در علوم شیمی و فیزیک، مفهومی داریم به نام انرژی فعال سازی. به طور خلاصه انرژی فعال سازی، به میزانی از انرژی گفته میشود که باید به یک سیستم فیزیکی یا شیمیایی داده شود تا واکنش رخ بدهد. به عنوان مثال فرض کنید قرار است جعبهای را که روی زمین قرار دارد، با هل دادن، دو متر جابه جا کنیم. در ابتدا با صرف مقادیر کمی نیرو، هل دادن را آغاز میکنیم. جعبه حرکت نمیکند.
حالا ذره ذره فشار بیشتری به جعبه وارد میکنیم تا جایی که ناگهان جعبه شروع به حرکت میکند. حالا باید جابه جایی جعبه به مقدار دو متر ادامه پیدا کند. برای ادامه این حرکت نیز باید مقدار مشخصی انرژی صرف کرد، اما نکته اینجاست که اگر به فرض برای آغاز حرکت این جعبه، صد کیلوژول انرژی نیاز باشد، برای ادامه حرکت جعبه به میزان انرژی کمتری نیاز است، مثلا شاید هشتاد ژول. به همین راحتی حرف بزرگ ترهایمان اثبات شد!
حالا یک نکته مهم دیگر: نقطه مقابل انرژی فعال سازی، انرژی فعال نسازی است! بدین معنا که برای ترک خیلی از کارها فقط کافی است در ابتدا انرژی زیادی گذاشته شود و بلافاصله پس از مدتی از شروع کار، مقدار انرژی موردنیاز کاهش خواهد یافت. درست مثل روزهای ابتدایی ترک موادمخدر توسط فرد معتاد. در کتاب تاریخ انبیا (موسوی، ۱۳۸۹) در قسمت پند خداوند به پیامبرش چنین آمده است: «خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی فرستاد به اولین چیزی که رسید، آن را ببلعد و... پیامبر به راه خود ادامه داد، در ابتدای راه به اولین چیزی که رسید، کوهی عظیم بود.
با خود گفت: خداوند هیچ گاه بنده را به کاری که توانش را ندارد، امر نمیکند. آن گاه به قصد بلعیدن کوه جلو رفت، هرچه جلوتر میرفت، کوه کوچکتر میشد، تا جایی که وقتی به کوه رسید، به شکل یک لقمه کوچک شد و آن را بلعید. خداوند به او وحی فرستاد که آن کوه نشانه غضب است، زیرا انسان هنگام خشم، خود را نمیبیند، اما هنگامی که آرام گرفت، قدر خویش را میشناسد. اگر صبر پیشه کند در هنگام خشم میبیند که غضب با تمام بزرگی اش به اندازه یک لقمه کوچک و لذیذ است!»
آنچه اشاره شد، کنایه است از اینکه اگر در اوج عصبانیت بر اعصاب مسلط باشیم، پس از آن به انرژی بسیار کمتری برای تحمل خشم نیاز خواهیم داشت. فقط کافی است از اوج قله انرژی فعال نسازی عبور کنیم! در خیلی از موضوعات فرهنگی و اجتماعی هم روال به همین صورت است. برای انجام تغییرات فرهنگی یا ایجاد یک هنجار اجتماعی، به یقین در ابتدای کار به تلاش و صرف هزینه و انرژی بیشتری نیاز است. اینجا دقیقا همان نقطه ناامیدی است.
در همان مثال جعبه، پیش از شروع حرکت آن، درست در لحظاتی که انرژی واردشده از طرف ما کمی کمتر از انرژی فعال سازی بود، باز هم حرکتی مشاهده نمیشد. این یعنی ممکن است خیلی وقت ها، تلاش ما به ظاهر نتیجه بخش نباشد، اما در واقع میتواند در آستانه رسیدن به انرژی فعال سازی و شروع تغییرات باشد.
اجازه دهید نتیجه صحبت هایم را این گونه خلاصه کنم: اول اینکه هیچ گاه از تلاش برای نهادینه کردن یک تغییر خوب، دست برنداریم و مطمئن باشیم کار با همه سختی هایش به تدریج برایمان آسان خواهد شد، دوم اینکه اگرچه ممکن است تلاش هایمان در ظاهر نتیجهای نداشته باشد، شاید فقط کمی تا رسیدن به انرژی فعال سازی و آغاز اتفاقهایی که منتظرش بودیم، فاصله داشته باشیم.