حج یکی از عبادات اسرارآمیز در اسلام است؛ عبادتی که برای هر بیننده و قصدکننده در هر سطح و فضایی، معنا و بنایی دارد، اما بهنظر میرسد که زیباترین نگاه را به حج و اسرار آن، شاعران سِربین و معناگرا داشتهاند؛ اشعاری پرمعنا که در فرهنگ عامه، نقل محافل است؛ ابیات کوچکی که برای هرکه میخواهد حج را ببیند یا آنکه خود حاجی شود، مزهای دارد و هدایتی میآورد.
پروین اعتصامی درباره تصویر خود از سرزمین حج و خانه کعبه از زبان خود کعبه میگوید:
نباشد هیچ اندر خطه خاک / مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست / چو ملک من، سرای ایمنی نیست
بسی سرگشته اخلاص داریم / بسی قربانیان خاص داریم.
اما این فرخنده بودن خانه کعبه، جدا از تمام تقدساتی که در بین مسلمین دارد، جلوههایی نیز برای تمام مردم دنیا دارد. خانهای که خداوند آن را برای همه حتی حیوانات، مکانی امن قرار داد تا صلح و صفا را در آن تجربه کنند. در آیه۱۲۵ سوره بقره آمده است:
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَه لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ...: و (بهخاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امنوامان برای مردم قرار دادیم و (برای تجدیدخاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا برای طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجدهکنندگان، پاک و پاکیزه کنید!».
در ذیل این آیه شریفه در تفسیر نمونه آمده است:
«از جانب پروردگار، کعبه بهعنوان پناهگاه و کانون امن اعلام گردیده و در اسلام مقررات شدیدی برای دوری از هرگونه نزاع و کشمکش و جنگ و خونریزی در حرم امن الهی وضع شده است، بهطوریکه نهتنها انسانها در هر قشر و گروه و در هر وضعیتی باید در آنجا در امنیت باشند، بلکه حیوانات و پرندگان نیز باید در امنیت کامل بهسر برند و هیچ فردی حق ندارد مزاحم آنها شود».
در جهانی که مردمش همیشه نزاع و کشمکش دارند، وجود چنین جا و مکانی، میتواند اثری عمیق و ویژه بر حل مشکلات مردم بگذارد؛ زیرا امن بودن این منطقه، سبب میشود مردم با تمام اختلافهایی که دارند، در جوار آن، به همزیستی مسالمتآمیز برسند و مشکلات یکدیگر را بررسی و حل کنند.
اما صاحب یکی از اشعار و معانی زیبا درباره حج، مولوی است؛ جایی که قاصدان خانه خدا را نهیب میزند که نباید خانه را قصد کنید که باید خدا را در این سفر قصد کنید و پیوسته دنبال جلوه او باشید و چهبسیار کسانی که به زیارت کعبه رفتهاند، اما صاحبخانه را ندیده و به وصال او نرسیدهاند که چنین کسانی از نگاه این عارف بزرگ، بیبهره و سطحی هستند.
در غزل معروفی از مولوی آمده است:ای قوم به حجرفته کجایید کجایید؟ / معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیواربهدیوار / در بادیه سرگشته شما در چه هوایید؟
گر صورت بیصورت معشوق ببینید / هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید!
این ابیات همچنین یادآور آن روایت معروف است که راه شناخت خداوند، شناخت خود است که گفت:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / وانچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد
حالا مولوی هم در این شعر معروف میگوید به کعبه میروید و حاجی میشوید که خدا را در وجود خود بیابید و کعبه دل را از غیر او شستوشو کنید و خودتان، بنده خدا و مظهر جمال او شوید.
اما حافظ میخواهد درس صبر در مسیر حج را به کسانی بدهد که در مسیر زندگی خود، پیوسته میخواهند حاجی باشند و بهسمت کعبه دل حرکت کنند که:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور
و در جای دیگر میگوید:
جلوه بر من مفروشای ملکالحاج که تو / خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
یعنی انسانهایی که خدا را در آن سرزمین نیافتهاند، بیبهرهاند و افرادی که در زندگی خود حاجی نشده و درس حج را در مسیر زندگی اجرا نکردهاند، سطحی و ناکام هستند.
از خداوند بزرگ میخواهیم ما را برای طی کردن مسیر خودش بیدار کند و پیوسته از حاجیان طریق خودش قرار بدهد. انشاءا...!