افزایش مصرف محصولات دخانی الکترونیکی در جامعه دستگیری ۱۲ سرشاخه یک شرکت هرمی در مشهد (۲۲ شهریور ۱۴۰۴) وزیر آموزش‌وپرورش خبر داد: هزار مدرسه در حال ساخت برای توسعه عدالت آموزشی از انفجار چاه‌ها تا فروپاشی سفره‌ها دانستنی هایی درباره انواع پنیر و  کاربرد آن‌ها  در رژیم غذایی روزانه مان | پنیر خودت را  بردار کمبود این ۷ ویتامین شما را دربرابر ویروس‌ها بی‌دفاع می‌کند چرا باید بادام را به صبحانه کودکان اضافه کنیم؟ مشکلات چشمی دوره سالمندی را بیشتر بشناسیم وزیر آموزش و پرورش: ساخت هزار مدرسه در دستور کار وزارت است هشدار درباره استفاده از ماده محکم کننده در کاشت ناخن رشد آمار ۳ درصدی رتبه‌آوری دانش‌آموزان ۴ دهک اول در کنکور کلاهبرداری با هویت بازیگر معروف | همسر سابق در دام پلیس فتا صدور هشدار هواشناسی سطح نارنجی در پی پیش‌بینی تشدید بارش در شمال کشور (۲۲ شهریور ۱۴۰۴) سرویس رایگان مدارس برای دانش‌آموزان استثنائی واکنش آموزش و پرورش به طرح مجلس برای ورود کودکان به مدرسه از ۵ سالگی نامه کانون‌های بازنشستگان آموزش و پرورش به رئیس جمهور: با ادغام صندوق فولاد در صندوق بازنشستگی کشوری مخالفیم شهروندان مشهدی به هشدار خودمراقبتی محیط زیست توجه کنند (۲۲ شهریور ۱۴۰۴) متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان و مستمری‌بگیران تأمین اجتماعی در سال ۱۴۰۴ انجام شد نحوه اطلاع‌رسانی در مورد پرونده‌های مطالبات تأمین اجتماعی اعلام شد مسئولان آمریکا از مردم خواستند این نوع بستنی را مصرف نکنند طرح طبقه‌بندی معلمان اجرا شد چگونه فرزندتان را پرانرژی راهی کلاس کنید؟ قاتل «الهه حسین نژاد» در میدان اصلی اسلامشهر به دار مجازات آویخته خواهد شد این نان بهترین گزینه برای سلامت شماست هوای مشهد برای گروه‌های حساس، ناسالم اعلام شد (۲۲ شهریور ۱۴۰۴) تفاوت خال گوشتی و زگیل چیست؟ | آیا کندن زگیل با ناخنگیر یا بستن نخ خطرناک است؟ گزارشی از وضعیت دبستان جدید «برزگر» در خیابان مفتح مشهد | نوساز اما بدون آب و برق و گاز! یکی از نادرترین اعمال جراحی قلب، با موفقیت در بیمارستان امام رضا (ع) مشهد انجام شد (۲۲ شهریور ۱۴۰۴) اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۳ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۲ شهریور ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

مادرجانِ خانم ابراهیم زاده

  • کد خبر: ۲۱۵۳۶۲
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۳
مادرجانِ خانم ابراهیم زاده
خانم ابراهیم زاده همسر ندارد و از مادرش نگهداری می‌کند. زندگی او بر مدار مادرش می‌چرخد.

خانم ابراهیم زاده ریزنقش است. آرام حرف می‌زند. تا حالا نشنیده ام صدایش بالا برود. وقتی به صورتش نگاه می‌کنی آرامشش دلت را آرام می‌کند. او معاون یکی از مدارس حاشیه شهر است و نیمی از وقتش در روز را صرف حضور در مدرسه می‌کند.

در بین ساکنان ساختمان بیشترین تعامل را با او دارم. هر دو در یک طبقه ساکن هستیم و برای جابه جا کردن خودروهایمان زیاد هم را می‌بینیم. از دار دنیا یک مادر دارد، یک دختر و یک نوه. وقتی کفش‌های قرمز رنگ تق تقی نوه کوچکش جلو در است می‌فهمم امروز کیف همسایه ام کوک است. چون صدای خنده از واحدشان به گوش می‌رسد. خانم ابراهیم زاده با مادرش زندگی می‌کند. مادری هشتادوسه ساله که با واکر راه می‌رود.

سکوت همسایه مان، اما حدود یک ماه پیش شکست. صدایش به واحد ما هم می‌آمد. برایم عجیب بود. او و بلندبلند حرف زدن؟ صدایش می‌آمد که می‌گفت مادرجان خودت را بکش بالا. مادر جان آرام. مادرجان می‌افتی و...

لحظاتی بعد تلفن همراهم زنگ خورد. آن سوی خط خانم ابراهیم زاده نفس نفس زنان کمک می‌خواست. گفت خودت را برسان مادرم افتاده نمی‌دانم چه شده تکان نمی‌خورد.

نفهمیدم چطور چادرم را سرم کردم و خودم را به او رساندم. مادرش کنار تخت نشسته بود. چشم هایش گوشه اتاق را نشانه رفته بود. همسایه ریزنقش ما هم نفس نفس زنان بالای سرش ایستاده بود. آرام گفت فکر می‌کنم مادرم فلج شده است. بعد بغضش ترکید و زد زیر گریه. بین گریه هایش گفت داشت با واکر راه می‌رفت نمی‌دانم چه شد خورد زمین. حالا هر کاری می‌کنم زورم نمی‌رسد او را روی تختش بخوابانم. تکان نمی‌خورد. با هم زیر بغلش را گرفتیم. به سختی توانستیم دونفری او را روی تخت بکشیم.

خانم ابراهیم زاده همسر ندارد و از مادرش نگهداری می‌کند. زندگی او بر مدار مادرش می‌چرخد. مادرش امروز هرچه هوس کرده همان را می‌پزد. مادرش امروز مریض است مرخصی می‌گیرد و مدرسه نمی‌رود. مادرش امروز نوبت دکتر دارد خودش را می‌رساند و او را  دکتر می‌برد. قبل تر‌ها می‌گفت دخترم گفته فکر نکنی پیرشوی من همین کار‌ها را برایت انجام می‌دهم به این هوا نباشی. من از این کار‌ها نمی‌کنم بعد ریز ریز می‌خندید و می‌گفت من پیر بشوم از هیچ کس توقع ندارم. خودم باروبندیلم را جمع می‌کنم و می‌روم خانه سالمندان.

حالا او مانده و مادری که فلج شده است. صبح تا ظهر پرستار از او مراقبت می‌کند بعد دخترش می‌آید و از مادر پرستاری می‌کند. فقط او می‌فهمد مادر چه می‌خواهد. مادر زمزمه می‌کند دختر می‌فهمد گردنش درد می‌کند. مادر لب هایش را تکان می‌دهد و دختر می‌فهمد آب می‌خواهد. چه خوب که هنوز نسل دختر‌های دل سوز منقرض نشده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->