شیوع بیماری کرونا در ایران و جهان را می توان تکرار تاریخ دانست؛ زیرا شیوع بیماری های واگیردار نکته جدیدی در تاریخ نیست. با این حال باید دانست که زمانه شیوع این بیماری ها، میزان مرگ و میر و آگاهی جمعی می تواند متفاوت از دیروز باشد. در تاریخ ایران، گزارش های بسیاری در ارتباط با شیوع بیماری ها و مرگ و میر بالای آن وجود دارد که بیشتر در قالب وبا و طاعون بوده است. البته سایر بیماری ها ازجمله سل، تیفوس، زردی، جذام و... نیز به اندازه کافی توانست ایران را دگرگون از جمعیت و زیست بوم کند.
به گزارش شهرآرانیوز، برخی بیماریهای مذکور همانند وبا، تا ۱۳ سال پیش نیز در پهنهای از ایران، قربانی گرفته است، اما مانند ۱۰۰ سال اخیر نتوانست جمعیت را زیر و رو کند که علت آن پیشرفت علم و البته مراقبتهای اجتماعی بوده است. این مطلب با معرفی بیماریهای واگیردار، به بررسی پیشینه آن در ایران و مشهد خواهد پرداخت تا نشان دهد میتوان با آگاهی کامل کرونا را شکست داد.
وبا
وبا یک عفونت در روده کوچک است که از طریق آب آلوده وارد بدن انسان میشود. در گذشته، این بیماری بدون شک مرگ را به دنبال میآورد و بدون محدودیت سنی، هرکسی که مبتلا به این بیماری میشد، جان خود را از دست میداد. در تاریخ ایران، دوران قاجار به علت وجود منابع، بیشترین گزارش از بیماریها را نشان میدهد. در این دوران حکومت کار خاصی برای نجات جان مردم انجام نمیداد و تنها به مصون ماندن خود اکتفا میکردند. از ابتدای حکومت قاجار تا اشغال ایران توسط متفقین، ۷ مرحله وبا در ایران بروز پیدا کرد و جان بیش از ۸۰ هزار نفر را گرفت. سختترین وبا، بهمن ۱۲۷۰ شمسی در ایران رخ داد که بیشتر نقاط کشور را دربرگرفت. این بیماری سال بعد مشهد را در برگرفت و دستمایه خاطرات خرداد ۱۲۷۱ اعتمادالسلطنه شد: «امروز شنیدم وبا در مشهد مقدس روزی هفتاد - هشتاد نفر را تلف میکند. ده روز دیگر یقین در اردو خواهد بود. ممکن بود با مبلغ کمی مخارج، قرانتین (قرنطینه) بگذارند، شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند؛ اما کی حکم بکند و کی بشنود. انالله و انا الیه راجعون». در سال ۱۲۸۸، مشهد وبای سختی را تجربه کرد:
«چه خراسانی… آدم را میکشند، گوشت او را میخورند، دیگر چه رسد به اسب و الاغ. هر روز در مشهد آدم میگیرند که سگ کشته و گوشت او را آورده و فروخته است.» عجب اینکه «سگ و گربه و موش میخورند» و باز روزانه «۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر» یا به گفته امینالضرب «روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر» از بین رفتند. در این سال در قوچان ۱۲۰۰۰ نفر از دست رفتند.»
طاعون
طاعون یک بیماری واگیردار است که در محیطهای دارای خون و مایعات بافتی به سرعت اتفاق میافتد. از طاعون به عنوان مرگ سیاه نیز نام میبرند. به نحوی که طاعون را مهمترین عامل دگرگونیهای تاریخ اجتماعی جهان از باستان تا کنون نامیده اند. بیشترین آمار مرگ طاعونی، ۱۵۰ هزار نفر بوده است که در لندن به کام مرگ کشیده شده اند.
طاعون ازجمله بیماریهای خطرناک و اضطراب آوری بود که در ایران عصر صـفوی بـروز پیدا کرد. کمترین مورد مرگ و میر مربوط به عصر شاه اسماعیل و بیشترین آن عصر شاه طهماسب است. نکته مهم، ناقلان این بیماری ارتباط مسیرهای تجاری با افزایش طاعون بوده است. بنا به گفته خواندمیر در سال ۷۳۵ خورشیدی، مردم کلات به طاعونی مبتلا شدند که ناقلان آن، بازرگانان و مسیر آن، جاده ابریشم بوده است. تلفات خراسان، قزوین، گیلان و اردبیل بر اثر طاعون عصر صفوی، بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر گزارش شده است.
در فضای فکری-دینی مسلط در دوران صفوی، شیوع انواع بیماریها به خدا نسبت داده میشد که نتیجۀ انجام گناه از سوی افراد بود و برای رفع آن میبایست حتما توبه نمود. از این رو به خواندن دعاهای خاص، توسل به مقابر و بقعه ها، قربانی و تصدق و... تمسک میشد. در این دوران، روایات و احادیثی از بزرگان دینی برای رفع و مقابله با بیماری طاعون نقل میگردید. با این حال، طاعون در ایران نیز مرگ سیاه قلمداد میشد.
سِل
سل یا تب لازم یک بیماری عفونی شایع، و در بسیاری از موارد مرگبار است. این بیماری نیز از حیث شایع بودن در ایران، در قرنهای نوزده و بیست میلادی، نقطه اوج خود در ایران را تجربه کرد. طبق پژوهش دکتر ویلم فلور، مورخ برجسته قاجار، بیماری سل در دورة قاجار در تهران و سایر شهرهای ایران شایع بوده، بهطوری که در دهه ۱۳۰۰ ش. /۱۹۲۰ م. یکی از علل مهم مرگ و میر بهشمار میرفته است. وی سپس افزوده که بیماری سل در آذربایجان و شهرهای کنارة دریای مازندران شایعتر است، اما در گزارش خود به مواردی از ابتلای سل میان خراسانیان نیز اشاره کرده است.
تیفوس
تیفوس، یک بیماری حاد تبدار ناشی از یک باکتری (ریکتزیا) منتقله از بندپایان آلوده است. این بیماری دارای سرایت فرد به فرد نیست. ریشه تیفوس در ایران را میتوان در روایت حضور لهستانیها دنبال کرد. نخستین گروه در اوایل فروردین ۱۳۲۱ با چهار کشتی روسی که حامل ۲۹۰۰ نفر سرباز و مهاجر بود، وارد بندر انزلی (پهلوی سابق) شدند تا از طریق همدان و کرمانشاه به عراق بروند. طوری که تعداد مهاجرین در اردیبهشت ۱۳۲۱ نزدیک به ۱۳ هزار نفر رسیده بود. عدم تناسب مهاجران ورودی و خروجی مشکل اسکان آنان را دوچندان میکرد. بسیاری از مردان وارد بازار کسب و کار ایران شدند و زنان نیز تن به ازدواج ثبتشده و ثبتنشده دادند.
از جمله مسائلی که موجب میشود تا بیماری تیفوس در خراسان و به خصوص شهر مشهد فرا گیر شود، عبور آوارههای لهستانی از برخی شهرهای خراسان و اسکان آنها برای مدتی در شهر مشهد بود. محل اسکان لهستانیهای تیفوسی، پرورشگاه اطفال (بیمارستان شهید کامیاب) بود. اما این بیماری از زنان لهستانی و برخی مردانشان بروز پیدا کرده بود و مهمان نوازی مشهدیها برایشان گران تمام شد. به هر جهت، با اینکه تیفوس امکان انتقال انسان به انسان را ندارد، اما از راه لباسهای مندرس لهستانیها به مشهدیها سرایت کرد و با خود مرگ و میر به همراه آورد. جنگ جهانی دوم تمام شد تا در پی آن متفقین از ایران بروند و سایه شوم تیفوس نیز از سر مردم ایران برداشته شود. جنگ تمام شد. تیفوس گریبان مردم ایران را رها کرد، اما هزاران نفر ایرانی برای همیشه از دنیا رفته بودند.
جذام
جذام، خوره یا لِپرِسی، نوعی از ک بیماری مزمن است که باعث ناتوانی در حس درد و در نتیجه از دست دادن بخشهایی از دست و پا در نتیجه آسیبهای مکرر شود. جذام در تاریخ ایران ریشه قدیمی دارد و اولین روایات را در داستان هم سفره شدن منصور حلاج با جذامیان میتوان یافت. مشخص شدهاست که خط سیر مناطق جذامخیز کشور، از خراسان شروع شده و پس از گذشتن از مازندران، گیلان، زنجان و آذربایجان، به کردستان و کرمانشاه، منتهی میگردد؛ بنابراین اولین جذام خانه ایران زیر نظر جمعیت کمک به جذامیان در خراسان ساخته و محرابخان نام گرفت. در سال ۱۳۴۰ در مشهد، در آسایشگاه ۹۰۰ بیمار جذامی با ۱۸۰ کودک سالمشان زندگی میکردند. با اینکه وحشت عمومی نسبت به این بیماری کم شده بود، اما خود جذامیان نیز مایل بودند در آن شرایط دور از دیگران باشند. امروزه این بیماری ریشه کن شده است و فرزندان به دنیا آمده از جذامیان سالم هستند. اما برای مدت ها، جذام از جمله بیماریهایی بود که هم ترس پزشکی و هم ترس اجتماعی به دنبال داشت و به مراقبتهای فراوانی نیاز بود تا شرایط آنان استوار شود.
آنچه بیان شد، زمانی رخ داده است که آگاهی، دانش پزشکی، علم میان مردم ... چندان نفوذی نداشت. امروز که از کروناویروس سخن می گوییم، دانش بجای خرافات، علم پزشکی جای درمان های محلی و رسانه های جمعی به عنوان تریبون های آگاه کننده در اختیار بشر است و با این داشته ها می توان این ویروس را شکست داد. به یاد داشته باشیم در گذشته بهداشت، آن حلقه گم شده در جامعه ایران ود که به افزایش مرگ و میر کمک می کرد. بنابراین توجه به بهداشت فردی را نیز نباید فراموش کرد.
منابع:
روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه(صنیع الدوله)
خواندمیر، حبیب السیر
راجر سیوری، ایران در زمان صفویه
غلامرضا آذری خاکستر، سایت تاریخ شفاهی ایران