آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ یکی از اعتقادات مهم شیعی که در سریال دشمنیهای وهابیت، جزو سکانسهای اصلی برای حمله به ما قرار دارد، مسئله توسل است و به واسطه آن شیعیان را به شرک متهم میکنند، درحالیکه با کمی سواد قرآنی و تأمل در سیره معصومان، اصالت، حقانیت و اعتبار این باور مشخص میشود، از اینرو مروری کردهایم چیستی و چرایی توسل و نیز پاسخهایی را که علما به شبهات در اینباره دادهاند.
توسل بهعنوان یکی از اصطلاحات علم کلام، به معنای واسطه قرار دادن عمل یا شخصی در پیشگاه خداست. انسان در این عالمِ اسباب بهخاطر نیازهایش ناچار است از سببها استفاده کند، لذا خداوند متعال در آیه۳۵ از سوره مبارک مائده میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا ا... وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَه؛ یعنی وسیلهای برای تقرب به خدا بجویید».
در روایات پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نیز بر لزوم توسل به اولیای الهی هنگام دعا تأکید شده است، چنانکه از رسول خدا (ص) نقل است: «هر دعایی محجوب است تااینکه بر محمد و آلمحمد درود فرستاده شود» (میزانالحکمه، ج۴، ص۱۶۶۲). یعنی صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان از مهمترین وسایل نزدیکی به خداوند و بهرهمندی از الطاف اوست.
با وجود شبهاتی که وهابیت در موضوع توسل به مسلمانان بهویژه شیعیان وارد میکند، پاسخهایی که علما به این شبهه دادهاند، نهتنها باب شبهات را میبندد، بلکه ضرورتهای دینی این باور را ثابت میکند؛ برای مثال علامهطباطبایی (ره) در تفسیرالمیزان آورده است: «کسانی که به اهل شفاعت یعنی به اولیای خدا متوسل میشوند، کارشان بدون دلیل نیست.
آنها میدانند که اولا خدای تعالی در کلام مجیدش به افرادی که مرضی درگاهش باشند، مقام شفاعت داده و فرموده است: «وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَه إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف، ۸۶) و اگر در درخواستهایشان، خدای تعالی را به جاه آن حضرات و به حق آنان سوگند میدهند، در این عمل خود، دلیل دارند و آن کلام خود خدای تعالی است که میفرماید: «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ* إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ* وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ» (صافات، ۱۷۱-۱۷۳)
و نیز میفرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا» (اعراف، ۵۱) و اگر آن حضرات را تعظیم میکنند و با زیارت قبورشان و بوسیدن ضریحشان، به آنان اظهار محبت میکنند و به تربت آنان تبرک میجویند، برای این است که این اعمال را مصادیقی برای تعظیم شعائر میدانند و به آیه شریفه «مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ ا... فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج، ۳۲) و آیه مودت به ذیالقربی و به آیات دیگر و روایات سنت، تمسک میکنند.
در نگاه قرآن کریم، تقرب به خدای متعال با وسایل گوناگون، امکانپذیر است؛ ازجمله با اسمای حسنای الهی که در آیه۱۸۰ سوره مبارک اعراف به خواندن خداوند به وسیله آنها فرمان داده شده است: «وا... الاَسماءُ الحُسنی فادعوهُ بِها» و در دعاهای پرشماری که از اولیای الهی نقل شده، به آن عمل شده است.
همچنین از آیه۱۰۳ سوره آلعمران برمیآید که توسل به حبلا... نیز جایز است که از «حبلا...» به قرآن، اهلبیت (ع) و طاعت تفسیر شده است؛ چنانکه در آیه۱۶ همین سوره، ایمان وسیله درخواست بخشش گناهان از زبان مؤمنان معرفی شده است: «اَلَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اِنَّنا ءامَنّا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا» و در آیه۱۰ سوره حشر، درخواست ایشان درباره بخشش برادران ایمانی خود نیز گزارش شده است: «یَقولونَ رَبَّنَا اغفِر لَنا ولِاِخونِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمنِ».
بیشتر مسلمانان بهویژه شیعیان، توسل به انبیا و اولیای الهی را یکی از مصادیق روشن وسیله و مایه نجات میدانند، ولی برخی مسلمانان درخواست حاجت از ائمه (ع) و استغاثه به آنان را بدعت و شرک میشمرند.
در جواب آنان گفته شده است که درخواست کمک از پیامبراکرم (ص) مربوطبه زمان ایشان بوده است، پس بدعت نیست و، چون در توسل، اولیای الهی وسیله محسوب میشوند و بهطور مستقل از آنها سؤال نمیشود، منافاتی با توحید ندارد و شرک محسوب نمیشود.
وهابیها، زیارت قبر نبیاکرم (ص) و توسل به انبیا و صالحان، تجدیدبنای قبر اولیای الهی، نذر کردن، تبرک جستن و حتی برگزاری جشن بهمناسبت تولد پیامبر اسلام (ص) را بدعت میشمارند.
با وجود آنکه از علمای سلف کسی به حرمت توسل قائل نبوده و نیز آن را از مسائل اعتقادی بهشمار نیاورده است، ابنتیمیه در قرن هشتم و همچنین پیروان وی با بدعت و شرک دانستن توسل و استدلال بر آن به آیه «ما نَعبُدُهُم اِلاّ لِیُقَرِّبونا اِلَی ا... زُلفی» و آیاتی که از خواندن جز خدا نهی یا سرزنش کردهاند، به تثبیت پایههای این اعتقاد نادرست پرداختند.
آنها به این نکته توجه نمیکنند که در توسل به پیامبر (ص)، ایشان هرگز مشمول پرستش و نیز دعا و درخواست قرار نمیگیرند، بلکه آن حضرت تنها وسیله درخواست از خداوند هستند و همه شیعیان بر این باورند که اگر فردی به الوهیت (الهی بودن) پیامبر (ص) یا ائمه (ع) اعتقاد داشته باشد یا آنها را شریک خدا در صفات و افعال بداند، مشرک و نجس است و باید از او اجتناب شود. (مناظرات فی العقائدوالاحکام، ج۲، ص۲۳-۲۶).
حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی نیز در اینباره میگوید: در آیه۱۳۱ سوره اعراف، خداوند میفرماید بنیاسرائیل به موسای نبی (ع) اینچنین میگفتند: «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَه لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ و گفتند: «هرگونه آیه و معجزهای که به وسیله آن ما را سحر کنى، براى ما بیاورى، ما به تو ایمانآورنده نیستیم».
مفسر قرآن و صاحب تفسیر «نور»، این آیات را پاسخی به وهابیانی میداند که توسل را شرک میدانند و در اینباره میگوید: وهابیها توسل را شرک میدانند؛ یاحسین و یا ابوالفضل را شرک میدانند.
یهودیانی که بالاترین درجه لجبازی را داشتند و به موسی (ع) میگفتند هزار تا معجزه هم بیاوری ایمان نخواهیم آورد، وقتی گیر کردند، گفتند: «یا مُوسَى ادْعُ لَنا؛ یا موسی! در حق ما دعا کن». این آیه پاسخ خوبی برای وهابیانی است که میگویند توسل غلط است.
ایشان میگوید این تصور که توسل به غیر خداى سبحان، به منزله خدا پنداشتن او و عبادت غیرخداست، به دو دلیل باطل است؛ اول: اگر توسل به دعاى پیامبر (ص) و به خود او و به حق او شرک بود، لازم بود هر توسلى حتى توسل به دیگران در امور عادى هم شرک باشد.
درحالیکه بیشک چنین نیست؛ زیرا همه از نوع توسل به اسباب است؛ چه اسباب عادى چه غیرعادى، طبیعى یا غیرطبیعى. دوم: عبادت و خضوع در مقابل دیگرى بهعنوان آن است که او خدا یا پروردگار است یا کارهاى خدا به او سپرده شده است.
در توسل به پیامبران و صالحان و شهدا هیچیک از این قیدها نیست، بلکه از این نظر به آنان توسل مىشود که بندگان مورد احترام خدایند و دعاى آنان نزد خداوند سبحان، مستجاب است یا اینکه خودشان و حق ایشان نزد خداوند، منزلتى دارند و توسل به آنان، دریاى رحمت الهى را به جوش و خروش مىآورد.
چگونه توسل به پیامآور توحید، شرک است، درحالىکه به او از این نظر توسل مىجویند که با شرک مبارزه کرد و بنیان شرک را درهم ریخت؟ (گردآوری از کتاب «سیماى عقاید شیعه»، آیتا... العظمی جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدثی، ص۱۴۵).
موضوع توسل به پیامبر (ص) و اولیاى دین یعنى آنها را وسیله و شفیع در درگاه خدا قرار دادن، مطلبى است که نه با حقیقت توحید منافات دارد نه با آیات قرآن مجید، بلکه تأکیدى است بر توحید و اینکه همهچیز از ناحیه خداست.
در آیات قرآن نیز بارها به موضوع شفاعت و همچنین استغفار و طلب آمرزش پیامبر (ص) براى مؤمنان اشاره شده است، با این حال بعضى دورافتادگان از تعلیمات اسلام و قرآن، اصرار دارند هرگونه توسل و شفاعتى را منکر شوند و براى اثبات مقصود خود، دستاویزهایى پیدا کردهاند؛ ازجمله آیه «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ ا... أَحَداً» (جن، ۱۸).
آنها مىگویند: «مطابق این آیه، قرآن دستور مىدهد: نام هیچکس را همراه نام خدا نبرید و جز او را نخوانید و شفاعت نطلبید!» ولى انصاف این است که این آیه هیچ ارتباطى به مطلب آنها ندارد، بلکه هدف از آن نفى شرک، یعنى چیزى را همردیف خدا در عبادت یا طلبیدن حاجت، قرار دادن است.
اگر انسان از انبیای الهى شفاعتى بخواهد یا تقاضاى وساطت در درگاه پروردگار کند، نهتنها قرآن آن را نفی نمیکند، بلکه گاه خود پیامبر (ص) را به این معنى دعوت میکند و گاه به دیگران دستور میدهد که از پیامبر (ص) شفاعت بخواهند. در آیه۱۰۳ سوره مبارکه توبه مىخوانیم «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَه تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ؛ از اموال آنها زکات بگیر تا بهوسیله آن، آنها را پاک سازى و [هنگام گرفتن زکات]به آنها دعا کن که دعاى تو مایه آرامش آنهاست.»
و در آیه۹۷ سوره مبارک یوسف از زبان برادرانش خطاب به پدر مىخوانیم: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئِین؛ اى پدر! براى ما استغفار کن که ما خطاکار بودیم». یعقوب نیز این تقاضا را نهتنها انکار نکرد، بلکه به آنها قول مساعد داد و گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی؛ بهزودى براى شما از درگاه خداوند، تقاضاى آمرزش مىکنم»، لذا موضوع توسل و شفاعت طلبیدن با این مفهوم، از دستورهاى صریح قرآن است (گردآوری از تفسیر نمونه، آیتا... العظمی مکارمشیرازی، ج۲۵، ص۱۳۳).