ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم کارگردان فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای ردپا: پیام انسانی، رمز موفقیت در جشنواره‌های جهانی است اسکار سینمای اسپانیا نامزدهای خود را معرفی کرد برج میلاد، کاخ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شد آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (٢ دی ١۴٠٣) استوری رضا کیانیان در واکنش به بستری‌شدن محمدعلی موحد و آلودگی هوا + عکس صوت | دانلود آهنگ جدید بهرام پاییز با نام مادر + متن صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
سرخط خبرها

روزگاری که نجیب مایل هروی به مشهد آمد

  • کد خبر: ۲۳۰۷۳۰
  • ۰۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۹
روزگاری که نجیب مایل هروی به مشهد آمد
نجیب در مشهد ماندگار شد و در طول دوران تحصیل خود از استادانی، چون غلامحسین یوسفی، حمید زرین‌کوب و... بهره‌مند شد.

به گزارش شهرآرانیوز، دفتر الگوسازی و تکریم بنیاد ملی نخبگان با همکاری خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا، مدتی است تصمیم گرفته تا با هدف معرفی شیفتگان غیرایرانی فرهنگ ایرانی-اسلامی، از چهره‌های ماندگار و نخبه‌ای بنویسد که کفه فرهنگ این کشور را سنگین‌تر کرده‌اند. افرادی که می‌توان آنها را در زمره جاذبه‌های فرهنگی در میان سایر ملت‌ها دانست.

 این شماره از این سلسله یادداشت‌ها به معرفی ادیب و پژوهشگر افغانستانی، نجیب مایل هروی، با قلم معصومه رامهرمزی اختصاص دارد. گزیده‌ای از این یادداشت که به زیست او در مشهد مربوط می‌شود در ادامه آورده شده است.

می‌توانیم تو را به مشهد بفرستیم تا در آنجا درس بخوانی

باری، نجیب جوان با انگیزه بسیار، خود را به تهران رساند تا در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شود، اما هنوز پنج، شش ماه از تحصیلش نگذشته بود که هیاهوی این شهر بزرگ، آرام‌وقرار را از او ستاند و تصمیم گرفت به کابل بازگردد و درس خود را ادامه ندهد. آن روزها، کابل نیز در التهاب کودتای داوود‌خان می‌سوخت و امن و آرام دوره ظاهرشاه از آن رخت بربسته بود. نجیب قبل از آنکه تصمیمش را عملی سازد، به دیدار دکتر خانلری رفت و او را از این موضوع با خبر کرد. 

خانلری، که کوشیده بود پیشرفت علمی نجیب را در مسیر مناسبی قرار دهد، این‌بار نیز همچون آموزگاری شریف او را از یاری خویش بهره‌مند ساخت؛ «ایشان با متانت و بزرگواری گفت که الان سن تو کم است و یک مقدار غریبی می‌کنی، چند سالی که در اینجا باشی آهسته‌آهسته عادت می‌کنی و اگر به‌سبب شلوغی تهران این تصمیم را گرفته‌ای، می‌توانیم تو را به شیراز یا مشهد بفرستیم تا در آنجا درس بخوانی.» نجیب مشهد را انتخاب کرد، زیرا هم به کابل نزدیک بود و شلوغی‌اش هم به اندازه تهران نبود.

 این‌گونه بود که «آقای دکتر خانلری به آقای دکتر جلال متینی، که در آن موقع معاون دانشکده ادبیات مشهد بود، زنگ زده و گفته بود: فلانی نتوانسته است در تهران بماند، می‌آید به مشهد، کوشش کنید که نرود!»

وقتی دکتر غلامحسین یوسفی فیش‌های نجیب را پاره می‌کند

نجیب در مشهد ماندگار شد و در طول دوران تحصیل خود از استادانی، چون غلامحسین یوسفی، حمید زرین‌کوب، جواد حدیدی، مهدی مشکوه‌الدینی و گیتی فلاح رستگار بهره‌مند شد. او رساله پایان دوران لیسانس خود را با راهنمایی دکتر غلامحسین یوسفی به موضوع «بررسی تعبیرات و ترکیبات دیوان شمس» اختصاص داد.

 ازآنجاکه خانواده نجیب با استمرارِ ناآرامی‌های افغانستان و اشغال این کشور توسط روس‌ها به آمریکا مهاجرت کرده و کمک‌هزینه مختصر دانشگاه کفاف زندگی او را نمی‌داد، نجیب مجبور بود از کاغذ‌های حاشیه روزنامه برای فیش‌برداری‌های خود استفاده کند.

 غافل از آنکه این نوع فیش‌برداری، به تأیید استاد منضبطی همچون دکتر یوسفی نخواهد رسید: «یک روز که استاد آگهی کرده بودند، مجموعه فیش‌ها را دسته‌بندی کردم و چند بسته را بردم. ایشان با دیدن آن فیش‌ها بسیار ناراحت شدند و کنترل عصبی را از دست دادند و فیش‌ها را پرت کردند دور. من توضیح دادم که به‌دلیل تنگی معیشت توان اینکه چند هزار فیش تهیه کنم، ندارم و از هرگونه کاغذ در دسترس استفاده می‌کنم.

[استاد یوسفی]گفتند که من این فیش‌ها را نه می‌بینم و نه می‌خوانم… من ناراحت شدم و فیش‌هایی را که پراکنده شده بود، جمع کردم و از اتاق بیرون آمدم. به مدت بیش از دو ماه دیگر به ایشان مراجعه نکردم.» نجیب با کمک استاد سید جلال‌الدین آشتیانی فیش‌های خود را بازنویسی کرد و این‌بار با برخورد گشاده استادش روبه‌رو شد. این خاطره بعد‌ها برای او نقش سازنده‌ای ایفا کرد تا بداند برای موفقیت در پژوهش علمی بایستی به استاندارد‌ها و قواعد عملی آن پایبند بود.

نجیبِ فهرست‌نویس نسخه‌های خطی آستان قدس رضوی

نجیب مایل هروی با معدل ۱۰۰ لیسانس گرفت و طبق برنامه آن روزگار دانشگاه‌های ایران، واجد شرایط دریافت بورس تحصیلی خارج از کشور شد. او رشته زبان‌شناسی را برگزید و قرار شد تا اواسط سال ۱۳۵۶ به آمریکا اعزام شود. «اما در سال ۱۳۵۶ مقدمات انقلاب شروع شد و افرادی مانند دکتر جلال متینی – رئیس دانشگاه مشهد – به خارج رفتند و برنامه‌ها از هم پاشید.»

 نجیب به‌ناچار دوره فوق لیسانس ادبیات فارسی را در دانشگاه مشهد شروع کرد. اما دانشجویانی که سوار بر امواج ناگزیر انقلاب، در پی تصفیه محیط دانشگاه از عناصر غربی بودند، تا پایان دوره انقلاب فرهنگی، با بهانه حضور او در مراسم اعزام دانشجویان به خارج، سعی در تصفیه مایل هروی داشتند و او را از آینده تحصیلی‌اش ناامید کردند.

 مایل هروی که هم‌زمان با انقلاب در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرده بود، برای کسب درآمد، با پیشنهاد دکتر عباس سعیدی، سرپرست کتابخانه آستان قدس رضوی، به‌عنوان «فهرست‌نویس نسخه‌های خطی» به استخدام آن کتابخانه درآمد. هرچند که حضورش در این موقعیت شغلی دیری نپایید و بحران تأمین معاش بر بحران کسب مدرک تحصیلی او افزوده شد.

شمعی که خودش تنها می‌سوزد

نجیب مایل هروی فرهنگ فارسی را موجودیتی توأمان با بی‌قراری و عدم آرامش می‌پندارد. ازنظر او، کسی که در این سرزمین کار فرهنگی انجام می‌دهد، همچون شمعی است که «بهره نورش را دیگران می‌برند و خودش تنها می‌سوزد.» همین باور او باعث شده در طول نیم قرن حضورش در ایران وفا کند و ملامت کشد و خوش باشد تا دامن به کفر رنجیدن نیالودد. 

تعبیر «شمع» در کلام نجیب را می‌توان از توصیف «اصغر ارشاد سرابی» یار دیرین و هم‌کلاس قدیمش دریافت که درباره او گفته است: «مایل هروی سال‌ها دور از خانه و کاشانه اصلی خود، در خراسان، غریب و بی‌مونس به سر برد. دلتنگی‌ها کشید و سختی‌ها دید و شماتت‌ها شنید. در مصائب و سختی‌های روزگار فریادرسی نداشت و آنانی که می‌توانستند، چندان روی بر او شیرین نکردند.

 اما وی در ناگزیرترین مراحل و گردنه‌های زندگی، صبر و رضا پیشه کرد و آنچه تقدیر در پیمانه او ریخت، سرکشید و عین الطاف شمرد. تا توانست کار کرد و از دسترنج خود نان خورد و دست نیاز به‌سوی دیگران دراز نکرد و هرگز به میدان و محدوده متملقان و چرخ‌زن‌های نان‌به‌نرخ‌روزخور زمانه نزدیک نشد....

بنده گه‌گاهی که همدم او می‌شوم و رنج‌هایی را که نزدیک به نیم‌قرن متحمل شده از زبانش می‌شنوم، این بیت‌های ناصر خسرو از یادم می‌گذرد: اندرین تنگی بی‌راحت بنشسته/ خالی از نعمت وز ضیعت و دهقانی/ برده این چرخ جفاپیشه به بیدادی/ از دلش راحت وز تنش تن‌آسانی/ دل پر اندوه‌تر از نار پر از دانه/ تن گدازنده‌تر از نال زمستانی/ داده آن صورت و آن هیکل آبادان/ روز زی زشتی و آشفتن و ویرانی»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->