دستورهای دینی و الهی، ما را موظف به خداپرستی کرده است و تنها باید از دستورها و فرمانهای الهی پیروی کنیم. آیات قرآن کریم مملو از اینگونه دستورات است؛ بهویژه وقتی سخن از شیطان است، خداوند میفرماید: «باید تنها خدا را عبادت و از فرمانهای او بدون، چون وچرا تبعیت کنید: «ِإنَّ ا... رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (آلعمران/۵۱).
یا در آیه دیگر، بهدلیل اینکه شیطان دربرابر خدای تعالی عصیانگری کرد، میفرماید نباید از او اطاعت و او را عبادت کنید: «یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا» (مریم/ ۴۴) یا بهخاطر اینکه شیطان با انسان دشمنی کرده و همواره دشمن انسان بوده است، میفرماید نباید از او اطاعت کرد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» (یس/۶۰). خدایتعالی از انسان تعهد گرفته است که شیطان را اطاعت نکند؛ زیرا شیطان، دشمن آشکار انسان است.
وقتی این سه دسته از آیات شریفه، را درکنار یکدیگر قرار میدهیم، درمییابیم که دستور قرآنی عبارت از این است که اولا انسان، تنها راه راست را باید انتخاب کند. دوم اینکه فردی که با خدا دشمنی میکند و از خدایتعالی اطاعت نمیکند و خلاف فرمانها و دستورهایش عمل میکند، قابلیت اطاعت و عبادت را ندارد، بلکه باید با او دشمنی کرد و سوم اینکه هرکه با انسان دشمنی کند، بهطوریکه تلاش کند انسان را با دشمنی کردنش از راه راست و عبادت خدا دور سازد، صلاحیت اطاعت و عبادت را ندارد.
در جهان امروز همچنان با این سه دسته روبهرو هستیم. برخی، افرادی هستند که راهی را نشان میدهند و مدعیاند که راه درست همین است و با تبلیغات پیدرپی این منظور خود را با شیوههای مختلف اشاعه میدهند، پس معیار درست بودن راه راست براساس سه سؤال مشخص میشود و عبارت از این است که آیا راهی را که معرفی میکند، تا چه میزان با راه الهی هماهنگ است و انطباق دارد؟
و دیگر اینکه خود آنان تا چه میزانی از دستورهای الهی تبعیت میکنند و آیا راهی را که معرفی میکنند، تا چه میزان میتواند زمینه سعادت انسانی را تضمین کند؟ اگر به این سؤال با نظر دقیق نگریسته شود و پاسخ صحیحی دریافت کند، انسان بهراحتی اعتقاداتش و رفتارش، موجب دستبرد شیطان و شیاطین نمیشود.
البته برای پاسخ به این سه سؤال، مقدماتی لازم است که آن مقدمات، این است که اول حب دنیا و دنیاپرستی از باطن و نفس انسان رخت بربندد و دوم اینکه از جهل و بیخبری خود را برهاند. از رسول خدا (ص) نقل شده است که «حُبُّ الدُّنیَا رأسُ کلِّ خَطِیئَه؛ یعنی دنیاپرستی در خط مقدم هر خطا و زشتی است» و البته این دنیاپرستی، ریشه در جهل و بیخبری دارد.
دنیاپرستی همدوش کفر گام برمیدارد و با یکدیگر ملازم هستند و هریک به دیگر وابستگی دارد؛ به همین دلیل است که در آیات شریفه کتاب حقتعالی، علت عذاب الهی در آخرت و دوری از رحمت حقتعالی، گاهی به این یعنی دنیاپرستی و گاهی به آن یعنی کفر تعبیر شده است؛ چنانکه میفرماید: «مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ ا... وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاه الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَه وَ أَنَّ ا... لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛ کسی که سینهاش با کفر گشاده شده است (یعنی قلبش پر از کفر است)، پس غضب الهی آنان را فرامیگیرد و عذاب دردناکی برای آنهاست.» (النحل/۱۰۶ و ۱۰۷).
این عذاب الهی و غضب حقتعالی بهخاطر آن است که اینان، دنیاپرست بودهاند و دنیا و آنچه در آن بوده است، را بر آخرت ترجیح داده و آن را دوست داشتهاند و خدایتعالی گروه کافران را هدایت نمیکند. براساس این آیه شریفه، مقدمه کفر دنیاپرستی است؛ یعنی دنیا به آخرت ترجیح داشته باشد و آن که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، در برابر خدایتعالی ایستاده است؛ زیرا حتی وقتی ایمان و مسائل عقلی بر اعمال نیک ترجیح دارد، چگونه دنیاپرستی که بر اعتقاد به آخرت ترجیح پیدا کرده است، منجر به کفر نشود؟
آیه شریفه میفرماید: «أَجَعَلْتُمْ سِقایَه الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ ا... لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ ا... وَ ا... لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» (التوبه/۱۹)؛ یعنی آیا شما آبرسانی به حاجیان و تعمیر و ساخت مسجدالحرام را همانند فردی که به خدای تعالی و روز قیامت (مبدأ و معاد) اعتقاد دارد و در راه خدا جهاد میکند، قرار دادهاید؟ هرگز اینان در نزد حقتعالی با یکدیگر مساوی نیستند و خدایتعالی گروه ظالمان را هدایت نمیکند؛ یعنی کسانی را که این دو را در یک صف قرار دهند، جزو ظالمان تلقی فرموده است و از رحمت و هدایت الهی بهدور خواهند بود.