به گزارش شهرآرانیوز کتابت قرآن در ابتدای پیدایش اسلام و به سفارش پیامبر (ص) آغاز شد. بعد از کتابت آیات و سور شریفه قرآن روی رقعههایی از استخوان، شانه حیوانات اهلی و سنگهای سپید نازک، بیشتر مورخان از چهل نفر بهعنوان کاتبان وحی نام بردهاند که نام مبارک حضرت علی (ع) و سالم مولیابیحذیفه، حذیفهبنیمان، مغیرهبنشعبه، ابوایوب انصاری، حنظلهبنالربیع معروف به حنظله کاتب، زیدبنثابت و معاذبنجبل در میان آنها دیده میشود. در سالهای نخست قرن اول، قرآنها به خط حجازی کتابت میشد و باتوجهبه ابتدایی بودن خط در آن سالها، شیوههای کتابت در قرن اول، اختلافهایی با شیوههای کتابت در قرون دوم و سوم داشت.
در دورههای بعدی و پس از شکلگیری خط کوفی، قرآنهای زیادی به این خط در عراق و ایران کتابت شده است. اما درحالحاضر چندین قرآن به خط حجازی در دنیا موجود است.
۱۰ سال پیش، دانشگاههای توبینگن و بیرمنگام از چند نسخه کهن قرآن به خط حجازی رونمایی کردند. همان زمان، آزمایش کربن ۱۴ روی این نسخهها انجام شد و سال کتابت نسخهها، بین بیست تا چهل قمری تخمین زده شد. سالها قبلتر از این اتفاق، مصاحف صنعا در مسجد جامع یمن پیدا شد و مقالات بیشماری درباره آن نسخهها نوشته شد.
اما یکی از نسخههای کهن قرآن به خط حجازی در گنجینه آستانقدسرضوی نگهداری میشود. امتیاز ویژه این نسخه بر دیگر نسخههای دنیا این است که تقریبا کل قرآن را دربر میگیرد، اما دیگر نسخههای به خط حجازی، تنها بخشی از قرآن را شامل میشود.
دکتر مرتضی کریمینیا، یکی از مصحفپژوهان برجسته حال حاضر دنیا، سالهاست که بر روی این قرآن پژوهش میکند. او سال پیش مقالهای به زبان انگلیسی درباره این قرآن نوشت و نام آن را «مصحف مشهد» گذاشت. پس از مدتی این قرآن با مقدمهای به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی با همکاری مؤسسه آلالبیت و کتابخانه آستانقدسرضوی در مشهد رونمایی شد. به همین بهانه با او درباره تأثیر مطالعات نسخهپژوهی قرآنی بر روند قرآنشناسی و پاسخ به شبهات مستشرقان، گفتگو کردهایم.
پاسخ این سؤال هم مثبت و هم منفی است؛ اولا در موضوع مخطوطات قرآنی -مانند موضوعات دیگر- بین جوامع اسلامی و جامعه دانشگاهی مطالعات قرآنی در غرب، تفاوت فرهنگی وجود دارد. این تفاوت به اهمیت و نوع نگاه متفاوت این دو برمیگردد؛ مثلا در کتابخانههایی، چون کاخ گلستان و آستانقدسرضوی، مخطوطات قرآنیای نگهداری میشود که در برخی از آنها امضای ائمه معصوم (ع) هم دیده میشود که البته همه آن امضاها، بیاستثنا جعلی است، اما این نسخ دراختیار محققان قرار نمیگیرد و بیشتر کارکرد موزهای دارد. در اینسو، نگاه بیشتر رسانهای است تا علمی و محققانه.
در آنسو در غرب، میزان توجه به مخطوطات قرآنی بیشتر است و اغلب دردسترس اهل پژوهش است تا رسانهها؛ هرچند قابلیت رسانهای شدن را دارد. محقق خارج از کشور به همه نسخهها دسترسی دارد و حتی بهصورت آنلاین از آنها استفاده میکند؛ مثلا نسخه اخیر توبینگن، آنلاین دردسترس است، اما محقق ایرانی با تلاش بسیار هم نمیتواند به تصویری از نسخه خطی قرآن، دست یابد.
از منظر دیگر، توجه به تاریخ قرآن، موضوعی غربی است؛ البته در سنت اسلامی نیز به آن توجه میشود، اما نخستینبار در غرب بود که به شکل علمی و با نگاه تاریخی، بر روی قرآن مطالعه شد و با پژوهشهای تئودور نلدکه در قرن۱۹ به اوج خود رسید. همه این جریانها در چارچوب توجه مطالعات اسلامی غربی به نگاه تاریخی و درپی آن مخطوطات قرآنی، جا میگیرد.
در داخل ایران نیز شاهد بازخوردهای این جریانات هستیم. متأسفانه در ایران، مقاومت بسیار شدیدی مقابل تحقیقات بر روی نسخ خطی قرآن دیده میشود. استادان علومقرآنی به جایگاه و اهمیت موضوع مخطوطات آگاه نیستند و پس از انتشار آثار، برخی افراد مانند تئودور نلدکه و بعد از گذشت مدتها، به فکر نقد و تحلیل آن افتادهاند.
علاوهبر این، قانع کردن نهادهای علمی فرهنگی برای انتشار مخطوطات قرآنی که دراختیار دارند، بسیار دشوار است.
مطالعات قرآنی دارای شاخه مهمی است به نام تاریخ قرآن. این شاخه، دادههایی از تاریخ شفاهی، کتابت، تجمیع و تدوین آن و موضوعاتی از این دست را بررسی میکند. در این میان، مخطوطات قرآنی با سند تاریخی خود، نظریاتی را درباره این موضوعات رد یا تأیید میکند؛ مثلا وَنزبرو معتقد است که همه ۱۱۴سوره قرآن در قرن اول هجری، تدوین نهایی نشده است؛ البته او هیچگاه به مخطوطات مراجعه نکرد.
نظریه وی مدتها بر همه شاخههای مطالعات اسلامیدر غرب از فقه تا ادبیات، سایه افکنده بود و مطالعه در هر شاخه از مطالعات اسلامی، وابسته به نوع دیدگاه محقق درباره نظریه ونزبرو بود. پژوهش بر روی مخطوطات قرآنی موجب شد که بهتدریج محققان غربی به وجود نشانههایی از قرآن در قرن اول اعتراف کنند.
آزمایش کربن۱۴ روی نسخه صنعا در یمن، نشان داد که پوست این نسخه، متعلق به نیمه اول قرن اول است؛ البته این آزمایش تخمینی است، ولی با تخمین قطعی، میتوان گفت که این نسخه حداکثر به سال ۱۰۰هجری برمیگردد. این تخمین درباره پژوهشهای باستانشناسی پذیرفته شده است.
در اینباره لازم است به نکته مهمی توجه کنیم و آن، تفاوت جنس پوست با نوع خط است. تاکنون پژوهشگران به این موضوع نپرداختهاند که اگر پوست مصحفی متعلق به دورهای مثلا سال ۳۰هجری بود، لزوما به این معنی نیست که کتابت مصحف نیز به آن دوره برگردد؛ چون ممکن است پوست پس از دباغی، انبار شده یا به منطقه دیگری ارسال شده باشد. برخی مانند آقای بهنام صادقی احتمال میدهند که کتابت تمام قرآن، نیازمند پوست بسیاری است که فرآوری این حجم از پوست دراختیار عموم نبود.
پوست موردنیاز یا باید با واردات از منطقهای مثل شامات تأمین میشد یا با دانش فرآوری آن تهیه میشد؛ البته هرچه به ایران و شامات نزدیک باشد، این احتمال تقویت میشود و در منطقه حجاز محتمل نیست. بهطورطبیعی هر حاکمی که تصمیم به کتابت نسخه کامل قرآن میگیرد، قصد دارد تمام کار در دوره خود او انجام گیرد. درنتیجه همه پوستهای موردنیاز مصحف، در زمان کتابت تهیه شده است، اما این احتمال باقی است که پوستها، از دورههای پیشین به دست حاکم جدید افتاده باشد و او از پوستهای قدیمی، مصحفی فراهم آورده باشد.
همچنین ممکن است پوستی پس از استفاده، شسته شده و بعدها بار دیگر از آن استفاده شده باشد؛ چنانکه این موضوع، مرسوم بود. درنتیجه احتمال تفاوت تاریخ تولید پوست و تاریخ کتابت، منتفی نیست.
درباره مصحفهای صنعا و توبینگن نیز ممکن است پوست استفادهشده، قدیمیتر از تاریخ کتابت مصحف باشد. «جگِرد پویین» در بررسیهای خود، مصحفی را که دولایه دارد، بررسی کرد. چهار برگ از این مصحف چهلصفحهای، ناپدید شد. یک برگ از آن نیز به مبلغ ۵ میلیون دلار در حراجی به فروش رفته بود. خریدار این مصحف، از سر کنجکاوی یکی از صفحات را برای جداسازی پالیمسِستها به دانشگاه استنفورد برد. در آن زمان جز آقای بهنام صادقی، فرد دیگری در حوزه مطالعات اسلامی در دانشگاه استنفورد نبود. حاصل تحقیقات وی بر روی یک برگ از این مصحف در سال۲۰۱۰ منتشر شد.
وی برای اولینبار لایه زیرین را جدا کرد و آزمایش کربن۱۴ را نیز انجام داد. نتیجه تحقیقات وی نشان داد که ۹۵درصد لایه زیرین، قرآن عثمانی است و ۵درصد آن با قرائت مرسوم جهان اسلام، متفاوت و مطابق قرائتهای غیرمعروف مثل ابنمسعود است. این موضوع در سنت اسلامی، تازگی نداشت. اشتباه سنت غربی این بود که گمان میکرد سنت اسلامی از تفاوت قرائتها بیخبر است. بهنام صادقی تصمیم گرفت لایه زیری ۳۶برگ نسخه صنعا را بررسی کند. نسخه رویی آن، قرآنی عثمانی یعنی همین قرآن مرسوم بود.
مصحف «مشهد رضوی» و به عربی مصحف «المشهدالرضوی» یا Codex Mashhad نامی است که برای مجموع دو نسخه قرآنی با خط حجازی کهن به شمارههای۱۸ و ۴۱۱۶ در کتابخانه آستانقدسرضوی مشهد انتخاب شده است. این اثر با ۲۵۲برگ، کاملترین مجموعه اوراق از یک قرآن کامل از سده نخست هجری در سراسر جهان بهشمار میآید که بیش از ۹۵درصد متن قرآن را دربر میگیرد.
با توجه به ویژگیهای متنی این مصحف، ویژگیهای رسم، غرایب املایی، اختلاف قرائات، چینش یا ترتیببندی سورهها، و نهایتا برپایه آزمایشهای متعدد کربن۱۴، روشن شده است که بخش اصلی این نسخه در سده نخست هجری، کتابت شده است، لذا این اثر یکی از اسناد مهم شناخت ما از تاریخ کتابت و قرائت قرآن در سده نخست است.
مصحف المشهدالرضوی نامی است که من بهترکیب دو نسخه کهن قرآنی به شمارههای۱۸ و ۴۱۱۶ در کتابخانه آستان قدس رضوی دادهام و در اصل یک قرآن کامل را تشکیل میدادهاند، اما بهدلایلی نامعلوم ازهم جدا افتادهاند. این کهنترین اثر قرآنی در ایران و حجیمترین نسخه حجازی در قطع عمودی با ۲۵۲برگ در سراسر جهان است که تاکنون میشناسیم. حدود سال۱۳۹۳ که پاره نخست این قرآن یعنی نسخه ۱۸ را یافتم، درپی تحقیق متن آن و انتشار چاپ عکسی (فاکسیمیله) از آن بودم. دو سال بعد، بخش دیگر آن را در نسخه۴۱۱۶ پیدا کردم. خوشبختانه پس از سالها تلاشِ من، همکارانم و مؤسسه آلالبیت و همت کتابخانه آستانقدسرضوی، درکنار تحقیق و بازنویسی متن نسخه، پانویسهای توضیحی درباره رسم و املا و قرائات و سایر ویژگیهای متنی و نسخهشناختی آن، و به ضمیمه دو مقدمه به عربی و انگلیسی، در مشهد رونمایی شد.