به گزارش شهرآرانیوز، این هشدارها درحالی است که دریافتی بیمه پردازان پس از سی سال کار، حتی کفاف هزینههای یک زندگی معمولی را هم نمیدهد. وعدهها برای همسان سازی حقوق بازنشستگان و افزایش مستمری بازنشستگی نیز نتوانسته است باری از مشکلات این قشر کم کند. حرکت شتابان جمعیت کشور به سمت پیری و افزایش شمار بازنشستگان، به پیچیدگی اوضاع دامن زده است، تا جایی که هفته پیش، مجلس شورای اسلامی موافقتش با افزایش سن بازنشستگی را اعلام کرد. تصمیم یادشده موافقان و مخالفانی دارد. در این گزارش سراغ صداهای کمترشنیده شده رفتیم؛ کسانی که سرمایه صندوقهای بازنشستگی از دسترنج آنها تأمین شده است و حق دارند درباره مصوبهای نظر بدهند که زندگی شان را مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر قرار خواهد داد.
«بنویسید یک کارگر بازنشسته این حرفها را زده است؛ کسی که بعد از سالها کار بدون بیمه و بعد هم اشتغال به یک شغل سخت و زیان آور، سرانجام توانست با ۲۲ سال سابقه بیمه بازنشسته شود.»
حاج رضا دلی پردرد دارد از قانونی که تا تأیید نهایی و ابلاغ، یک گام فاصله دارد. تصویب این قانون را نوعی تناقض میداند و در توضیح آن میگوید: جمعیت افراد جوانی که دنبال کار میگردند، کم نیست. ظرفیتهای اشتغالی که باید ایجاد میشد هم نشده است. به جای اینکه زمینه را برای بازنشسته شدن نیروهای قدیمی فراهم کنند تا فضا برای نسل جوان فراهم شود، سن بازنشستگی را افزایش میدهند!
او افزایش سن امید به زندگی در کشور به عنوان یکی از دلایل بیشترکردن سن بازنشستگی را توجیه میداند و میگوید: میگویند ما در اسلام چیزی به نام بازنشستگی نداریم. بله نداریم، اما معنی اش این نیست که نباید سازوکار بازنشستگی قانونی داشته باشیم. تا جایی که ما از علما و بزرگان شنیدیم، چیزی که در ادبیات دینی ما مذمت شده، دست از کار کشیدن است. باید شرایط به سمتی برده شود که افراد با سالها سابقه کار و بیمه پردازی، از حداقلها برای زندگی آبرومندانه برخوردار باشند، بعد بتوانند تجربه شان را در اختیار کشور و نسل جوان قرار دهند.
موضوع دیگری که موافقان افزایش سن بازنشستگی مطرح میکنند و آن را محل نقد میداند، تجربه کشورهای پیشرفته در افزایش سن بازنشستگی است: اینکه از تجربه این کشورها استفاده کنیم، خوب است، به شرط اینکه محدود به همین مورد نباشد. بد نیست عزیزان مسئول در رسیدگی به امور معیشتی افراد شاغل و بازنشسته هم نیم نگاهی به کشورهای موفق بیندازند.
خبرهایی مبنی بر برخی سوءمدیریتها در دولتهای مختلف در قبال صندوقهای بازنشستگی را شنیده و از اینکه منابع این صندوقها درست مدیریت نشده، گلهمند است. او میگوید: اگر مدیریت موفقی داشتند، هم وضعیت دریافتی من بازنشسته بهتر، محترمانهتر و در تراز یک ایرانی شرافتمند بود و هم به افزایش سن بازنشستگی آن هم با این شتاب نیاز نبود.
رضا به بدهی چندصدهزار میلیارد تومانی دولت به تأمین اجتماعی اشاره میکند و میگوید: نگاه دولتها در دهههای گذشته به سازمان تأمین اجتماعی به عنوان یک قلک اختصاصی بوده است. هزینههای سنگین و ناسنجیده را روی دوش این سازمان گذاشتند و سهمشان را پرداخت نکردند. واقعیت این است که دولتها در ادوار گذشته، از جیب کارگر و بازنشسته برای خودشان محبوبیت خریدند.
هزینه کم کاری و ندانم کاری و ناتوانی آنها را من کارگر که هر روز سفره ام دارد کوچکتر میشود، نباید بپردازم. خلاصه حرف این بازنشسته تأمین اجتماعی در جمله پایانی اش است؛ اینکه صندوقهای بازنشستگی را باید بیمه گذارها که سرمایه گذاران این صندوقها هستند، اداره کنند، نه شرایطی مثل امروز که صاحبان بیمه کمترین حق را در انتخاب مدیران دارند.
تولیدکننده نسکافه و کافی میکس است و همه سابقه بیمه پردازی اش به سالهایی محدود میشود که کارفرما بوده است. مهدی آشورزاده، چهل وشش ساله است و برایمان دلیل میآورد که چرا با افزایش سن بازنشستگی موافق است: از من میپرسید، بازنشستگیها با سن وسال فعلی در کشور ما، هم به کارگر و هم به کارفرما ضرر میزند. میبینی طرف هنوز به پنجاه و پنج سالگی نرسیده، بازنشسته شده است. درحالی که هنوز میتواند کار کند. خودش هم مایل است، اما از ادامه کار محروم میشود. تجربهای که در این سالها به دست آورده است و به درد خودش و مملکت میخورد، از گردونه خارج میشود. حیف است واقعا!
او به پیرشدن تدریجی جمعیت اشاره میکند و میگوید که به عنوان کارفرما، آن را خیلی واضح حس میکند: نیروی کار جوان دارد کم میشود. من این را همین الان دارم حس میکنم کاملا. حالا تصور کنید سن بازنشستگی زیاد نشود و افراد با سی سال بیمه پردازی بازنشسته شوند. من تولیدکننده برای تأمین نیروی انسانی در واحد تولیدی ام مشکل بیشتری خواهم داشت. باید با نیروهای جوانی کنار بیایم که تجربه کار ندارند. گاه توقعات بیجایی هم دارند که تأمین آن ها، کار را برای تولیدکننده دشوار میکند.
مهدی وضعی را ترسیم میکند که فرد، در ابتدای جوانی وارد بازار کار شده و از همان ابتدا هم برایش بیمه رد شده است. در نتیجه، زودهنگام هم بازنشسته میشود. چنین وضعی، بخش دوم مشکلات را آشکار میکند؛ این بار برای صندوقهای بازنشستگی: میانگین عمر افراد را هفتاد سال هم که در نظر بگیریم، طولانی بودن فاصله بازنشسته شدن تا پایان عمر فرد، یعنی که صندوق بازنشستگی باید سالهای زیادی حقوق بازنشستگی بپردازد و این، فشار خیلی زیادی روی صندوقها میآورد.
او سن معقول برای بازنشسته شدن را بین ۵۵ تا ۶۰ سال میداند و میگوید: از این سنها بالاتر، انجام کار سنگین روی خود فرد و سلامتی اش فشار میآورد. اگر بنا باشد کار کند، باید با سازوکاری باشد که بیشتر از تجربه اش استفاده شود تا اینکه کار فیزیکی به او سپرده شود. مثلا اگر کارگر خط تولید است، بشود ناظر و سرکارگر.
به باور او، دیربازنشسته شدن افراد، کار را برای مسئولانی که متولی ایجاد شغل هستند نیز دشوار میکند. به این دلیل که دیگر نمیتوانند افرادی را که به علت بازنشسته شدن دیگران سر کار رفته اند، جزو فرصتهای شغلی جدید ایجادشده لحاظ کنند و آمار آن را به عنوان گزارش عملکرد خودشان به مردم اعلام کنند.
سابقه بیمه اش را نه به سال، بلکه به روز میگوید: من وحید اکبرزاده، معلم هستم و ۱۲۰۰ روز سابقه بیمه دارم.
تأکید او بر این است که افزایش سن بازنشستگی نباید به صورت اجباری باشد؛ بنا به دلایلی که برایمان این طور آنها را باز میکند: معلمی داریم که با پانزده سال خدمت، برایش حال وحوصله کارکردن باقی نمانده است و دیگری با بیش از سی سال خدمت، همچنان دارد با انگیزه زیاد تدریس میکند.
حتی اگر با انگیزه هم باشد و بتواند آن را حفظ کند، به نظرتان برای فردی که تازه استخدام میشود، ۴۲ سال خدمت واقعا زیاد نیست؟ اگر به بازنشستگی برسید، آیا واقعا وقت و جانی برایتان باقی مانده است برای اینکه از ثمره یک عمر کار استفاده کنید، به تفریحات خاص بپردازید، بیشتر برای خانواده تان وقت بگذارید و به علایقی که در این سالها فرصت پرداختن به آنها را نداشتید، بپردازید؟ واقعا نه! کششی نمیماند دیگر؛ تازه به فرض اینکه زنده بمانید.
او افزایش اجباری سالهای خدمت برای رسیدن به بازنشستگی را باعث دل زدگی، حتی در کسانی میداند که در اوضاع عادی میتوانند با انگیزه و پرانرژی کار کنند. همچنین اینکه عده زیادی با بهره وری بسیار کم، ناامیدانه و از روی اجبار در مشاغل حضور پیدا کنند، دور از انتظار نیست. برآورد وحید از فضای عمومی جامعه در وضع کنونی، رسیدن هرچه زودتر به بازنشستگی است. با این حساب، قانون یادشده اقبال مردمی نخواهد داشت و نمیشود از چنین قانونی انتظاراتی را داشت که موافقان تصویب آن میگویند.
این معلم خرید خدمت به دیگر تبعات اجتماعی اقتصادی منفی آن اشاره میکند؛ آثاری که به باور او در صورت تأیید مصوبه مجلس از سوی شورای نگهبان در سالهایی که دور نیست، بروز خواهد کرد: برخلاف امروز که چهره بسیاری از ادارات به دلیل نیروهای آن جوان است، در دهههای پیش رو، وضعیت به سمتی خواهد رفت که احتمال دیدن فردی جوان در دستگاههای دولتی کم میشود. به نظرم در تصویب این طرح به تبعات روحی روانی ناشی از افزایش اجباری سالهای خدمت توجهی نشده است؛ به اینکه با این وضع، دیگر کسی رغبتی به این مشاغل خواهد داشت یا خیر.
مجلس اعلام کرده است اجرای همه یا بخشی از این احکام، مشروط بر آن است که سن بیمه شده در زمان بازنشستگی برای مردان از ۶۲سال و برای زنان از ۵۵سال بیشتر نباشد.
تا ۱۰ سال
بیمه پردازان تا ۱۰سال سابقه خدمت، به ازای هر سال تا زمان بازنشستگی، ۵ ماه به سنواتشان اضافه میشود.
۱۰ تا ۲۰ سال
بیمه پردازان بین ۱۰ تا ۲۰سال سابقه خدمت، به ازای هر سال تا زمان بازنشستگی، ۴ ماه به سنواتشان اضافه میشود.
۲۰ تا ۲۵ سال
بیمه پردازان بین ۲۰ تا ۲۵سال سابقه خدمت، به ازای هر سال تا زمان بازنشستگی، ۳ ماه به سنواتشان اضافه میشود.
۲۵ تا ۲۸ سال
بیمه پردازان بین ۲۵ تا ۲۸سال سابقه خدمت، به ازای هر سال تا زمان بازنشستگی، ۲ ماه به سنواتشان اضافه میشود.
۲۸ تا ۳۰ سال
بیمه پردازان با ۲۸ تا ۳۰سال سابقه خدمت بدون افزایش سنوات خواهند بود.