هیچوقت مثل این روزها که باید خانهنشینی را به هر چیز دیگری اولویت ببخشم، برای زندگی کردن در یک خانه حیاطدار و قدیمی خدا را شکر نکرده بودم. هیچوقت پیش نیامده بود که اینقدر مشکوک و موشکافانه بروم سراغ سوراخ سمبههای این چهاردیواری تا بالأخره یک چیزی از دل آن بکشم بیرون، یک چیز جدید و عجیب و حتی مضحک. آنقدر که حالا میدانم بعد از پلهها، سیزده ردیف از کاشیها را که رد کنم و چهارتا کاشی دیگر هم به چپ قدم بردارم، ریشه پرزور درخت زبانگنجشک باغچه کوچک خانه از زیر خاک زده بیرون، کاشی را به سمت راست کج کرده و گوشه بالای آن را هم شکسته است. این لابهلاها حتی به جان بنای خانه که میدانم یک «حسینزاده» نامی بوده است هم کلی دعا کردم که سالها پیش وقتی که این سنگ و سیمان و آجرها را میگذاشته روی هم، حیاطی را هم نشانده است تنگ آن تا بشود ملجأ و مأوای اهل خانه برای اینکه دلتنگیهایشان را بیاورند اینجا و بسپارند به دست باد. این وسط هزارتا احسنت و حبذا و ایول و دمت گرم را هم حواله بابا کردم که از بین کلی خانه دست گذاشت روی این یکی و بعدها هم هرچه این و آن نشستند زیر گوشش و مثل ورورهجادو گفتند بفروش و بکوب و از هم بپاشان و از نو بساز تا چهارصباح دیگر که دخترت شوهر کرد و پسرت عروس آورد، بغل گوش خودتان باشند، زیر بار نرفت و صریح و ساده و مصمم گفت نه. حالا میتوانم داخل حیاط این خانه قدیمی که کودکیهایم هنوز از در و دیوار آن بالا میرود، بین دیوارهای کوتاهش، در حصار خانههای عبوس راست و چپ و روبهرو (که قسم میخورم میتوانم تنگدلی و تحسر آجرهای سهسانتی و سنگهای مرمر و پنجرههای رفلکسشان را از دور و نزدیک احساس کنم) و درحالیکه زیر سایه درختها و برگ و بارشان که کمکم دارند نشانههایی از بهار را پیدا میکنند، بایستم و زل بزنم به آسمان سخاوتمند گستردهشده بالای سرم و دامن کشیدن پرکرشمه ابرها را تماشا کنم، یا بروم زیر باران بهاری این روزها تا برای لحظاتی هم که شده کرونا و تمام متعلقات پریشانکننده آن را بسپارم به دست فراموشی و بعد، همانجا چشمهایم را ببندم، انگشتهایم را درحالیکه توی هم گره کردهام، بیاورم مقابل دهانم و از صمیم قلب آرزو کنم کهای کاش وقتی روزهای اوج این ویروس به پایان رسید و کلکش تا حدود زیادی کنده شد، ما هنوز هم همین آدمهایی باشیم که الان هستیم؛ همین آدمهای امروز توی قرنطینه. همینقدر صبور، مهربان، قدرشناس و همینقدر دور از خودخواهیها و آگاه به ارزشهای کوچک زندگی.