سینما موضوعات را رک و پوستکنده در مقابل دیدگان مخاطبان که از همه اقشار جامعه هستند، قرار میدهد و شاید بیشتر از هر هنر دیگری جامعه را متأثر میکند.
ازاینرو میتوان بهدرستی فرازوفرود سینما را به آنچه در جامعه رخ میدهد، ارتباط داد. درحالحاضر نیز نمود استحاله فرهنگی در جامعه ما را به سهولت میتوان در آثار ساختهشده سینمایی مشاهده کرد.
یکی از موادری که اخیرا دیده و شنیده میشود، عدم تقدس افراد آنهم صرفا بهواسطه نقش اجتماعی آنان است. در دنیای کنونی، افراد در هر نقش و جایگاهی میبایست نسبت به رفتار خود مسئول باشند و شامل پاداش و مجازات شوند. دو سکانس، یکی در فیلم «برادران لیلا» و دیگری در سریال «افعی تهران»، نمونه بارز چنیناستحالهای در جامعه است. در سینمای این دو فیلمساز، نه پدر خانواده و نه ناظم مدرسه به واسطه نقشی که دارند، از مجازات مصون نمیمانند و باوجود مخالفان و موافقان، دختر فیلم «برادران لیلا» با نواختن سیلی و در سریال «افعی تهران» با توهین و بیرونانداختن ناظم مدرسه بهواسطه خطاهایشان، نمایانگر جامعهای هستند که افراد را در هر نقش و جایگاهی جایزالخطا میداند و خطاهایشان را بدون پاسخ نمیگذارد.
در سکانس دیگری از سریال «افعی تهران»، پس از سخنرانی مریلا زارعی در نقش افعی تهران در مقابل پدر، مخاطب با دیالوگی مواجه میشود که در تعیین خطا و ثواب دچار مشکل میشود. مریلا زارعی با بیان آسیبی که در کودکی بهواسطه رفتارهای اشتباه پدر دیده است، او را مقصر میداند و پدر نیز میگوید: من همانقدرکه بلد بودم، پدری کردم... در این لحظه مهمتر از تقابل دو نقش شاهد تقابل ارزشها هستیم. نسل قبل برمبنای هنجارها و ارزشهای زمانه رفتار کرده و نسل بعد از او با آسیبهایی مواجه شده است که با تغییر در ارزشهای جامعه، پدر را مقصر میخواند. قضاوت میان افراد، سخت به نظر میرسد و ارزشها در مقابل هم ایستادهاند.
گسترش و توسعه رسانهها در سالهای اخیر و تغییراتی که منجر به تغییر هنجارها و سبک زندگی شده، ناگاه افراد را از فضای سنتی و زندگی در هوای سنتها به جامعه مدرنی پرتاب کرده است که در آن، گاه خوبها بد و نادرستها درست تلقی میشود. در چنینفضایی افراد با آگاهی و شناخت نسبت به رفتارهای ناشایستی که در سنین کودکی (سالهای پیش از مدرنیته) با آن مواجه شده است، خود را آسیبدیده مییابد و این احساسات متناقض افراد را دچار سردرگمی و حتی افسردگی خواهد کرد.
درنهایت باید گفت این استحاله فرهنگی و پرتاب از دنیای سنتها به دنیای مدرن، فارغ از هرگونه قضاوت ارزشی، تبعات بسیاری برای جامعه دارد و سینما بهخوبی درحال نشاندادن آن است. فضایی که دیگر پدر، مادر، معلم و... در آن مصون از خطا نیستند و جامعهای که با شعار «چوب معلم گل است» به تربیت کودکان میپرداخته، چنین رفتارهایی را ناپسند تلقی میکند. چالشهای ایجادشده میان مخاطبان نیز به عنوان مخالفان و موافقان نشاندادن سکانسهایی مشابه آنچه ذکر شد، درواقع نمونه واضحی از سردرگمی افراد در پذیرش یا رد هنجارهای نوظهور است.