معصومه فرمانیکیا - یک روزی، یک جایی، اتفاقی در زندگی آدم میافتد که شاید آنقدر بزرگ نباشد که مثل فیلمها زندگی قهرمانانش را به ۲ نیمه قبل و بعد از خودش تقسیم کند، اما آنقدر تأثیرگذار هست که بعدها هر کاری انجام میدهند، یاد آن اتفاق بیفتند و انرژی بگیرند و ادامه بدهند.
نقطهعطفی که از یک اتفاق ساده در مسجد قدیمی یکی از کوچهپسکوچههای طبرسی شمالی اتفاق میافتد و کانون مسجدشان را در استان و کشور سربلند میکند. این افتخار آنقدر برایشان دلانگیز است که با اقتدار بگویند بین اینهمه رقیب در استان، کانون «ابوذر غفاری» براساس امتیازدهی سامانه فهما اول شد. آنها به این باور رسیدهاند که برای رفتن به پله بالاتر باید تلاش کرد و از آن دریغ نمیکنند.
خلاقیت و شور و هیجان ویژگیهای اولیه کانونی است که بیش از ۷۰ عضو دارد، یعنی اینکه ۷۰ نفر همیشه پای کار هستند و همراه هم. فعالیتهای فرهنگی را افتخاری انجام میدهند و برایش وقت میگذارند و دل میسوزانند. هفته دیگر مناسبت روز تأسیس کانونهای فرهنگی و هنری مساجد است، اما دلیل نمیشود از موفقیتهای چشمگیری که آنها در این چند وقت نصیب مسجد محلهشان کردهاند، گذشت. هرچند فعالیتهای این مجموعه در حوزههای مختلف بهقدری است که تمام آن را نمیشود در یک گزارش خلاصه کرد.
مسجدی مجهز به سالن ورزش و کتابخانه
مسجد ابوالفضلی میانههای یک کوچه نهچندان وسیع است. در آن شلوغی خیابانهای طبرسی شمالی و وسط آن همه زرقوبرق مغازههای امروزی، چرخیدن در خیابانی ساده هم جریانی دارد. ابتدای خیابان خلوت است، اما کمی وسطتر میشود صدای اذان مسجد را شنید. اهالی میگویند یکی از قدیمیترین مسجدهای محله است.
در فلزی به حیاط و محوطهای به نسبت بزرگ ختم میشود که از چند طرف ساخته شده است و هر قسمت مربوط به فعالیتی است. تهیه و انجام گزارش توفیقی میشود تا نمازمان را به جماعت بخوانیم و بعد هم چند آیه از یک سوره بلند که ظاهرا جزو برنامههای روزانه مسجدیهاست.
فضای بین نمازگزاران مرد و زن شبیه همه مساجد با پردهای ضخیم به ۲ قسمت تقسیم شده است. حاجی رضایی پیشنماز جوان درحال معرفیکردن یک کتاب است. لهجه شیرین اصفهانیاش آدم را مشتاق به شنیدن میکند. هر هفته یک کتاب معرفی میشود.
مسجد و بخش نمازگزاران کاملا جدا از دیگر قسمتهاست و برای رسیدن به بخشهای دیگر باید از داخل محوطه عبور کرد. فاصله تا هر طبقه به اندازه چند پله است و هر کدام از آنها به بخشی ختم میشود، از سالن ورزشی بزرگ که با حضور مربیان ورزشی فعالیت مستمری دارد و خروجیاش چند مدالآور و قهرمان از همین محله است تا کتابخانهای بزرگ که تقریبا تمام نیاز مخاطبان را تأمین میکند و حتی فضایی که در آن چندین و چند رایانه جانمایی شده است و بچههای محل میتوانند تحقیقاتی که نیاز به اینترنت و رایانه دارد را آنجا انجام دهند.
قرار به احداث کتابخانه بودتمام متولیان و خدمتگزاران مجموعه در همین محله بزرگ شده و قد کشیدهاند. بالا و پایینهای زندگی و دستوپنجه نرمکردن با مشکلات ریزودرشت باعث شده است آنها دست به انجام کاری بزنند که ممتاز و خاصشان کند. استفاده از ظرفیت بومی و هنرمندان محلی اولین ویژگی آنهاست.
مسیری که تا امروز با موفقیت طی کردهاند، از درست کردن یک روزنامهدیواری ساده شکل گرفته است. جریانی که مهدی احمدیان، مدیرمسئول کانون، آن را بین صحبتهایش تعریف میکند و همان ابتدا میگوید: «برای فعالیتهای فرهنگی و هنری نمیشود مرز مشخصی تعیین کرد و گفت که این جریان از این ساعت شروع شده و تا این زمان ادامه داشته است، اما موضوع پاگرفتن کانون به سال ۸۷ برمیگردد. پیشتر زمانی که مسجد پاگرفت، نه کتابخانهای این حوالی بود و نه جایی که بشود کتابهای مورد علاقه و نیاز را خرید.
هرچند برخیها کنج اتاقهایشان کتابخانههای کوچکی داشتند. معمولا بچهها به مطالعه خیلی علاقه دارند و در دوران تحصیل و مدرسه هم نیاز به کتاب است. برای خیلیهایشان دستیابی به کتاب آرزویی دستنیافتنی بود، به همین علت نیکوکاران که پای کار آمدند و فضای مسجد توسعه یافت، اول از همه به فکر احداث یک کتابخانه مجهز و غنی افتادند.»
قرعه به نام کانون افتاداین جریان به سالهای ۸۷ و ۸۸ برمیگردد، اما بشنوید از اینکه درخواست برای تحویل و تأمین کتابها انجام شد، اما امور مساجد پیشنهاد دیگری را مطرح کرد و این بود که بهجای اختصاص فضایی به کتابخانه، کانون فرهنگی پابگیرد و هیئتامنا مشخص شود. آنها میگفتند فعالیت باید گستردهتر از یک کتابخانه معمولی باشد و موضوع به مسیر پربازدهتری هدایت شود. تصمیم بدی نبود و بهویژه اینکه مسجدیها هم موافقت کردند. پیشنهاد قبول کردن مسئولیتش نیز به من داده شد. آن زمان با توجه به فعالیتهایی که داشتم، امکان پذیرفتنش نبود، اما ظاهرا نمیشد از زیر بار این ماجرا در رفت. چند سال بعد، به اصرار، مدیریت کانون را پذیرفتم. ابتدا برای نامگذاری، چند اسم از شهدای محله پیشنهاد شد، اما موافقت نشد تا اینکه قرعه به نام «ابوذر غفاری» از اصحاب پیامبر (ص) افتاد و این نام بر روی کانون ماند.»
احمدیان به این موضوع هم اشاره میکند که کانون خانه دوم همه بچههاست و فضا رفاقتی و صمیمانه است و خیلیها بهصورت خانوادگی کار میکنند و از جان و دل برای آن مایه میگذارند.
از یک روزنامهدیواری محلی شروع شد
او حرف را به برخی از ویژگیهای زندگی آنهایی میکشاند که در این حوالی زندگی میکنند و مستعد و هنرمند هستند، خط خوش یا ذوق نوشتن و روزنامهنگاری دارند. دوباره از ماجرایی یاد میکند که گام اول برای رسیدن به موفقیت بوده است: «همان ماه اول پاگرفتن کانون، مسابقه روزنامهدیواری بین کانونهای هنری و فرهنگی مساجد شکل گرفت و ما هم جزو شرکتکنندگان بودیم. موضوع را خیلی جدی نگرفته بودیم، در همین حد که شانسمان را در رقابت کانونها بیازماییم، اما هنر و ذوق بچهها جریان دیگری را رقم زد و قسمت این بود آن سال بین کانونها رتبه اول روزنامهنگاری را به دست آوردند و این انگیزهای شد برای بچهها تا در فعالیتهای هنری قدرتمندتر ظاهر شوند.»
ابوذر غفاری کانون تخصصی هنرهای تجسمیاو ادامه میدهد: «سال بعد قرار به شکلگیری کانونهای تخصصی در استان بود و ۱۳ کانون هم بهصورت تخصصی انتخاب شدند که هر کدام براساس توانمندیهایی که مشخص شده است، در زمینهای فعالیت میکنند. کانون «ابوذر غفاری» برای همان امتیاز روزنامهنگاری، کانون تخصصی هنرهای تجسمی نامگذاری شد. البته در منطقه ما ۲۵ کانون فعالیت میکنند که هیچکدام بهصورت تخصصی نیستند. بعد از این ماجرا بچهها سر از پا نمیشناختند و اشتیاق و انگیزهشان برای ادامهدادن فعالیتهای هنری دوچندان شد. البته برای ما هم مسلم شده بود که این حوزه و محله ظرفیتهای زیادی دارد و میشود روی آنها حساب کرد. به همین علت قدم اول را برداشتیم و کارگاههای تخصصی در رشتههای نقاشی، کاریکاتور، عکاسی و خوشنویسی برگزار کردیم. تمام تلاشمان صرف این شد که بچهها بهصورت تخصصی و کارشناسی هنر را بیاموزند و در آن فعالیت کنند.»
کانون محلی برگزارکننده جشنوارههای شهری«قدم بعدی برگزاری جشنوارههای مختلف بههمت اعضای کانون بود که روزبهروز بیشتر میشد و توجه مسئولان فرهنگی استان را به خود جلب کرد. جشنوارهای مثل «ترنج» که برگزارکنندهاش بچههای کانون ما بودند و در ۵ رشته هنری برگزار میشد و تجربه شیرینی بود. اول به این علت که تمام هنرمندان کانونهای مساجد کشور فراخوانده شده بود ندو بعد هم منجر به این شد که بانک اطلاعاتی از هنرمندان تشکیل شود و این بانک در اختیار کانون ماست که بیشتر هنرمندان مسجدی را شناسایی کردهایم و به آنها دسترسی داریم. رقابت در همان ۵ رشته هنری بود. کارگاههای هنری در باغ شاهنامه برگزار شد. علاوهبر این از داورهای مطرح استانی دعوت شده بود تا کارها ارزیابی و نتایج مشخص شود. اتفاق خوبی رقم خورد و انگیزهای شد تا پرقوتتر ادامه دهیم و پیش برویم. بعد از این جریان نشستها و جلسات زیادی برگزار شد. دوست داشتیم فراتر از اینها گام بگذاریم و در زمینه هنر بهصورت ویژه فعالیت داشته باشیم. در نهایت به جمعبندی و این نتیجه رسیدیم که هنرهای تجسمی را تشریح کنیم و جزئیاتش را توضیح دهیم. انتشار نشریه بهترین وسیله برای رسیدن به هدف بود. بچهها در این میدان هم با اشتیاق و ذوق وارد عمل شدند و برای چندین شماره هم محتوا تولید کردند، اما، چون حمایتهای دبیرخانه استان نبود، نشریه صبح سعادت نهایی نشد. ناگفته نماند ما رابط خبری هم داریم و برنامه خبری کانون پوشش داده میشود.»
تهیه نرمافزار هنرهای تجسمی
احمدیان دوست دارد چیزی از قلم نیفتد و همه فعالیتهای کانون محلی آنها بدون کموکاست بیان شود، اما وقتی فهرست کارها را میگوید، آنقدر بلند میشود که نمیشود همه آنها را یکجا آورد.
مجبور میشود بین صحبتهایش توقف کند، اما خیلی زود آن را جمعوجور میکند و ادامه میدهد: «با این حال برای نامگذاری کانون به هنرهای تجسمی نمیتوانستیم از هنر صرف نظر کنیم و باید هنرهای تجسمی را بهصورت ویژه معرفی میکردیم و برای این موضوع هم از استادان هنر دعوت شد تا بهصورت مستمر با بچهها جلسههای آموزشی داشته باشند و علاوهبر این نرمافزاری با عنوان شجره هنرهای تجسمی تهیه شد که در آن یک هنر با زیرشاخههایی که داشت، مشخص میشد و علاقهمندان به هنر میتوانستند براساس زیرشاخهها رشته مورد علاقهشان را انتخاب کنند و این کار در نرمافزار پیاده شد. در نهایت باز هم نیاز به حمایت دبیرخانه استان بود که نهایی نشد.»
کسب تجربه در حوزه تشریفاتاو ادامه میدهد: «بعد از این جریان کمی دلسرد شدیم و خیلی تخصصی پیش نرفتیم، اما این موضوع دلیل بر این نمیشد که بچههای کانون متفرق شوند. مثل اعضای یک خانواده کنار هم بودیم و اوقات فراغتمان را با هم میگذراندیم. خیلیهایمان حرفه دیگری داریم، اما بهمحض فراغت از آن کنار هم جمع میشویم. بچهها در زمینه اجرایی هم تخصص داشتند و خوب کار میکردند و به همین علت برخی از برنامههای شهرداری را عهدهدار شدند و آنها را انجام میدادند و این موضوع باعث شد تجربهشان در حوزه تشریفات و میزبانی زیاد شود و وارد این رشته شوند. جشنواره بینالمللی امامرضا (ع) که در کشور مطرح بود، نقطه شروع کار مجدد برای ما بود. با توجه به اینکه تقریبا از ۷۰ کشور دنیا به مشهد میآمدند، خیلی هم حساسیت داشت. برای این کمیته حملونقل و استقبال از میهمانان داخلی و خارجی تشکیل شد و بچههای کانون آن را عهدهدار شدند. تعریف از خود نباشد، خوب از پس آن برآمدند. تجربه خوبی بود که بچههای کانون در این رشته هم خودشان را بیازمایند. موفقیتی که باعث شد چندین دوره دیگر کار را انجام دهیم و تیم ما در جشنوارههای متفاوت داخلی در حوزه تشریفات وارد عمل شود. یادم هست جشنواره حافظان و قاریان کشوری نیز در مشهد برگزار شد و همبستگی و بین بچهها بود و برنامه خوبی را رقم زد و همهچیز بهخوبی پیش رفت و این موضوع توجه مسئولان فرهنگی را جلب کرده بود، به طوری که هر برنامهای که قرار به انجامش بود، مسئولیتش را به ما واگذار میکردند. اعضای گروه بنا را بر این گذاشتهاند که برای مردم منطقه کارهای فرهنگی انجام دهند. در کنار تشریفات، برنامههای محلی را هم فراموش نکردهاند. شاید درس و دانشگاه که شروع میشود، فرصت چندانی برای فعالیتهای جنبی باقی نگذارد، اما اعتقاد دارند کاری که در مسجد انجام میدهند، برایشان خیر و برکت دارد. این را از هر کدامشان میخواهید بپرسید تا به حرف من برسید.»
اتفاقی که فهما رقم زدبعد از اینها، احمدیان میرسد به این موضوع که تمام اینها مقدمهای بوده برای رسیدن به مطلب اصلی و آن موضوع امتیازی است که در سامانه فهما برای آنها رقم خورده است و کانون ابوذر با کسب ۱۶ هزار امتیاز در بین کانونهای فرهنگی و هنری استان اول شده است. هرچند مرحله دیگری در پیش است و قرار بر این است که با توجه به امتیازاتی که کانونها در زمینههای مختلف دارند، رتبه کشوری نیز بهزودی انتخاب شود.
او صحبتهایش را ادامه میدهد و میگوید: «نیاز به این بود که مساجد در فضای مجازی فعالیت داشته باشند و فهما اتفاق خوبی را رقم زد. این سامانه مختص بچههای مسجد زیست بوم مجازی است که با هدف کشف، پرورش و بهکارگیری خلاقیتهای فرهنگیهنری بچههای مسجد و با امکان پایش و ارزیابی اطلاعات راهاندازی شده است. از اهداف دیگر این سامانه، اشتراکگذاری تجارب بین فعالان مسجدی، شناسایی نیازها و حل مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی و کمک به سیاستگذاران و مدیران فرهنگی کشور برای تصمیمگیری صحیح و دقیق است.»
ارتباط مسجدیها در یک سامانه
امامجماعت مسجد که در این گفتگو ما را همراهی میکند و تا این لحظه سکوت کرده است، در ادامه حرفهای احمدیان میگوید: «سامانه فهما بهدنبال بهروزکردن فعالیتهای مسجدی است و با عضویت در این سامانه، کانونهای مساجد در دورترین نقاط میتوانند از فعالیتهای دیگر کانونها و مساجد مطلع شوند، بهگونهای که کانونها فعالیتهای خود را در محورهای قرآن و عترت، بزرگداشت مناسبتهای ملی و مذهبی، کتاب و کتابخوانی، اوقات فراغت، شبکهسازی و ساماندهی، رسانه و فضای مجازی، ابتکار و خلاقیت و هنری و ادبی ثبت کنند.»
رضایی توضیح میدهد: «چند ماه بیشتر از راهاندازی این سامانه نمیگذرد، اما خوبیاش به این است که کانونهای فرهنگی را از مهجوریت بیرون میکشد. همانطور که مدیرمسئول کانون هم گفت، این مجموعه فعالیتهای پررنگ و زیادی دارد که کسی از آن مطلع نیست و آن را نمیشناسند، اما این سامانه بستری را فراهم کرده است که خلاقیتها و نوآوریها ثبت شود و علاوهبر آن مسجدیها باهم در ارتباط هستند و میتوانند از فعالیتهایی که انجام میشود ایده بگیرند و الگوبرداری کنند. سامانه براساس موضوعهایی که مشخص است، امتیاز تعیین کرده و بهگونهای طراحی شده است که راستیآزمایی میکند، یعنی اینکه هر برنامه و عملکردی را نمیشود در آن بارگذاری کرد.»
مسجدی با ۴۰ سال قدمت
احمدیان هنوز حرفهای نگفته زیادی دارد. اینکه اوقات فراغت بچههای محله در کانون با برنامههای مختلفی که درنظر گرفته شده است، هدر نمیرود. اینکه آنها فرصتهایی را هم برای بیرونرفتن باهم اختصاص میدهند و اردوهای کانون از بخشهای پر مخاطب و جذاب است. او میگوید: «این را هم از قلم انداختهام که مسجد ابوالفضلی بیش از ۴۰ سال قدمت دارد. پدر من آن زمان رئیس شورای محل بود و به اتفاق تصمیم میگیرند برای بنای مسجدی زمینها را بخرند و این اتفاق میافتد و مسجد ساخته میشود و بعدها توسعه مییابد. حالا جمعیت آن ترکیبی است از نمازگزاران و قهرمانان ورزشی که برای گرفتن مدال طلا به میدان میآیند و دوستداران و فعالان فرهنگی که همه باهم دوست هستیم و همراه...»
بفرمایید کتاب
خیلیها حسرت او را میخورند که در چنین بخشی مشغول بهکار است، محلی که پر از کتاب با عناوین ریزودرشت در موضوعهای مختلف است.
زهره سربیشه کتابداری میکند و با مخاطبان زیادی سروکار دارد که بیشتر بومی هستند. برای او هم مهم است که وقتش را صرف فعالیتهای فرهنگی کند. با اینکه خیلیها در کتابخانه مسجد مشغول مطالعه هستند، اما آنجا بیسروصداست و صدایشان از یک حدی بلندتر نمیشود. قفسهها پر از کتاب است. او میگوید: «این مجموعه از سال ۱۳۸۹ پاگرفته است و اکنون ۷۰۰۰ جلد کتاب دارد که از این میان ۵۷۰۰ کتاب ثبت نرمافزار شدهاند.»
کتابها از طرق مختلف جمعآوری شدهاند، بخش بیشترشان خریداری شدهاند و بخشی هم اهدایی هستند و یک بخش هم از دبیرخانه کانونهای مساجد واگذار شده است. البته طریقه جمعآوری آنها خیلی فرق نمیکند، مهم این است که در موضوعهای مختلف خانوادگی، روانشناسی، ادبیات، اقتصاد و ایرانگردی منابع مطالعاتی دارد که نگذارد مخاطب دست خالی برود.
او ادامه میدهد: «۲۴۰ نفر در کتابخانه عضویت دارند که ۱۱۰ نفر از آنها فعال هستند و کنارش لازم میداند موضوع دیگری را یادآوری کند، اینکه کتابخانه صبحها به خواهران و ۶ عصر به بعد به برادران اختصاص دارد.»