به گزارش شهرآرانیوز، دوستی دارم بسیار سخت گیر و منضبط. با همه اینها کمتر زمانی را به خاطر میآورم که وقتی با کسی حرف میزند، لبخند به لب نداشته باشد و با گشاده رویی پاسخ او را ندهد. ویژگی اخلاقی که از او با همه سرسختی اش آدمی دوست داشتنی ساخته است و در دل همه جا دارد و کمتر کسی هم توان مقابله با او را دارد. اخلاقی که خداوند در قرآن کریم هم از آن به عنوان یک معجزه برای پیامبرش یاد میکند و خیلی از ما از قدرتی که این خُلق عظیم دارد در ارتباطات اجتماعی مان غافلیم. موضوعی که امروز میخواهیم نقش بودن و نبودن آن را در تعاملات اجتماعی و خانوادگی مان بامثال، کمی ملموستر بررسی کنیم.
وقتی ازخوش رویی صحبت میکنیم، منظورمان حُسن خلق است، یعنی داشتن برخوردی نرم و استفاده از واژهها و جملههای زیبا با رویی گشاده در ارتباطات روزانه، ویژگی اخلاقی که سبب نفوذ حرفمان در دل دیگران میشود و با چاپلوسی و تملق و شوخی تفاوت دارد. خوش رویی افزون بر نفوذ حرف در دل دیگران، سبب پیشگیری از دشمنی ها، پایان دادن به مشاجرهها و ناراحتیها و شکل گیری روابط عمیق و دوستی بیشتر میشود، درحالی که در چاپلوسی فرد چنین هدفهایی را دنبال نمیکند و فقط میخواهد به خواسته دنیوی خودش برسد.
پلاستیک زباله را پس از چند روز پشت در گذاشته اید و از همسرتان میخواهید وقت رفتن آن را با خودش ببرد و داخل یکی از مخزنهای زباله بیندازد. با همه تأکیدی که کرده اید، باز فراموش کرده است. با عصبانیت به او زنگ میزنید تا وظیفه فراموش شده اش را یادآور شوید. او هم وقتی این موضع سخت گیرانه و دستوری شما را میبیند، فقط یک جمله میگوید: «خُب حالا مگه چی شده که این قدر شلوغش کردی!». همه روز از جوابی که به شما داده، خشمگین هستید و در ذهنتان به دنبال راهی برای تلافی میگردید تا به او بفهمانید فراموش کردن، یعنی چه!
پیامد این برخورد نامناسب شما، فقط اعصاب خردی برای خودتان است. بگذریم که این اتفاق بسیار ساده گاهی میتواند با فکر تلافی کردن، به یک سریال کش دار اعصاب خردکن در روزهای بعد هم تبدیل شود، درحالی که اگر همان ابتدا، کمی با نرمی و ملاطفت برخورد کرده بودید، داستان این قدر کش دار نمیشد و همسرتان هم از اینکه وظیفه اش را فراموش کرده بود، به جای عذرخواهی، طلبکارانه با شما برخورد نمیکرد. یادمان باشد، خیلی وقتها این اتفاقهای ساده نتیجه مشغله فکری زیاد است، نه بی توجهی. پس به جای سرزنش کردن از راهکارهایی استفاده کنیم که میدانیم نتیجه مثبت خواهد داشت.
برای گرفتن دوعدد نان به نانوایی میروید. با رسیدن شما پخت اول تمام میشود و مجبورید نیم ساعتی بیشتر بمانید تا پخت بعدی شروع شود. باهمه عجلهای که دارید همانجا در صف میمانید، چون خارج شدنتان از صف میتواند زمان شما را برای گرفتن نان طولانیتر هم بکند. پخت دوباره نان که شروع میشود و نوبت به نفر جلویی شما میرسد، فرد دیگری با زرنگی خودش را وارد صف میکند و با اظهار دوستی با نفر جلویی و این ادعا که او برایش جا گرفته، نوبت شما را میگیرد.
معطلی پیش بینی نشده، زرنگ بازی فرد تازه وارد و سکوت نانوا و دیگران شما را تا سرحد انفجار عصبانی میکند و شروع به پرخاش میکنید. طرف هم با پررویی روی حرف خودش میماند و درنهایت فرد جلویی برای خواباندن ماجرا، نان بیشتری میگیرد و چند نان هم به دوستش میدهد.
از آن صحنههای آشنایی است که ما روزانه با شکلهای مختلفی آن را تجربه میکنیم. میپذیریم که حق با شماست و باید در برابر این بی عدالتی حتما واکنش نشان بدهید، ولی برایند کار شما نتیجه مثبتی نداشته است، چون از راهش وارد نشده اید. طرف به خیال خودش زرنگی کرده و با دور زدن شما نانش را هم گرفت و از آنجایی که برخورد تند شما را دیده است، دیگر حقی برای شما قائل نیست، حتی از اینکه به خاطر تنداخلاقی تان این طور شما را دور زده است هم، حس خوبی دارد و دلیلی نمیبیند که در طول روز به کار اشتباه خودش فکر کند، درحالی که شما میتوانستید با زبانی خوش و رویی گشاده کاری کنید که او علت ناراحتی شما را بفهمد و از اینکه به هردلیلی نوبت شما را ضایع کرده است، ناراحت شود. حتی میتوانستید همراهی دیگران را هم در این مسئله داشته باشید. همیشه به یاد داشته باشیم که این گونه رفتارهای ما نوعی امر به معروف و نهی از منکر است که یکی از شرایط وجوب و اثرگذاری آن نرم خویی است.
میخواهید از عرض خیابان رد شوید که چراغ عابر پیاده قرمز میشود. با همه عجلهای که دارید، میایستید. چراغ سبز میشود و قصد عبور از خیابان را دارید که ناگهان یک موتوری به سمت شما میپیچد و میخواهد وارد خیابان کناری شود. از اینکه شما در جایگاه یک عابرپیاده خودتان را ملزم به رعایت قانون کرد ه اید و او با وسیله نقلیه این قدر بی تفاوت قانون و حق شما را نادیده میگیرد، عصبانی میشوید و یک جمله میگویید: «مگه کوری! سرت رو پایین انداختی و مثل... رد میشی؟» ناسزایی که میدهید موتورسوار را متوقف میکند و او بی توجه به کار اشتباهی که کرده است، شروع به فحاشی میکند.
این برخورد تند و لحظهای شما گاهی با همان اعصاب خردی ساده تمام میشود، گاهی هم کار را به فحاشی بیشتر و کتک کاری میکشاند، مانند یکی از دهها صحنهای که روزانه شاهد آن هستیم. درحالی که اگر شما به جای استفاده از واژههای نامناسب و تندخویی، خیلی نرم این اشتباه او و نتیجه احتمالی اش را یادآور میشدید، او در بدترین حالت فقط با یک ببخشید ساده از کنار شما عبور میکرد. به یاد داشته باشیم که خیلی وقتها آدمها متوجه اشتباهاتشان میشوند و فقط به خاطر رفتار ناشایستی که از طرف مقابلشان میبینند، چشمشان را روی حقیقت میبندند. اتفاقی که رفتار ما در شکل گیری آن بی تأثیر نیست.
از صبح که از خانه بیرون آمده اید، بدبیاری پشت بدبیاری. اتوبوس خراب میشود و شما مجبور میشوید پس از آن همه معطلی پیاده شوید و منتظر اتوبوس کمکی بمانید. به قرار ملاقاتی که گذاشته اید، دیر میرسید و طرف میرود. روی ریختن حقوق برنامه ریزی کرده اید و حساب بانکی تان پر نمیشود و چکتان برگشت میخورد. از مدرسه پسرتان زنگ میزنند و شما را برای کار اشتباهی که او کرده است، غیرمستقیم سرزنش میکنند و... .
احساس میکنید یک روز بد را شروع کرده اید و از ادامه آن هراس دارید. در همین فکر هستید که متوجه میشوید کار مهمی را که به همکارتان سپرده اید، انجام نداده است. گوشی تلفن را برمی دارید و با ترش رویی و عصبانیت بدون آنکه علت این کم کاری را جویا شوید، او را به باد انتقاد میگیرید، او هم در دفاع از خودش شما را متهم به خیلی چیزها میکند و حرفهایی میزند که شایسته محیط کار نیست.
درباره آب ریخته که شنیده اید. گاهی برخی حرفها که از دهانمان خارج میشود، دیگر برگشتی برای آنها در کار نیست و نمیتوان جمع وجورشان کرد، مانند توهینهایی که ما به هم میکنیم و حرفهایی که درباره ویژگیهای اخلاقی هم به یکدیگر میزنیم، آن هم درجمعهای غیرخصوصی.
همچنین یادمان باشد دیگران در برابر اتفاقهایی که در طول روز میافتد و گاهی ظرف تحمل ما را پر میکند، مسئول نیستند و در بیشتر وقتها از آن مطلع هم نمیشوند، پس انتظار اینکه دیگران ما را درک کنند، خیلی وقتها غیرمنطقی است و این یعنی با این پیش فرضها همواره باید روی حُسن خلق خودمان و ظرفیت اخلاقی مان سرمایه گذاری کنیم تا شاهد بروز چنین صحنههایی نباشیم.
یک ماهی میشود که همسایه دیوار به دیوارتان اسباب کشی کرده و خانواده جدیدی جایگزین آنها شده اند. از سروصدای بی وقت زمان اسباب کشی بگیر تا رفت وآمدهای زیاد این چندوقتشان، همه روی اعصابتان است و هنوز واکنشی نشان نداده اید. همه این مدت هم بدون آنکه همسایه جدید خود را ببینید و به او تذکری داده باشید، به اصطلاح دندان روی جگر گذاشته و صبوری کرده اید.
این مزاحمتها پدر بیمار و سال خورده تان را بی خواب کرده و حالا برگزاری میهمانی جشن تولد و راه انداختن سروصدای زیاد، تیر آخر بر صبوری شما زده است. با توپی پُر به سراغ همسایه تان میروید و جلو میهمانانش از بی ملاحظگی او صحبت میکنید و ده دقیقهای هم حقوق نوشته و نانوشته آپارتمان نشینی را به او یادآور میشوید. همسایه تان هم برای اینکه پاسخی به این رفتار ناشایست شما بدهد، با یک جمله موضوع را جمع وجور میکند: «شما اگه خیلی رسم همسایه داری رو بلدی، میذاشتی بعد رفتن مهمونام میاومدی گله گذاری. الانم برو به مدیر ساختمون شکایت کن.»
با این نوع برخوردهای تند، نه تنها مشکل شما حل نمیشود، بلکه از نظر اخلاقی بدهکار هم میشوید. همسایه تان درست میگوید. او حتی اگر کار اشتباهی هم کرده باشد، در زمانی که میهمان دارد، وقت مناسبی برای بیان این شکایت و ناراحتی نیست. شما میتوانستید خیلی زودتر یا روز بعد از میهمانی، به بهانه خوشامدگویی با ظرف خوراکی پیشکش به سراغ همسایه جدیدتان بروید و از نیازی که برای آرامش دارید، با او حرف بزنید. به طور حتم او هم شرایط شما را بهتر درک میکرد و این ناراحتیها هم باقی نمیماند و کار با لجبازی به مدیر ساختمان کشیده نمیشد. یادمان باشد زبان حکم تیغی دولبه را دارد که گاهی برای وارد کردن جراحت میبرد و گاهی برای درمان.