به گزارش شهرآرانیوز در دوران امامت امامباقر (ع) که نوزده سال طول کشید، جهان اسلام بهلحاظ مبارزات فکریسیاسی موقعیت ویژهای داشت. انحرافات سیاسی درقالب مقاصد فکری، خودنمایی میکرد و جریانات عقیدتی و فرقهای بهوجود آمده بود که با راه ائمه (ع) اختلاف داشت. مرجعیت فکری همچون رهبری سیاسی معطلمانده و رویدادهای گوناگون و افکار درهمریخته، زمینههایی را فراهم ساخت تا عدهای، افکار شخصی و تمایلات سیاسی خویش را در جامعه اسلامی مطرح کنند.
در این دوره، جهان اسلام بهلحاظ گسترش قلمرو، حوادث سیاسی و اجتماعی، مبارزات فکری، رونق مباحث کلامی و فقهی، موقعیت ویژهای دارد. بستر اجتماعی و معرفتی عصر بعد از عاشورا، منجر به تحولات سیاسیاجتماعی و فکریعقیدتی مهمی در کلیت جامعه اسلامی شد.
امامباقر (ع) تلاش میکردند پس از گذر از دوران خفقانی که امویان بعد از عاشورا برای شیعیان ایجاد کرده بودند، مبانی فکری تشیع را درمیان مردم توسعه بخشند و با راه انداختن محافل علمی، این امر را محقق کنند. تاکنون پژوهشهای گستردهای درباره تحلیل وضعیت علمی شیعیان در دوران امامباقر (ع) نوشته شده است، اما مستشرقان ازآنجاکه بهدنبال شناخت بیشتری از جریان امامت در دوران حضور امامان معصوم بودهاند، مقالات و کتابهای گوناگونی در اینباره نوشتهاند.
شیعهپژوهی و امامتپژوهی از موضوعاتی است که خاورشناسان به آن توجه ویژه کردهاند. اولین موضوعاتی که خاورشناسان درباره امامان شیعه به شکل اختصاصی بررسی کردهاند، در مقالات دایرهالمعارف اسلام یا کتاب مذهب شیعه دونالدسون گردآوری شده است. اما شیعهپژوهی جدی و به تبع آن، امامپژوهی غربیان پس از انقلاب اسلامی ایران، رشد چشمگیری یافت.
در این مدت نهچندان طولانی، خاورشناسان، در مجامع علمی، آثار و تحلیلهای مختلف و گاه ناهمسویی درباره تاریخ و اعتقادات شیعه مطرح کردهاند که قدر مشترک بیشتر آنان عبارت است از: ناهمخوانی با حقیقت تشیع و باورهای شیعی. حال پرسش اصلی این است که با وجود ادعای روشمندی پژوهشهای غرب، چرا دستاورد و پیام اصلی پژوهشهای آنان که با هدف معرفی تشیع، آموزهها و امامان شیعه انجام شده است، سازگاری اندکی با حقیقت تشیع، باورها و تاریخ تشیع دارد؟
ازسوی دیگر، آنچه در جامعه علمی شیعیان بهعنوان نقد شیعهپژوهی غرب صورت پذیرفته است، غالبا بر محور اظهارنظرها، استنتاجات، اهداف و انگیزههای پژوهشگر یا جریان وابسته بوده است که در این مسیر، خود نیز گرفتار افراطوتفریط شدهاند. اما این مسئله کمتر بررسی شده است که «اسلامپژوهان یا شیعهپژوهان غربی» در مطالعه اسلام و تشیع، چه روشی را در پیش گرفته بودند که به چنین نتیجه و تحلیلهایی منتهی شده است؟
ما در این نوشته برآنیم به بررسی آراء دو مستشرق نام آشنا شیعه شناسی که در زمینه شناخت اندیشههای امامباقر (ع) قلم زدهاند، بپردازیم.
پروفسور اتان کلبرگ، متولد ۱۹۴۳میلادی است و تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد گذرانده است. موضوع پایاننامه دکتری او در دانشگاه آکسفورد، «نگرش تشیع امامی به صحابه پیامبر (ص)» بود. زمینه اصلی تحقیقاتی کلبرگ، منابع و نظریات و تاریخ شیعه و بهویژه تشیع امامی است. وی استاد زبان و ادبیات عرب مؤسسه مطالعات آسیاییآفریقایی دانشکده انسانشناسی دانشگاه عبری اورشلیم (بیتالمقدس) است.
مدخل «امامباقر (ع)» در دایرهالمعارف اسلام از پروفسور اتان کلبرگ، علاوهبر اینکه از نگاه ساختاری و محتوایی، جای نقد فراوان دارد، از منظر روششناسی نیز در سایه روش تاریخی، گرفتار سطحینگری و اجمالگویی شده است. وی با جمله بسیار مجمل «باقر پس از وفات پدرش زینالعابدین به امامت رسید» (تقیزادهداوری، ١٣٨٥: ٢٢٤)
امامت امامباقر (ع) را از نگاه کلامی شیعیان (پدیدارشناسانه) که آن حضرت را به نص و نصب خدا و پیامبر (ص) و ائمه (ع) امام میدانند، بررسی نمیکند تا شواهدش را پشتوانه اظهاراتش قرار دهد. همچنین، در چارچوب روش تاریخی، چرایی و چگونگی به امامت رسیدن ایشان را در بستر حوادث تاریخی، ریشهیابی نمیکند و از کنار آن میگذرد.
گرچه پذیرفتنی است که خلاصهگویی در مقالات دایرهالمعارفی لازم است، داستاننویسی مفصل و مبسوط درباره عمربنعبدالعزیز (همان) و نقل داستان اختلاف زیدبنحسن و امامباقر (ع) در حضور هشام، به شکلی که کمترین فایدهای در آن بر معرفی امام (ع) دیده نمیشود و اجمالگویی او در گزارش مناظره ارزشمند نافع با امام (همان) و حذف جزئیات بسیار کلیدی و سودمند آن در اثبات امامت امامباقر (ع)، توجیهپذیر نخواهد بود. جالب توجه اینکه این داستان از اندک گزارشهای مستند این نویسنده است که به لطف آن، با استخراج نکتههای کلیدی این مذاکره و مناظره، گزارش آن عینا در پینوشت آمده که داوری آن بر عهده خواننده است.
مهمترین نقشی که کلبرگ برای امامباقر (ع) قائل است، تدریس نظاممند و عمومی فقه شیعه ازسوی حضرت است. این نظر را در ابعادی وسیعتر، شیعهپژوه دیگری به نام «ارزینا لالانی» در کتاب «نخستین اندیشههای شیعی: تعالیم اماممحمد باقر (ع)» به تفصیل بررسی و تبیین کرده است. کلبرگ در این زمینه مینویسد: «احتمالا امامباقر (ع) اولین کسی بود که آنچه را به آموزههای بنیادی شیعه اثنیعشری تبدیل شد، تدوین کرد». مهمترین این آموزهها از نگاه کلبرگ عبارتند از:
انتقال امامت از یک امام به امام بعدی به فرمان الهی که در نص صریح از جانب خداوند وحی شده است و پیامبر (ص) و سپس هرامام به جانشین خود، اعلام میکند.
تمام امامان از اولاد فاطمهزهرا (س) هستند.
امامان دانش خاصی دارند که دیگران از آن بی بهرهاند.
امامان، ولایت مطلقه معنوی دارند و باید از ولایت مطلقه سیاسی نیز برخوردار باشند.
هر بیان اعتقادی و فقهی ازسوی امام، سخن پیامبر (ص) است که از طریق اجداد امام به او رسیده است.
امام تحت شرایط خاصی، حفظ نفس از طریق تقیه را جایز دانست و در مواقع خطر برای جان انسان یا عضو بدن، تقیه را واجب میداند.
از نظر کلبرگ، امام با استدلال فردی (اجتهاد) مخالف بود و از نگاه امام، شاگرد ایده آل کسی است که بدون، چون وچرا حکم امام را دریافت و منتقل سازد و از آن اطاعت کند و زراره را یکی از این افراد معروف میداند که در برخی مسائل کلامی، دیدگاههای مستقلی داشت.
آرزینا آر. لالانی محقق مدعو در مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن است. وی دکتری خود را در سال ۱۹۸۸ از گروه مطالعات عربی و خاورمیانه دانشگاه ادینبورگ دریافت کرد. او که قبلا بورسیه پژوهشی میهمان مؤسسه (۱۹۹۹-۲۰۰۰) را دریافت کرده بود، درحالحاضر همکار پژوهشی مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن است. او متخصص در ادبیات عرب اولیه و قرون وسطی است. اثر او، «اندیشههای اولیه شیعی: تعالیم امام محمدباقر (لندن، ۲۰۰۰)»، برنده جوایز معتبر ادبی در لندن و ایران شد.
کتاب لالانی را میتوان متعلق به نسل دوم مستشرقان شیعهشناس دانست. کتاب «نخستین اندیشههای شیعی: تعالیم امام محمدباقر (ع)» که خانم دکتر ارزینا آر. لالانی نوشته است را مرکز تحقیقات اسماعیلی لندن در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد.
کتاب در هفت فصل، سازمان یافته است که از مقدمه، اندیشه امامت پیش از امام محمدباقر (ع)، جنبههایی از زندگی و سیره امام محمدباقر (ع)، نظریات امام محمدباقر (ع) درباره امامت، نظریات امام محمدباقر (ع) درباره بعضی مسائل کلامی (ایمان، فقه، قضا و قدر و توحید)، امام محمدباقر (ع) در حوزههای اهل حدیث و سهم امام محمدباقر (ع) در فقه شیعه (نبیذ، جهر در بسما...، اذان، قنوت، نماز جنازه) عناوین فصول هفتگانهاند که ما البته به تکتک آنها نخواهیم پرداخت.
نقطه قوت اثر تحقیقی خانم لالانی، بهرهگیری گسترده از آثار کلاسیک تشیع و تلاش برای نشان دادن نقش امام محمدباقر (ع) در سالهای بعد از قیام عاشورا و مشاجرات سیاسیعقیدتی زمانه است.
لالانی، امامت امامباقر (ع) را براساس روایات کافی، به دریافت جفر و جامعه (صندوق اسلحه پیامبر و کتاب) از پدرشان مدلل کرده است. او حوادثی، چون ادعای وصی امامباقر بودن از طرف افرادی مانند بیان و ابومنصور را بر قطعیت امامت آن حضرت در زمان حیاتشان تحلیل میکند.
همچنین جدا شدن گروهی از اصحاب امامباقر (ع) و پیوستن آنها به عمربنریاح و حتی ظهور غالیانی، چون مغیره را که بر الوهیت امام تأکید کرده است. وی ازسویی، جدایی و کاهش تعداد یاران امام را آسیب معرفی میکند و ازسوی دیگر، آنها را شواهدی قوی بر امامت آن حضرت در زمان حیاتش میداند (همان) که اقتضای چنین مدعیاتی را برای این افراد فراهم میکرد.
خانم لالانی در ابتدا میکوشد سرگذشت شیعه را بعد از سقیفه توضیح دهد و اینکه احساس بیعدالتی و نارضایتی درباره جانشینی ابوبکر در سقیفه، نهتنها هیچگاه از بین نرفت، بلکه همیشه زنده ماند. برای بسیاری از حاضران سقیفه، علی (ع) افضل یاران رسولا... (ص) بود که هم نسبت نزدیکتری با پیامبر (ص) داشت و هم در بسیاری از غزوات و جنگهای صدر اسلام، سپهسالار بود و این موضوع در جامعه قبیلهای و متعصب عرب، معنای ویژهای داشت.
در فصول بعدی، نویسنده میکوشد بستر اجتماعی و معرفتی عصر بعد از عاشورا را ترسیم کند که منجر به تحولات سیاسیاجتماعی و فکریعقیدتی مهمی در کلیت جامعه اسلامی شد و ظهور گروههای شیعی، چون زیدیه که قائل به امامی انقلابی و شمشیربهدست بودند، کیسانیه که از پیروان مختار و محمدبنحنیفه بودند، خوارج که سنت سیاسی خاصی را میپسندیدند و خطای امام مسلمین را منجر به ارتداد وی میدانستند، مرجئه که نقطه مقابل خوارج بودند و با دوری از هرگونه داوری اخلاقی و سیاسی درباره رفتار و اعمال خلق، نوعی اعتزال سیاسی را پیشنهاد میکردند.
نویسنده، دلایلی را در تأیید موفقیت تلاشهای امام محمدباقر (ع) یادآوری میکند؛ نخست وجود پیروان گسترده که حامی دستگاه فکری منسجم و مستدل وی شدند و دیگر، پرورش امام جعفر صادق (ع) که نظریه امام محمدباقر (ع) را در ابعاد مختلف، بسط و گسترش داد و بنیان یکی از فرق مهم اسلامی را براساس آن استوار ساخت.
آنچه درباره تجدد، خواه در ایران، خواه در سرزمینهای دیگر گفته شده است، گاه از منظر فرهنگ است و گاه از دیدگاه سیاست. اما بیشتر سخن از هنگامه درهم تنیده این دو است در پیوند با تجدد، از همین روست که نوشتههایی درباره «سیاست و حکومت در آمریکا» کنار مطالبی درباره «تحولات و موانع تجدد در ایران» نشسته است تا «کارنامه برخی از فرهنگسازانِ» ایرانی با وسعت دید و فراخنگری هرچه بیشتر سنجیده شود.
کتاب «درباره تجدد، سیاست، فرهنگ» اثری تحلیلی است که تعامل و تنیدگی میان تجدد، سیاست و فرهنگ را موشکافی میکند با تمرکز خاص بر تجربه تجدد در ایران. این کتاب که نوشته عباس میلانی، از صاحبنظران برجسته در زمینه مطالعات ایران است، به خوانندگان، دیدگاههایی عمیق درباره تأثیر تجدد بر فرهنگ و سیاست ایرانی ارائه میدهد.
اثر یادشده، شیوه تعامل میان سنت و مدرنیته را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه این دو مفهوم در تاریخ ایران بههم پیوستهاند. میلانی تأکید میکند که تجدد در ایران نه به معنای رد کامل سنتها، بلکه به معنای تطبیق و تلفیق آنها با شرایط و نیازهای جدید است. علاوهبر تحلیل تاریخی، کتاب حاضر، تأثیر تجدد بر حوزههای سیاسی و فرهنگی ایران را نیز بررسی میکند.
میلانی با استفاده از مثالها و مطالعات موردی، نشان میدهد که چگونه تجدد توانسته است در ابعاد مختلف جامعه ایرانی نفوذ و تغییراتی اساسی ایجاد کند.
کتاب همچنین به بررسی تجربههای تجدد در کشورهای دیگر میپردازد و با مقایسههایی بین ایران و دیگر کشورها، به خواننده امکان میدهد که درکی جامعتر از مفهوم تجدد و پیامدهای جهانی آن داشته باشد. این کتاب با ارائه تحلیلهای دقیق و بینشهای عمیق، به خوانندگان کمک میکند به درک بهتری از تاریخ معاصر ایران و جایگاه آن در جهان مدرن دست یابند.