مفهوم «قشربندی اجتماعی» از ابتدا دستخوش تغییراتی شد و طبق نظریات جامعهشناسان غربی و نظریهپردازان شرقی دارای ابعاد و جزییاتی است که بسته به هر دوره زمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
اما آنچه واضح است اهمیت این مفهوم در کارکرد کلی اجتماع میباشد. چنانچه ذکر شد مفهوم قشربندی اجتماعی مانند لایههای زمین در علم زمین شناسی از فرونشست جلوگیری کرده و به نوعی بنیان جامعه را میسازد. به نوعی قشربندی یک ضرورت محسوب میشود که حتی در جوامعی که مدعی بیطبقگی بودهاند نیز وجود داشته است، قشر بندی باعث میشود که هر شخص بوسیله نقشی که بر عهده گرفته چرخ جامعه را به حرکت دربیاورد.
طبقات و اقشار جامعه از چند منظر (دسترسی به منابع و فرصت ها، قدرت و نفوذ، سبک زندگی و فرهنگ، فرصتهای شغلی و اقتصادی و...) دارای تفاوتهایی هستند و در گروههای مختلفی جای میگیرند. این طبقات که در ابتدا به دو طبقه فرادست و فرودست تقسیم میشد، پس از دنیای صنعتی اشکال پیچیده تری به خود گرفت و شامل گروههای دیگری شد.
هرچند در این بین سه شاخصه اصلی درآمد، شغل و تحصیلات سه وجه اصلی شناسایی طبقات محسوب میشود و طبقه متوسط به عنوان تاثیرگذارترین طبقات مورد توجه بوده است.
در گذشته امکان تحرک طبقاتی برای افراد بسیار سخت بود و عموما افراد در یک طبقه اجتماعی زاده شده و در همان طبقه رخت از دنیا میبستند، موردی که در حال حاضر در برخی مناطق هند قابل رویت است. در این کشور حتی در دنیای کنونی برخی افراد شامل کاستها اجازه هیچ گونه تحرک اجتماعی را ندارند.
در این بین برای سالها تحرک اجتماعی با ایجاد زمینههایی شکل گرفت. افراد به واسطه استعدادهایشان و دسترسی به آموزش و طبعا افزایش درآمد میان طبقات جابجا میشدند و جامعه از این طریق به حیات خود ادامه میداد. درواقع افراد ابتدا میبایست تربیت شوند و سپس به آنها پست و جایگاهی درخورشان اعطا گردد.
اما آنچه در دنیای کنونی و متعاقبا جامعه ما برهم زننده اشکال گذشته قشربندی اجتماعی شده است، درامد و ثروت است. با تغییر یافتن مشاغل در دنیای کنونی و شکل گیری مشاغلی که منجر به دسترسی به ثروت و درآمد بالا و دسترسی به کلیه امکانات دیگر، امروزه شاید شاهد قشری از جامعه باشیم که آمادگی تغییر سریع میان طبقات را به واسطه افزایش ثروت ندارند.
دسترسی به ثروت و درآمد بالاتر شاید مدتهاست در جامعه ما نیاز به آموزش و استعداد خاصی نداشته و این روزها به راحتی شاهد وجود مشاغلی هستیم که باسرعت بسیاری فرد را از لایه اجتماعی اش به لایه دیگری میراند. این برهم خوردن سریع لایههای اجتماعی و محوریت موضوعات اقتصادی برای افرادی که مدتها برای تحرک اجتماعی تلاش کرده، کسب تحصیلات کرده اند گران تمام میشود. طبقه متوسط به عنوان مهمترین طبقه اجتماعی خود را در معرض خطر میبیند و این مساله منجر به نارضایتی و یا سرخوردگی میشود.
از مثالهای مبرهن امروزی درجامعه ما، شکل گیری برخی بلاگرها و فعالان فضای مجازی است که با دسترسی به درآمد کاذب در جایگاهی کاذب قرار گرفته و دسترسی به امکانات برای آنها توهماتی ایجاد کرده است. افرادی که بدون هیچ گونه تخصص و آمادگی صرفا مصرف گرایی و یا لودگی را ترویج کرده و نهایتا سبک زندگی نمایشی آنها فضای جامعه را دچار سرخوردگی میکند.
زندگی نمایشی این افراد و ثروت بر بادآورده شان ضربهی مهلکی بر پیکره طبقه متوسط و متخصصی است که دیگر انگیزهای برای کسب دانش و حتی ارائه آن نخواهند داشت. موضوعی که کسب ثروت را در قرارگیری در جایگاه اجتماعی ارجحتر از کسب دانش و فرهنگ خواهد دانست.
سبک زندگی برخی بلاگرها که با تکیه بر درآمدهای بادآورده شان شاید در حال شکل دادن به قشری جدید در لایههای میانی و حتی بالاتر جامعه است و از آنجا که نحوه لایه بندی و شکل گیری اقشار جامعه سرنوشت و آینده مردم هر کشور را تحت تاثیر قرار میدهد پیش بینی وضعیت آینده جامعه متاثر از این موضوع خواهد بود.