خادم | شهرآرانیوز، دکتر یاحقی در مراسم گرامیداشت دکتر محمدرضا راشد محصل سخنرانی کرد. بخشی از این صحبتها به شرح زیر است:
دکتر محمدرضا راشد محصل که سال ۱۳۱۵ در حوالی شهرستان خوسف در خراسان جنوبی به دنیا آمده بود، ۱۹ مهرماه ۱۴۰۲ از دنیا رفت. استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد علاوه بر چند ده مقاله، کتابهایی بسیاری نیز بر جای گذاشت که «آذرخش دیرپای سهروردی»، «پرتوهایی از قرآن و حدیث در ادب فارسی»، «داستان گشتاسپ در دو نگاه»، «شاهنامه پژوهی»، «خیام شناخت»، «عطارشناخت»، «از شوکتی تا دولتی»، «چون من در این دیار»، «شاهنامه جلوه گاه روح ملی» و «فرهنگ خرد در شاهنامه» شماری از آن هاست. دانشگاه بیرجند برای او که از مفاخر این استان است مراسم گرامیداشتی در یک بهمن ماه برگزار کرد. دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی، مصحح و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فاسی که سابقه دوستی و همکاری دیرینهای با دکتر راشد محصل داشت، از سخنرانان این مراسم بود. آنچه در ادامه میآید بخشی از سخنان اوست. شهرهای ما آدمهای بزرگی داشته اند.
باید شهرهایمان را به آنها بشناسیم. چند وقت پیش دیدم دختری در فضای مجازی کاشمر را معرفی کرد و گفت به شهر مویز خوش آمدید. آخر کشمش و مویز چه اهمیتی دارد که شما شهری را به آن نسبت بدهید.
زعفران گوهر گران بهایی است، همین طور زرشک و عناب، اما اینها چه اهمیتی دارد در برابر دکتر گنجی و دکتر راشد محصل و خانوادههای مهم ناصح و فرزان و احمدی بیرجندی که سالها با او زندگی کردم و دیدم که چه گوهری است. میراث فرهنگی باید بعد از این در مدخل ورودی شهرها، نام آوران آن شهر را مصدر و سمبل آن شهرها بنامد، نه کشمش و زرشک و پسته... آخر زرشک؟! آدمها مهم هستند.
باید آدمها را معرفی کند و بگوید این شهر به این آدم منتسب است، که هست. بنابراین، حیف است که ما این نسبتهای اقتصادی را به شهرها بدهیم. من این خواهش را از میراث فرهنگی و سازمان گردشگری دارم که به این موضوع عنایت و توجه داشته باشند. حیف است نامهای بزرگی که برخی از آنها را گفتم فراموش کنیم یا مردم آنها را نشناسند. چه خوب کردند که موزه و پارک مفاخر در شهرها درست کردند. این آدمها باید جزو میراث فرهنگی این شهرها باشند.
دکتر راشد محصل برای من سمبل ایران بود. یعنی همان هویت ایران را در این آدم متجلی میدیدم. کدام ایران؟ آن ایرانی که از درازای تاریخ تا به امروز سربلند به حیات خودش ادامه داده است. ایرانی که از همه فراز و فرودهای تاریخی گذشته، با همه ناملایمات کنار آمده و نه تنها همه ارزشهای خودش را حفظ کرده که ارزشهای جاهای دیگر را هم گرفته است.
خاصیت فرهنگ ایران این است که ترکیبی است. ایران یک موجودیت و فرهنگ ترکیبی است، از همه ملتهایی که با آن برخورد داشته اند؛ از جهان قدیم و جهان جدید. جوهر تمدنها حتی از عصر باستان و پیش از تمدن آریایی ها، به موجودیت ایران متصل شده است. تا دوره یونانیان و اعراب و ... ایران نه تنها خودش را حفظ کرده که بالیده است. مدارایی در فرهنگ ایران حس میکنم که همان مدارایی است که در شاهنامه و فردوسی هست. دکتر راشد محصل هم چنین مدارایی داشت.
تصور من این است که مدارا است که ایران را نگه داشته و از دل همه ناملایمات گذرانده است. این ملایمت و مدارا و هماهنگی که اساسا در فرهنگ ایران هست، در وجود شخص دکتر محمدرضا راشد محصل هم بود. او از همه ناملایمات گذشت، از همه زیباییهای زندگی لذت برد و تجسم فرهنگی بود که متعادل است و ملایمت و میل به همزیستی دارد و دلپذیر است.