به گزارش شهرآرانیوز «دیروز تا شب فقط گریه میکرد و دلدل میزد! چه حقی داشتید که پیش همکلاسیهاش تحقیرش کنید؟ میگفتید من یا باباش میاومدیم و خودمون رسیدگی میکردیم.» بعدم کلی مامان فرزانه با معلممون دعوا کرد. آخه فرزانهدیروز دفتر سارا رو بدون اجازهاش برداشتهبود و معلممونم دعواش کرد. فرزانه همیشه همینکار رو میکنه. تازه زنگ تفریح کلی برای همهمون شکلک درمیاره.»
برادرزادهام کلاس سوم دبستان است و هرروز قصههای کلاسش را با کلی آبوتاب تعریف میکند. برای ما که شیوههای تدریس و نوع برخورد معلمهای دهه ۶۰ و ۷۰ را تجربه کردهایم گاهی آنچه میشنویم باورناپذیر است. شاید بخشی از رفتارهای وسواسگونهای که والدین امروزی در برابر اقتدار معلمها در کلاس درس گرفتهاند به تجربههای تلخ گذشتهشان برگردد، ولی حقیقتا شرایطی هم که امروز در آن قرار داریم، توجیه ندارد.
خیلی وقتها حس میکنی بچهها رها شدهاند و معلم بهجز تدریس درکلاس درس رسالت دیگری برای خودش تعریف نکردهاست. مسئلهای که میتواند برای آینده این نظام آموزشی آسیبزا باشد و ما امروز میخواهیم به کمک حسین جانعلیپور، روانشناس کودک و نوجوان و معلم، قدری درباره علت و عوامل و آثار منفی آن صحبت کنیم.
نقد کردن فضای آموزشی امروز، بهمعنای جانبداری از فضای آموزشی دیروز نیست. نیازی به گفتن ندارد که توهین، تحقیر، سرزنش، قضاوت، مقایسه و تنبیه هیچ جایگاهی در نظام آموزشی ندارند؛ حالا میخواهد خانه باشد یا مدرسه. سختگیریهای بیش از اندازه برخی معلمان دیروز درست بهاندازه رهاشدگیای که امروز در نظام آموزشی شاهد آن هستیم، آسیبزاست.
درگذشته والدین و دانشآموزان حرمت معلم و اولیای مدرسه را درحد احترام به پدر و مادر خودشان نگه میداشتند؛ حالا میخواست معلم خطاکار باشد یا نه! ولی امروزه بیضابطه بودن فضای آموزشی در زمینه تربیت سبب شده تا با اینکه برخی دانشآموزان از این موضوع سوءاستفاده میکنند، همچنان معلمان ابزار مناسبی برای برخورد با این دسته از دانشآموزان نداشتهباشند.
درستتر این است که بگوییم بیشتر معلمان برای اینکه از سوی خانوادهها، اولیای مدرسه و نظام آموزشی توبیخ نشوند، از هرگونه برخورد کلامی یا رفتاری با دانشآموزان پرهیز میکنند و ترجیح میدهند همه وقت خود را در مدرسه فقط صرف تدریس کنند. این مسئله در برخی مدارس تا آن اندازه پیش رفتهاست که معلمان حتی از تنبیههای علمی مانند محرومیت دانشآموز از کلاس درس هم برای تربیت بچهها استفاده نمیکنند و این موضوع سبب شده تا سرپیچی و قانونگریزی بچهها بهشدت افزایش پیدا کند.
انجام ندادن بهموقع تکالیف، خوابیدنهای سرکلاس، ایجاد سروصدای اضافی و هرج و مرج در کلاس، قطع کردن صحبت دیگران، حرفزدن، تکان خوردن، حرکت کردن بدون اجازه وسط کلاس و رعایت نکردن قوانین کلاس، نمونههایی از بیانضباطیهای بچهها در کلاس درس است و درصورتی که معلم اقتدار لازم را برای اداره کلاس نداشتهباشد، روند آموزشی را هم با اختلال روبهرو میکند. در ادامه به برخی از عواملی که سبب میشود تا دانشآموزان در محیطهای آموزشی قانونگریز باشند، اشاره گذرایی داریم.
این روزها اختلالاتی مانند اضطراب و بیشفعالی و مشکلات رفتاری در دانشآموزان زیاد شدهاست. مشکلاتی که بچهها آنها را از خانه با خود به مدرسه میبرند. چون تاپیش از آن درحال آموزش نبودهاند، خیلی به چشم نمیآمده و حالا زنگ خطرش برای والدین و اولیای مدرسه بهصدا درآمدهاست. خستگی، تغذیه نامناسب، بیخوابی، ننوشتن تکلیف، بیعلاقه بودن به مدرسه، انگیزه نداشتن، مشکلات روحی و جسمی، نداشتن اعتماد به دیگران و سردرگمی دانشآموزان از دلایلی است که سبب بینظمی در دانشآموزان خواهد شد و اگر از سوی معلم درست تدبیر نشود، مشکلات زیادی را برای او و خانواده و اطرافیانش ایجاد خواهد کرد.
محیط مدرسه و از آن مهمتر شیوه برخورد و تدریس معلم میتواند سبب بیانظباطی در دانشآموزان شود، برای نمونه تبعیض رفتاری که معلم در بین دانشآموزان دارد، ناتوانی او در مدیریت کلاس، بیعلاقه بودنش به تدریس، بیتوجهیاش به نیازها و مشکلات دانشآموزان، بیانضباطی و فعال نبودن او، ارتباطگیری نامناسبش با دانشآموزان از عواملی است که یک معلم را از الگویی مناسب به فردی مخرب برای دانشآموز تبدیل میکند و سبب بیانضباطی و بهدنبال آن قانونگریزی در او میشود. افزون بر معلم مشکلات فضای آموزشی را هم باید به این موضوع اضافه کرد، مانند وجود میز و نیمکتهای نامناسب در کلاس، محیط کثیف، سرد یا گرم بودن بیش از حد کلاس، نور ناکافی، سروصدای محیط اطراف و برقراربودن انرژی منفی و رخوت.
محیط اجتماعی شامل فضای ارتباطی با همسالان و افراد خارج از خانواده و مسئولان آموزشی و اختلاف طبقاتی میشود. در صورتی که دانشآموز نتواند با همسالان خود ارتباط برقرار کند، رابطه کارآمدی با مدیر، معاون، مشاور و معلمان مدرسه خود داشته باشد، اختلافات فرهنگی یا مالی بسیاری به نسبت دیگر دوستانش حس کند یا الگوهای رفتاری نامناسبی را برای خود انتخاب کرده باشد، نمیتواند رفتار متعادلی از خود نشان بدهد و این کمبودها در قالب بینظمی در او به نمایش گذاشته میشود.
سطح معیشت و مشکلات اقتصادی خانوادهها میتواند مستقیم بر بهداشت روان آنها اثر بگذارد و سبب بیانضباطی در دانشآموزان شود. به این موضوع عوامل مهم دیگری را هم میتوان اضافه کرد که سبب تشدید این بیانظباطی و قانونگریزی در بچهها میشود، مانند تربیت نادرست خانوادهها، تنبیه بدنی، تحقیر کلامی، فضای عاطفی سرد و نامناسب، حمایت نکردن روحی از بچهها، جای خالی پدر یا مادر، مجادلههای ناپسند و بیانظباطی و نبود قوانین ثابت در خانوادهها.
داشتن تنش دائمی با همکلاسیها، معلم، اولیای مدرسه و والدین سبب سرخوردگی بچههای بیانضباط و قانونگریز میشود و درنهایت ترک مدرسه را برای آنها رقم میزند. ورود آنها به بازارکار در سن پایین هم دردی از مشکلات کنونیشان درمان نمیکند، بلکه بر حجم مشکلات قبلیشان میافزاید. واقعیت این است که بچهها بهخاطر سن کمشان قادر نیستند ضوابط اجتماعی را همان طور که ما بزرگسالان درک میکنیم، بپذیرند؛ ازاینرو برای تبدیل شدن به یک فرد اجتماعی و مستقل نیاز دارند که بهمرورزمان این رفتارها به آنها آموزش داده شود.
والدین عزیز باید بدانند؛ چنانچه کودکی بدون آمادگی پذیرش این قوانین محیطی وارد جامعه شود، با مسائل و مشکلاتی روبهرو میشود که با آنها آشنایی ندارد. اتفاقی که توان سازگاری او با اطرافیان و پدیدههای پیرامونش را به شدت پایین میآورد و برایش مسئلهساز میشود و درنهایت او را به درماندگی میکشاند که خیلی وقتها خودش را با رفتارهای مخربی مانند اعتیاد، نزاع دائمی یا جامعهستیزی در دوره نوجوانی و جوانی نشان میدهد.
اطاعت و قانونپذیری یک ویژگی اخلاقی است که باید والدین از سن دبستان به بعد، یعنی هفتسال دوم زندگی آن را به بچهها بیاموزند و، چون این سن همزمان با آغاز آموزش رسمی در بچههاست، معلمها نقش مهمتری در آن دارند. ازاینرو به معلمان عزیز توصیه میکنیم: