذت بیشتری از کار میبرم. از نظر رفت و آمد هم بیشتر با خانوادههای مثل خودمان رفت و آمد داریم.
با همه دستاوردها و موفقیتهایی که در فضاهای کاری اش داشته است، هیچ چیز را شیرینتر از درآغوش گرفتن فرزندان و عشق و علاقه مادری نمیداند و میگوید: هیچ یک از این پیشرفتها سیرابم نمیکند، چراکه گم شده درونی زن همین حس ناب مادری است و عواطفش باید خرج یک انسان (همسر، فرزند و خانواده) شود، بنابراین اگر این مهم از زندگی اش حذف شود، هر چقدر هم موفقیت اجتماعی داشته باشد، باز دنبال گم شده اش میگردد.
این همه ناهنجاریهای اجتماعی و انحرافات برای این است که افراد از لذتهای ذاتی شان بی بهره اند و دنبال ابراز و دریافت محبت و سراغ جایگزینهای اشتباهی میروند، درحالی که اگر مطابق تعالیم قرآن، خود را بشناسند و در همان مسیر حرکت کنند، نیازها و تمایلاتشان هم به بهترین شکل ممکن پاسخ میگیرد. به جای زندگی مطابق امیال و خواستههای خود باید مطابق برنامه خدا زندگی کنیم تا عمرمان صرف آزمون و خطا نشود.
او عمیقا باور دارد که هر فرزند، مادر را توانمندتر میکند. به همین دلیل، مادری که چهار فرزند یا بیشتر دارد، قطعا نسبت به مادری با دو فرزند توانمندتر است؛ به ویژه اگر در خارج از منزل هم شاغل باشد: جدا از اینکه ما بچهها را تربیت میکنیم، آنها هم ما را میسازند، یعنی بستر رشد یک زن در خانواده با فرزندآوری فراهم میشود. از طرفی، یکی از خوبیهای تعداد زیاد فرزندان این است که مدام با همدیگر مشغول هستند، نه با والدین. ازاین رو، والدین چندفرزند زمان آزادتری نسبت به والدین تک فرزند دارند.
خانم مسعودی به بانوانی که مادری را مانع پیشرفت خود میدانند، یادآوری میکند: کار آسان اصولا وجود ندارد و هر کاری سختی خودش را دارد، از جمله فرزندداری؛ اما تحمل سختیها و رشد در این اوضاع شدنی است، بماند که شیرینیهای خودش را هم دارد. اصولا خداوند نوع انسان را طوری آفریده است که هر کاری بخواهد، میتواند انجام دهد و این قابلیت در خانمها به دلیل انعطافشان بیشتر است، منتها، چون انسان ذاتا دنبال رفاه و آسایش است، گاهی بهانه میآوریم.
در دوران تدریس دانشگاه، بسیاری از شاگردانم پزشک بودند و از نزدیک سختیهای خاص کارشان را میدیدم، با وجود این ازدواج میکردند و صاحب چند فرزند میشدند. کسی که یک یا دو فرزند دارد، شاید آسایش بیشتری داشته باشد، اما لزوما آرامش بیشتری ندارد؛ زیرا آرامش، امری درونی است که با وسایل بیرونی فراهم نمیشود. درون انسان دنبال بی نهایت است، ازاین رو فقط زمانی آرام میشود که در راهی که برایش آفریده شده است، قدم بگذارد.
او ادامه میدهد: امام خمینی (ره) الگوی سوم زن را ترسیم کرد که زن شرقی و غربی را پشت سر میگذارد؛ نه زن شرقی را که در خانه بود و هیچ راهی برای بروز و ظهور نداشت، قبول دارد و نه زن غربی را که مدام درپی تبرج است و نهایتا دور انداخته میشود. در الگوی سوم، زن با حفظ حیا و عفت و شئون همسری و مادری، در صحنه جامعه اثرگذار میشود و رخدادهای بزرگ اجتماعی را رقم میزند که مادران شهدا نمونه بارز آن هستند؛ بنابراین ما خانمها اگر واقعا میخواهیم برای جامعه مفید باشیم، حتما لازم نیست درس بخوانیم، بلکه باید استعداد و توانمندی مان را بشناسیم و آن را رشد و در اختیار جامعه قرار دهیم، اما مشکل ما در همین شناخت است که یا وجود ندارد یا درست نیست.