این روزها پای درددل کارفرمایان که بنشینید حرفهای جالبی خواهید شنید، اما جدیدترین آنها مربوط میشود به معضلی که در تامین نیروی انسانی با آن مواجه شدهاند! یعنی دیگر کارفرماها نمیتوانند افراد را برای انجام کار ۸ یا ۹ ساعته آن هم با حقوقهای مصوب که عددشان یکسوم خط فقر هم نمیشود، قانع کنند.
نه اینکه فکر کنید کارگر در چنین شرایطی امکان چانهزنی بر سر حقوقش را دارد که این مسئله بعید به نظر میرسد و نتیجه نهایی طیف وسیعی از افراد است که ترجیح میدهند میان بیکاری و کارکردن با دستمزد کم، بیکاری را انتخاب کنند. پدیدهای که در اقتصاد بیکاری ارادی نام دارد.
سمیه گلپور، رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران از جمله افرادی است که با اشاره به جمعیت ۷میلیونی کارگری کشور، نسبت به گسترش بیکاری ارادی هشدار داده است.
با در نظر گرفتن این مسئله که مهمترین بحران کنونی کشور که تبعات اجتماعی آن بر همه جنبهها موثر است، گسترش بیکاری ارادی میتواند آسیبهای جبران ناپذیری به بار آورد. یکی از دلائل مهم ایجاد چنین شرایطی آموزشهای نامناسب و سیاستهای اشتباهی است که افراد را از واقعیت بازار کار جامعه جدا میکند. محتوای موجود در کتابهای درسی کشور عموما به موضوعات تئوری پرداخته یا مطالب مطابق با تکنولوژیهای مدرن روز دنیاست که اقتصاد ایران به طور کلی از آن دور و محروم است.
از سوی دیگر شنیدن این جمله که «درس بخوان تا مجبور نباشی کار کنی» از جمله آموزشهای رایجی است که خانوادهها برای ترغیب فرزندانشان به ادامه تحصیل از آن بهره میگیرند. مجموع این عوامل ذهن جوانان را از واقعیتهای تولیدی و اقتصادی کشور دور میکند و این افراد به سختی تن به شغلهای موجود در جامعه میدهند.
این ذهنیت همچنین بخشی از افراد را به وعدههای دولتی ایجاد شغل متکی کرده و این عامل نیز زمینه دیگری برای بیکاری اختیاری خواهد شد؛ بنابراین دولت از دو طریق میتواند زمینههای کاهش بیکاری ارادی را فراهم آورد؛ نخست آنکه نظام آموزشی کشور به سمت آموزشهای کارآمد فنی و حرفهای و مناسب برای بازار کار رفته و ذهنیتهای غلط موجود را اصلاح کند.
دومین اقدام تلاش برای توجه به کوچکترین رفتارهای اقتصادی و استعدادهایی است که در این زمینه به کار گرفته میشود. یارانههای مصرفی که منجر به کاهش انگیزه افراد برای فعالیت میشود میبایست تبدیل به سرمایههای حمایتی برای خرید و توزیع محصولاتی شود که حاصل هر فعالیت مثبت اقتصادی کوچک است. همچنین وجود غولهای بزرگ اقتصادی و سیاستهای حمایتی که آنها را سرپا نگه میدارد ضربه دیگری است که فعالان اقتصادی کوچک و اقتصاد ذرهای را دچار مشکلات عمده میکند و آنها را به سمت تصمیم بر بیکار ماندن سوق میدهد.
علاوه بر این عوامل باید در نظر گرفت، کمبود نیروی جوان متخصص در کشورهای پیشرفته دنیا عاملی مهم است که این روزها انگیزه افراد را برای فعالیت در بازار اقتصادی و تولیدی کشور کم کرده و آنها را به سمت مهاجرت و خالی کردن بازار کار از نیروی کار متخصص سوق میدهد، عامل دیگری که میتواند حتی با وجود اصلاح نظام آموزشی، جمعیت افراد متخصص را از بازار کار دور کند. نهایتا کاهش آمار نیروی کار در بنگاههای اقتصادی کوچک که به دلیل عدم حمایتهای لازم توان افزایش حقوق و دستمزد کارگران را ندارند، این بنگاهها را به سمت ورشکستگی خواهد کشاند.