همان طور که توی کارگاه داشتیم کار میکردیم کارفرما آمد و گفت: هر کسی مشکلی، سؤالی، چیزی داره، بعد از پایان ساعت کاری بیاد دفترم و بهم بگه. بلافاصله بعد از ساعت کاری رفتم و گفتم: راستش واسم سؤاله که چرا کسی از من نمیپرسه با این حقوق کم، چطور میشه هم پول رهن و اجاره بدم، هم هزینه تحصیل و رفت وآمد بچهها به مدرسه رو بدم، هم هزینه خورد و خوراکشون رو بدم، هم هزینه رفت و برگشت خودم به محل کارم رو بدم و هم هزینههای درمانی احتمالی خودم و خانواده رو بدم.
گفت: اینکه خیلی خوبه! یعنی نه من و نه هیچ مسئول دیگهای دوست نداره به حریم خصوصی شما وارد بشه. ولی الان خیلی مسئولان هستند که مردم براشون سؤاله چقدر حقوق میگیرن و بچه هاشون کدوم کشورند و از این حرف ها. پس اینکه کسی وارد حریم شخصی ات نمیشه یه امتیازه. چیز دیگه هم هست ناراحتت کرده باشه؟
گفتم: آره. حقوقم واقعا کمه و حتی کفاف ... نگذاشت حرفم را تمام کنم که بلند شد و دستش را جلو آورد و با من دست داد و روبوسی کرد و
گفت: تبریک میگم. این طوری نیازی نیست شما مالیات بدین، چون حقوقهای زیر ۱۲ میلیون تومان معاف از مالیات هستند.
گفتم: خودتون هم میدونین من اینجا سرکار بارها بالای ۴۰ کیلو رو جابه جا میکنم. خواستم بابتش... حرفم را قطع کرد، بابتش لازم نیست پول بدید. البته خودم باشگاه بدن سازی میرم و بابت اینکه اونجا چند دقیقه وزنههایی در این حد جابه جا میکنم ماهانه مبلغ کلانی به باشگاه میدم ولی خوب شما لازم نیست بابت اینکه اجازه میدیم این بستههای چهل کیلویی رو بلند کنید پول بدین.
گفتم: آخه حقوق ماه قبل من هنوز پرداخت نشده. خندید و گفت: این جور تأخیرها هر جایی ممکنه پیش بیاد، ولی میتونی امیدوار باشی و روزی رو تصور کنی که حقوقت واریز شده تا حس خوبی داشته باشی. من خودمم توی زندگی ام از این تأخیرها پیش اومده. ماه قبل نتونستیم آنتالیا بریم و فقط تا کیش رفتیم. ولی وقتی تصور میکنم ماه دیگه انتالیام خوشحال میشم.
گفتم: آخه حقوق قانون کار واقعا حقوق کمیه و شما تازه از اون حقوق قانونی هم کمتر به من میدید.
گفت: میدونی اگه حقوق بیشتر بهت میدادم اون وقت بقیه مدام زیرآبت رو میزدن و ممکن بود کله پات کنن. من دوست ندارم شما کارت رو از دست بدی. ببینم چرا داری گریه میکنی؟ در حالی که اشک امانم نمیداد حرف بزنم گفتم: گریه نیست. اشک شوق میریزم که کارفرمای خوب و نازنینی مثل شما دارم.
خندید و گفت: اتفاقا خودم هم میدونم چقدر خوب و نازنینم. سؤال دیگه هم اگه داری بگو.
گفتم: فعلا بزرگترین سؤالم اینه که چرا از شما به عنوان کارآفرین نمونه تجلیل نمیکنند؟ گفت: اتفاقا این سؤال خود منم هست ولی خوب عیبی نداره. زندگی پر از همین مدل سؤالات بدون جوابه.