راز ناپدید شدن یک ماهه جوان گمشده فاش شد استرداد کلاهبردار ۱۲۰۰ میلیاردی به کشور (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) از دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی تا عروسی‌هایی که عزا می‌شود تاثیر منفی میکروپلاستیک‌ها بر تغییرهورمون و جنسیت جنین مهر و موم کارگاه تولید موادشوینده تقلبی در مشهد (۱۲ اردیبهشت) ماجرای گم‌شدن «یسنا»، دختر چهارساله روستای «یلی‌بدراق» + ویدئو زلزله ۴.۶ ریشتری سیرچ کرمان را لرزاند (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) نامه شاگرد سپاسگزار به آقای آموزگار: معلم ازیزم عض شما بسیار عاموخطم! اعلام جرم دادستانی تهران علیه افرادی که مطالب کذب درباره پرونده نیکا شاکرمی منتشر کردند درباره رعایت حقوق کارگران خانگی که سبب دل گرمى بیشتر آنهابرای کار می‌شود| پاکیزگی یا اعمال شاقه؟ آیا زن باید برای کار در خانه حقوق بگیرد؟ بررسی دلایل تمرکز نداشتن دانش‌آموزان | چرا فرزندم حواس پرت است؟ اختلال بیش فعالی حتی در ۵۰ سالگی افزایش مهاجرت پرستاران مشهدی از فروردین ۱۴۰۳ تاکنون ۸ روغن گیاهی که به درمان شوره سر کمک می‌کند فواید فوق‌العاده و بی نظیر روغن زرده تخم مرغ برای سلامت مو + طرز تهیه آن قطار مشهد-تهران پس از رفع نقص لوکوموتیو به حرکت خود ادامه داد (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) چگونه سینک آشپزخانه را بدون مواد شوینده شیمیایی تمیز و درخشان کنیم؟
سرخط خبرها

گل‌های کاغذی محکم هستند

  • کد خبر: ۱۹۱۵۴۷
  • ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۰
گل‌های کاغذی محکم هستند
بعضی آدم‌ها با بی مهری‌ها خوب کنار می‌آیند. یک بی نیازی‌ای در آن‌ها هست که باعث می‌شود حتی در هجوم نامهربانی‌ها روی پای خودشان بمانند و زندگی شان وابسته به مِهر دیگری نباشد.

بعضی آدم‌ها با بی مهری‌ها خوب کنار می‌آیند. یک بی نیازی‌ای در آن‌ها هست که باعث می‌شود حتی در هجوم نامهربانی‌ها روی پای خودشان بمانند و زندگی شان وابسته به مِهر دیگری نباشد؛ نه اینکه اندوهگین نشوند، متوقف نمی‌شوند. آن‌ها حتی در اوج بی مهری ها، زیبا باقی می‌مانند!

آن دو گلدان گل کاغذی، من را یاد همین آدم‌ها می‌اندازد. رفته بودیم توی گل فروشی و آن گل‌های قرمز و نارنجی نازک، چنان چشم ما را گرفته بود که هر دو گلدان را بغل زدیم و آوردیم خانه. اسفند بود. یک چیزی توی دلم می‌گفت این گلدان‌ها توی آپارتمان نمی‌مانند. عمری نمی‌کنند. اگر این طور بود که باید نمونه این گل‌ها را توی آپارتمان‌ها زیاد می‌دیدیم.

آن‌ها را توی پذیرایی و پشت پنجره‌ها گذاشتیم. همان اوایل بهار، کم کم آن گل‌های خوش رنگ شروع به ریختن کردند، مثل برگ پاییزی. وقتی می‌افتادند دوست داشتی برشان داری لای یک کتاب خشکشان کنی، بس که زیبا بودند.
گفتیم پیش از اینکه همه این زیبایی پرپر شود، گلدان‌ها را ببریم جای بهتری. این طور شد که رفتند توی تراس. گاه و بیگاه چندتایی گل می‌دادند. فقط همین.

مواقع زیادی پیش می‌آمد که از قلم می‌افتادند و فراموش می‌کردم به موقع به سراغشان بروم. بعد، دیگر گلی نبود، تنها ساقه‌های چوبی شان رشد می‌کرد و برگ‌های سبز می‌دادند.

من از ماندگاری آن‌ها ناامید شدم و روزی را می‌دیدم که باید جنازه خشک شده شان را از توی تراس جمع کنم. آن همه زیبایی به فنا رفته بود. دیگر آن‌ها را نمی‌دیدم.

زمستان سختی آمد. هوا بیش از حد سرد شد. برگ‌ها هم ریخت و فقط چوب‌های خشک ساقه باقی ماند. مثل استخوان بی گوشت و پوست. من هم یک جور‌هایی ولشان کردم به امان خدا. نمی‌دانستم باید چه کارشان کنم. مدام می‌خواستم بروم توی این گوگل و جست وجو کنم ببینم این‌ها دقیقا چه لازم دارند و اصلا می‌توان به عمر داشتنشان توی آپارتمان امیدوار بود. اما هیچ وقت پیش نیامد این کار را بکنم. تراس شد قبرستان آن ها.

گاهی پارچ آبی پای خاک خشک و ترک خورده گل‌ها می‌ریختم تا اگر فردا هیچی از آن‌ها نماند، خودم را سرزنش نکنم.

بهار که آمد صبح یکی از روزها، آن شکوفه‌های ریز قرمز و نارنجی در کمال ناباوری دیده شدند. ما اصلا انتظارش را نداشتیم. بعد بیشتر و بیشتر شدند.

اینکه چطور توانسته بودند از هجوم آن همه بی آبی و بی مهری و سرما، جان سالم به در ببرند، برایم عجیب بود. احساس کردم نیازی به من ندارند.

حالا می‌دانم آن‌ها کار خودشان را می‌کنند، حتی اگر فراموش شوند و دیربه دیر سراغشان بروم. خشک می‌شوند، اما با کوچک‌ترین آبیاری، زیبایی می‌بخشند.

گل‌ها تابه حال بار‌ها ما را غافل گیر کرده اند. مثلا همین حالا در دل پاییز، برگ هایشان سبز و شفاف شده اند و ساقه‌ها در کمال تعجب گل داده اند! ما حالا در دل پاییز، شکوفه‌های بهاری داریم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->