به گزارش شهرآرانیوز، شاید تمام تصویری که ما آدم معمولیها از یک «محافظ» توی سرمان داشتیم، «حیدر» حاتمی کیا در فیلم «بادیگارد» بود.
قصه حیدر، آن قدر دراماتیک و اثرگذار و اسطورهای بود که ما خیال میکردیم فقط توی فیلمها میشود دید. ما فکر میکردیم به این نیروهای بلندقامت با سینههای ستبر و ابروهای درهم کشیده که توی خبرها، سایه به سایه شخصیتها حرکت میکنند و ثانیهای آرام و قرار ندارند میگویند بادیگارد.
فکر میکردیم کارشان مراقبت کردن است و ماه به ماه پول خوبی هم به جیب میزنند. آخرش هم یک جایی اگر جراحتی چیزی پیدا کنند، با گواهی جانبازی بازنشسته میشوند و مینشینند توی خانه مستمری دندان گیری دریافت میکنند، اما حیدر راست میگفت که زمین تا آسمان توفیر دارد مفهوم «محافظ» با «بادیگارد».
مینویسم «سرتیم حفاظت»، بخوانید «فدایی شخصیت نظام». همان طوری که حیدر، یک جایی در بادیگارد میگوید: «من اومدم از شخصیت نظام دفاع کنم، اومدم جونمو پای اعتقادم بذارم. اگه غیر این باشه، این فیش حقوقی ارزش جونمو نداره.» سیدمهدی موسوی، سرداری بود که عمرش را گذاشته بود پای اعتقادش. دنیا ثابت کرده معمولا قصه این جور آدمها که تکلیف روشنی با آرمان هایشان دارند، جوری به سر میرسد که نامشان در تاریخ ماندگار میشود. همسرش هم بعد از شهادت سیدمهدی میگفت غمگینم، اما چیزی که آرامم میکند، حضور سیدمهدی در دنیایی است که هم قواره روح بلند اوست.
دنیا برای سید کوچک بود، اما اینها را دختر کوچک سه ساله اش نمیداند. دختر شش ساله اش درک نمیکند و حتی چیزی از اندوه دو دختر جوانش کم نمیشود. آنها دلتنگ همان اندک حضور پدر در خانه اند. پدری که تمام روزهای هفته را در سفرهای پرشمار ریاست جمهوری، شانه به شانه شهید جمهور، در حرکت بود.
روزها که میرفت، دخترها خواب بودند. شبها که برمی گشت، خواب بودند. بابا، سایه امنی بود که با همان اندک حضور خود در خانه، ته دل دخترها را قرص میکرد. آنها میدانستند بابا، دارد از شخصیتی محافظت میکند که آبروی نظام است.
این یعنی بابا، محافظ اسلام و ارزشهای دینی است. یک عمر خستگی هایش را نذر امنیت و آرامش وطن کرده بی آنکه کسی جایی، نام و تصویری آشنا از او به یاد داشته باشد. دخترها دلشان میخواهد بابای قهرمانشان را، همانی که با جانش معامله کرده، توی تلویزیون ببینند. عکسش را توی اینترنت جست وجو کنند، اما هیچ کجا نام و تصویر روشنی از او نیست.
شب قبل رفتن یکی از دخترها به پدر گلایه میکند: «چرا تصویرت را در تلویزیون نشان نمیدهند؟ چرا در اینترنت اسم و فامیل شما را میزنم تصویرت نیست؟»
سیدمهدی، اما لبخندی میزند و بی آنکه توی چشم هایش نگاه کند میگوید: «نشون میده بابا!» حالا نه فقط تلویزیون و اینترنت که تمام بیلبوردهای بزرگ شهر از عکسهای سیدمهدی پر شده است. قصه سردار موسوی، سرتیم محافظت رئیس جمهور، مثل حیدر به سر میرسد. کسی چه میداند.
شاید همسر سیدمهدی هم بارها توی سرش عین راضیه در بادیگارد، با پیکر بی جان همسر شهیدش راز دلها داشته است. هیچ کس به اندازه او از شجاعت و دل سوزی و تعهد سیدمهدی خبر نداشته و لابد همان طوری که غبار سنگ مزارش را در حرم عبدالعظیم حسنی پاک میکند زیر لب میگوید: «صاحب این خونه خودش شاهده که تو کوتاهی نکردی...» حالا چند روزی از خاک سپاری پیکر شهید سردار سیدمهدی موسوی میگذرد. آن سلسله سفرهای پرشمار وقت و بی وقت ریاست جمهوری تمام شده است.
سردار، آرام گرفته و پرونده مأموریتهای او با نشان شهادت بسته شده است و دیگر ما خوب میدانیم حیدر، فقط توی فیلمها نیست. تیتراژ بالا میآید و ما به احترام جانهایی که در خدمت نظام فدا شده اند، تعظیم میکنیم.
سردار سیدمهدی موسوی به مدت چهارسال جانشین فرمانده تیم حفاظت فرمانده کل سپاه بود و پس از آن به مدت حدود پنج سال فرماندهی تیم حفاظت سرلشکر جعفری را به عهده داشت.
علاوه بر این سردار موسوی به مدت سه سال فرمانده تیم حفاظت از آیت ا... رئیسی به عنوان رئیس قوه قضاییه و پس از آن هم به مدت سه سال فرمانده یگان حفاظت نهاد ریاست جمهوری و سرتیم حفاظت شهید آیت ا... رئیسی بود که سرانجام در سانحه سقوط بالگرد در منطقه دیزمار به درجه رفیع شهادت رسید.
علی شعبانی، معاون سیاسی امنیتی اجتماعی استانداری کرمانشاه در باب جوانمردی، تعهد و مسئولیت پذیری شهید موسوی روایت میکند، در یکی از سفرهای استانی رئیس جمهور، آیت ا... رئیسی به لرستان، هنگامی که اتومبیل حامل رئیس جمهور در میان جمعیت حرکت میکند، زنی میان سال به طرف ماشین میآید تا به رئیس جمهور نزدیک شود. در این شرایط که امکان تصادف و آسیب به خانم وجود داشته، شهید موسوی با فداکاری جلو میآید تا از بروز سانحه جلوگیری کند.
در این بین ماشین از روی پای سیدمهدی عبور میکند و دچار شکستگی جدی میشود به طوری که پس از جراحی استخوان، دو سه سانتی از قد پا کم میشود. پس از این مأموریت، سیدمهدی موسوی به سادگی میتواند با دریافت درجه جانبازی بازنشسته شود، اما خیلی زودتر از موعد مقرر پزشکان، به میدان خدمت برمی گردد و خالصانه به حفاظت از شخص رئیس جمهور ادامه میدهد.