۱۲ هکتار از جنگل‌های تنگه رازیانه بدره ایلام در آتش سوخت دامپزشکان بازوی علمی حفظ گونه‌های در معرض خطر هستند هشدار سازمان ملل: ۶۷۶ میلیون زن و دختر در جهان در معرض درگیری‌های مرگبار زندگی می‌کنند هوش مصنوعی فهم و درمان آلزایمر و پارکینسون را ممکن می‌سازد وضعیت جوی و بارش باران در کشور تا پایان آبان چگونه خواهد بود؟ زمزمه‌های قانونی شدن کشت خشخاش درست نیست | تشدید مجازات‌ها برای کشت خشخاش نکته‌هایی درباره تأمین ایمنی در اتاق‌های مختلف یک خانه | ایمنی در امن‌ترین نقطه دنیا حریق در کارخانه منسوجات طبی و پزشکی شهرک صنعتی طوس مهار شد + فیلم (۱۴ مهرماه ۱۴۰۴) اصلاح قانون مشاغل سخت و زیان‌آور و بازگشت بانک رفاه کارگران در کمیسیون اجتماعی مجلس بررسی شد فرمانده کل انتظامی کشور اعلام کرد: کاهش ۴۱ درصدی سرقت، از سال ۱۴۰۱ تاکنون بانوان با ۲۰ سال سابقه خدمت صاحب یک فرزند، می‌توانند تا ۴۲سالگی بازنشسته شوند تأکید وزیر آموزش و پرورش بر توسعه عدالت آموزشی | تقویت هویت ملی و دینی اولویت این وزارت است بیژن رنجبر، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی شد جمع‌آوری مدارس کانکسی کشور با بیش از ۱۰ هزار دانش‌آموز | مدارس نیمه‌ساخت در حال تکمیل هستند اطلاعیه مهم تأمین اجتماعی در خصوص تکمیل تعهدنامه فرزندان و نوادگان دختر (۱۴ مهرماه ۱۴۰۴) آیا روروک به رشد حرکتی کودک کمک می‌کند یا بیشتر باعث آسیب می‌شود؟ چرا صف اهدای خون طولانی است؟ شرایط بخشودگی جرائم رانندگی در هفته نیروی انتظامی ۱۴۰۴ چیست؟ + فیلم افزایش ۲ برابری جمعیت سالمند کشور طی ۲۰ سال آینده دماوند، نیازمند تدوین مقررات مشخص برای حضور گردشگران تالاب بندون در معرض خشکی | تأمین آب تالاب از طریق سد کارون پرداخت ۳ مبلغ مناسبتی همراه با مستمری مهرماه ۱۴۰۴ برای بازنشستگان نفت پرواز‌های فرودگاه سبزوار با ۲ پرواز در هفته از سر گرفته شد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۱۴ مهر ۱۴۰۴) | جوی پایدار همراه با افزایش تدریجی دما افت میانگین نمرات پایه‌های یازدهم و دوازدهم + جزئیات ریزنمرات رشته‌ها تمدید گواهینامه مدرسان آموزش خانواده مشروط به گذراندن دوره‌های توانمندسازی با این دمنوش خانگی سرفه و سرماخوردگی شما قطع می‌شود گلایه شهروندان از نبود معلم در برخی پایه های مدارس مشهد | ساعت های خالی در کلاس های پر! تحکیم بنیان خانواده از طریق همراهی همیاران باشگاه «باهم» با زوج‌های جوان
سرخط خبرها

مادرجانِ خانم ابراهیم زاده

  • کد خبر: ۲۱۵۳۶۲
  • ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۳
مادرجانِ خانم ابراهیم زاده
خانم ابراهیم زاده همسر ندارد و از مادرش نگهداری می‌کند. زندگی او بر مدار مادرش می‌چرخد.

خانم ابراهیم زاده ریزنقش است. آرام حرف می‌زند. تا حالا نشنیده ام صدایش بالا برود. وقتی به صورتش نگاه می‌کنی آرامشش دلت را آرام می‌کند. او معاون یکی از مدارس حاشیه شهر است و نیمی از وقتش در روز را صرف حضور در مدرسه می‌کند.

در بین ساکنان ساختمان بیشترین تعامل را با او دارم. هر دو در یک طبقه ساکن هستیم و برای جابه جا کردن خودروهایمان زیاد هم را می‌بینیم. از دار دنیا یک مادر دارد، یک دختر و یک نوه. وقتی کفش‌های قرمز رنگ تق تقی نوه کوچکش جلو در است می‌فهمم امروز کیف همسایه ام کوک است. چون صدای خنده از واحدشان به گوش می‌رسد. خانم ابراهیم زاده با مادرش زندگی می‌کند. مادری هشتادوسه ساله که با واکر راه می‌رود.

سکوت همسایه مان، اما حدود یک ماه پیش شکست. صدایش به واحد ما هم می‌آمد. برایم عجیب بود. او و بلندبلند حرف زدن؟ صدایش می‌آمد که می‌گفت مادرجان خودت را بکش بالا. مادر جان آرام. مادرجان می‌افتی و...

لحظاتی بعد تلفن همراهم زنگ خورد. آن سوی خط خانم ابراهیم زاده نفس نفس زنان کمک می‌خواست. گفت خودت را برسان مادرم افتاده نمی‌دانم چه شده تکان نمی‌خورد.

نفهمیدم چطور چادرم را سرم کردم و خودم را به او رساندم. مادرش کنار تخت نشسته بود. چشم هایش گوشه اتاق را نشانه رفته بود. همسایه ریزنقش ما هم نفس نفس زنان بالای سرش ایستاده بود. آرام گفت فکر می‌کنم مادرم فلج شده است. بعد بغضش ترکید و زد زیر گریه. بین گریه هایش گفت داشت با واکر راه می‌رفت نمی‌دانم چه شد خورد زمین. حالا هر کاری می‌کنم زورم نمی‌رسد او را روی تختش بخوابانم. تکان نمی‌خورد. با هم زیر بغلش را گرفتیم. به سختی توانستیم دونفری او را روی تخت بکشیم.

خانم ابراهیم زاده همسر ندارد و از مادرش نگهداری می‌کند. زندگی او بر مدار مادرش می‌چرخد. مادرش امروز هرچه هوس کرده همان را می‌پزد. مادرش امروز مریض است مرخصی می‌گیرد و مدرسه نمی‌رود. مادرش امروز نوبت دکتر دارد خودش را می‌رساند و او را  دکتر می‌برد. قبل تر‌ها می‌گفت دخترم گفته فکر نکنی پیرشوی من همین کار‌ها را برایت انجام می‌دهم به این هوا نباشی. من از این کار‌ها نمی‌کنم بعد ریز ریز می‌خندید و می‌گفت من پیر بشوم از هیچ کس توقع ندارم. خودم باروبندیلم را جمع می‌کنم و می‌روم خانه سالمندان.

حالا او مانده و مادری که فلج شده است. صبح تا ظهر پرستار از او مراقبت می‌کند بعد دخترش می‌آید و از مادر پرستاری می‌کند. فقط او می‌فهمد مادر چه می‌خواهد. مادر زمزمه می‌کند دختر می‌فهمد گردنش درد می‌کند. مادر لب هایش را تکان می‌دهد و دختر می‌فهمد آب می‌خواهد. چه خوب که هنوز نسل دختر‌های دل سوز منقرض نشده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->