مشهد شهر نحلهها و جریانهاست؛ شهر مجمع و تشکلها، شهر لیستها. این یعنی امر سیاست در مشهد جدی است و حتی اگر اینها فقط در لایهای از طبقات مردم جریان داشته باشد، ناخودآگاه در بزنگاههایی، این جریانهای رسمی و غیررسمی، مجوزدار و بیمجوز و امثالهم هستند که میداندار میشوند؛ پس نمیتوان سیاست را امری نخبگانی یا طبقاتی و اشرافی صِرف تعریف کرد.
این طبع مردم مشهد است که ناخودآگاه دارای یک میل سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی میشوند؛ هرچند که شاید بهصورت رسمی عضو و هوادار این جریانات و گروهها نباشند.
نکته مهم این است که در دوره کنونی بهدلیل ورود رسانهها، مرزهای سیاست، هم نامرئی و هم گسترده شده است. بهعنوانمثال در یک خانه و به تعداد هر گروه در شبکههای اجتماعی، از وقایع و رویدادها شاهد خوانشهای متعدد سیاسی هستیم.
اصل این توجه به امر سیاست، خوب یا بد قابل بحث است؛ اما مهم این است که نگاه صرفا سیاسی (از جنس مرسوم سیاسی) به همه رخدادها و پدیدههای رفتاری، باعث افزایش کنشگری فعال نمیشود و شاید برخی اوقات بهسمت انفعال و سردمزاجی سوق پیدا کند که اصالتا مطلوب نیست.
افکار عمومی در ایران را شاید بتوان جزو سیاسیترین اتمسفرهای دنیا قرار داد (البته این فاقد یک پیمایش علمی است، فقط یک ادعاست برای پیشبرد بحث) و همین موضوع سبب شده است تا داعیهداران امر سیاست برای فعالسازی لایههای عمومی مردم مدام بر آن بدمند که این امر در مشهد پررنگتر و با بروندادهای مختلف است.
ایام انتخابات از دورههایی است که این موضوع داغتر از همیشه میشود؛ دورهای که جریانهای سیاسی رسمیتر، ناگهان فاصلهشان را با مخاطب میدانی کمتر میکنند و در هوشمندانهترین نوع برخورد، خود را پشت مطالبات طبقات مختلف مردم قرار میدهند و سوپرمنوار یا خود را حلّال این مشکلات یا منتقد به بانیان آن معرفی میکنند.
شاید در نگاه اول، این کنش یک اقتضای زمانی تعریف شود، اما واقعیت این است که رفتارشناسی مردم نشان داده است حرکت عمومی مردم بهسمت عبور از الگوهای عادیِ مدیریتشونده است؛ یعنی دیگر نمیتوان مردم مشهد را با الگوهای امتحانشده در دورههای قبل، فعال یا جهتدهی کرد و این از هوشمندیهای مفروض مشهدیها و ایرانیجماعت است. این نکته مهم، عاملی است که امر سیاست را به پدیدهای چندوجهی و هوشمند تبدیل میکند.
در انتخابات اخیر، در نگاه اول، الگوی مشارکت و رأیدهی مردم را که رصد کنیم، مشاهده میکنیم در یک شیب نهچندان ملایم، رسانهها در کنار کلیدواژه تحول (شامل تغییر در عناوین تبلیغی و حتی اسامی افراد)، نقش مؤثرتری در فرایند رأیدهی مردم داشتند.
نکته دیگر اینکه در قدیم با تکیه بر حافظه کوتاهمدت افکارعمومی در بازههای زمانی نزدیک به انتخابات، رقبا میتوانستند اتمسفر مدنظرشان را طراحی کنند؛ اما در دوره جدید شاهد بودیم بازنمایی رخدادها و فراخوان کهنه هشتگها اجازه نمیداد بهراحتی درباره افراد، بهویژه پیشکسوتان و دارندگان سابقه اجرایی و سیاسی، اقدام تبلیغی متفاوت انجام داد.
اینها همه یعنی اضطرار به الگوی جدید فعالسازی کانونهای مشارکتافزا در کنار نیازمندی وافر به روایت و تبیین صادقانه و مستمر عملکردها. درمجموع بنده این رفتار سیاسی جدید در مشهد و کشور را هم ماحصل انقلاب اسلامی میدانم که بهشدت به کلیدواژه «تحول» گره خورده است که ماحصل گفتمان حضرت آقا در بیانیه گام دوم است.
به نظرم ادبیات تحول، با تأیید و تأکید مکرر معظمله درخصوص سند تحول قوهقضائیه و سند تحول دولت سیزدهم در بین نخبگان سیاسی و اجتماعی، به یک زنجیرهارزش جدید تبدیل شده است.
از تواناییها و مزیتهای انقلاب اسلامی، ایجاد زمینه زایش مستمر و فرصتدهی به شکلگیری فرایندهای مؤمن و باورمند به معارف انقلاب اسلامی بر دامن صبور و حلیم جمهوری اسلامی است.
این انتخابات یکی از برکاتش، ارسال سیگنال حیاتی پررنگ ادبیات و رفتار انقلاب اسلامی است در کنار تحقق ایده رهبر معظم انقلاب درباره حرکت همزمان «پیر و جوان» در رقابتی منطقی.
به نظر میرسد دوران گذار درخصوص جوانسازی بدنه تقنینی به موازات بدنه کارگزاران جمهوری اسلامی در حال شکلگیری است.
بهنظرم در انتخابات بعدی باید منتظر حضور و میدانداری رویشهای انقلاب باشیم؛ جوانان مؤمن انقلابی که پایکار امام خامنهای حفظهالله خواهند بود و مشهدالرضا (ع) پراستعدادترین جغرافیا برای پیشتازی در این عرصه است.
دراینمیان بازآفرینی نوین رفتار سیاسی و شبکهسازی مبتنیبر واقعیتهای جدید از دستاوردهایی است که باید مدنظر پیشگامان امر سیاست قرار بگیرد و البته تحمل این تغییر رفتار و اخلاق انتخاباتی، خودش یکی از شاخصههایی است که توسط مردم رصد خواهد شد. موافق واژه برنده در این رقابت انتخاباتی نیستم؛ اما افراد یا جریانهایی که توانستند نظر مردم را برای اذن خدمت جلب کنند هم باید متوجه باشند که تغییر الگوی رأیدهی مردم قطعا ناشی از تغییر منش نظارتی و پایش عملکردی آنها بوده است و دیگر نمیتوان چشمان مراقب فرزندان انقلاب را بهراحتی نادیده گرفت.
برنده انتخابات، همیشه انقلاب اسلامی و باورمندان به آن بوده است، نه افراد و لیستها؛ بنابراین هیچ کسی نباید خودش را جز به انقلاب اسلامی و مردم، وامدار و بدهکار بداند.
ناظر، همیشه خداست؛ اما خدا در زمین کارگزارانی دارد که مستضعفین هستند و آنها در انقلاب اسلامی آموختهاند که دفاع از انقلاب اسلامی گره خورده با حضور مستمر مردم در همه عرصهها و میدانها. این مردم دیگر میدان را خالی نخواهند کرد؛ چون تا قله چیزی نمانده است.
انقلاب اسلامی، حقیقتی جاری تا تحقق تمدن جهانی تراز، منتهی به ظهور خواهد بود؛ انشاءالله.