مقاومت، آرمانی زنده و پویاست. هر انسان آزادهای که بر مدار فطرت حرکت کند، به مقابله با جور و ستم حساس است و واکنش نشان میدهد. دفاع از حق، سرزمین و داشتههای هویتی، اصلی آشکار و مورد اجماع جهانیان است. مقاومت به معنای کنشی مشروع و عقلایی در برابر هر جریانی است که حقوق اساسی و انکارناپذیر یک جمع را به خطر انداخته است.
با این نگاه میتوان گفت که فلسطین سال هاست که به مهمترین نماد مقاومت بدل شده است و غیر از مسلمانان هر انسان آزادهای به آنچه در سرزمینهای اشغال شده فلسطینیان میگذرد واکنش نشان میدهد. عملیات بزرگ طوفان الاقصی تحولی بزرگ در جریان مقاومت و نمایانگر بلوغ و رشد بی نظیر این جریان است.
همه میدانیم که هیچ ذهن آگاه و روان روشنی نمیتواند جنایات گسترده اشغالگران صهیونیست را نادیده بگیرد. شدت، میزان و عمق نسل کشی در فلسطین به قدری وسعت یافته است که هیچ انسان آزادهای یارای تحمل آن را ندرد. باوجوداین سؤالی جدی و بنیادین درباره رخدادهای اخیر وجود دارد: چرا با وجود همه این مسائل، همچنان برخی درباره آرمان فلسطین یا آنچه در آنجا رخ میدهد تردید دارند؟
چه معنایی دارد که برخی در هرجای جهان جریان حمله وحشیانه به یک بیمارستان و به شهادت رساندن جمع کثیری را به حماس نسبت میدهند، آن هم درحالی که همه دلایل عقلایی بر جنایت رژیم کودک کش اسرائیل صحه میگذارد.
امروز چرا برخی از نوجوانان و جوانان ما از فلسطین و جریان مقاومت درک درستی ندارند. جالب است که مسئله فلسطین همواره محوری برای اشتراک نظر میان جریانهای گوناگون فکری داخل کشور بوده است؛ اما نسلهای جدید ما چقدر با آرمان فلسطین آشنا هستند؟
چنانچه از منظر آسیب شناسی به آنچه در فضای غرب و حتی نسلهای جدید خودمان بنگریم، متوجه میشویم که بزرگترین ضعف ما و جریانهای اسلامی در امر روایت خلاصه شده است. آنچه امروز در فضای جهانی اذهان بشری را تحت تأثیر قرار میدهد، چگونگی روایت ماجراهاست.
آنچه مقابل نسلهای کنونی قرار دارد و مبنای تشخیص و نگاه آنها میشود، روایتهایی است که در قالبهای گوناگون و به یاری ابزارهای رسانهای به ایشان عرضه میشود. امروز مهمترین ابزار روایت زبان هنر است. این هنر است که به دلیل غیرمستقیم بودن، جذاب بودن، به کارگرفتن احساسات و عواطف مخاطب بیشترین تأثیر را بر طیفهای گوناگون میگذارد. ازاین رو در جنگ روایتهای معاصر کسی میتواند غالب باشد که بیشترین بهره را از هنر برای روایت مدنظر خویش برده باشد.
رژیم اشغالگر قدس در همه سالهای گذشته کوشش کرده است با بهره بردن از روایت دست به مظلوم نمایی بزند و حقیقت را تحریف کند. به کارگرفتن وسیع رسانهها و البته جریانهای هنری متعدد زمینهای بوده که همواره از سوی این رژیم به کار گرفته شده است.
به عنوان نمونه چنانچه مجموعه آثار شاخص هنری جهانی را مرور کنیم، به مجموعهای مهم از داستانها و البته مهمتر از آن فیلمهای سینمایی بر خواهیم خورد که درباره موضوع موسوم به هولوکاست هستند. صهیونیستها در همه این سالها توانسته اند با بهره بردن از هنر و برجسته کردن مفهوم هولوکاست که بنیاد تاریخی قطعی نیز ندارد، خود را مظلوم نشان دهند و همین مظلومیت ساختگی را مبنایی برای مشروعیت بخشیدن به کنشهای خویش کنند.
از این سوی باید دید در جهان اسلام تا چه حد از زبان هنر برای روایت واقعی فلسطین و آرمان آن بهره برده شده است. به جز شعر و اندکی ادبیات داستانی که آن هم تنها به بخشی از نویسندگان جهان عرب محدود میشود، نتوانسته ایم در ترازی جهانی به روایت حقایق مقاومت بپردازیم. از آن سوی در کشور خود ما نیز برای روایت تاریخ فلسطین، فلسفه مقاومت، جنایتهای اشغالگران و امثال آن نیز آن گونه که بایدوشاید کاری نکرده ایم.
چرا تاریخ فلسطین در چارچوب آثار داستانی بلند و کوتاه به نسل جوان ما عرضه نمیشود؟ چرا جریان سینمایی ما در سطحی وسیع به این مسائل نمیپردازد؟ آن هم درحالی که مسئله فلسطین یک مسئله اساسی برای کشور ماست. هنر شهری ما چقدر به وقایع جاری فلسطین واکنش نشان میدهد؟ چرا هنر مقاومت نباید به عنوان یک عنصر اساسی در کشور شکل گیرد و به جریانی بزرگ و سازنده بدل شود؟!
سیاست گذاران فرهنگی و هنری کشور ما چقدر به نقش مهم هنر در روایت حقیقی آرمان فلسطین توجه دارند؟ آیا هنگام آن نیست که به جای کنشهای مقطعی و محدود، چون ایراد سخنرانی و برگزاری همایش، روایت حقیقی فلسطین را با زبان قدرتمند هنر اسلامی و ایرانی برای جهانیان روایت کنیم؟! آرمان فلسطین و تصویر دقیق و درست از روح اسلام در مسیر حق جویی زمانی به جهانیان عرضه خواهد شد که در قالب و چارچوب هنر قرار گیرد و به مدد ابزارهای رسانهای گوناگون توزیع شود.