سرخط خبرها

شاهنامه را باید به زبان آدم‌های امروز بیان کرد

  • کد خبر: ۲۳۳۱۴۷
  • ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۳
شاهنامه را باید به زبان آدم‌های امروز بیان کرد
گفتگو با محمود اکرامی‌فر، از جایگاه کنونی شاهکار فردوسی تا جایگاهی که باید داشته باشد، را بخوانید.

مریم محبی | شهرآرانیوز؛ «اسطوره‌های یک جامعه ماندگار می‌شوند، چون در ادبیات و گفتمان‌های فرهنگی و حتی سیاسی آن جامعه تکرار می‌شوند. اگر تکرار نشوند، ماندگار هم نمی‌شوند و بر اساس پدیده انقطاع فرهنگی، به‌تدریج از دایره استفاده مردم بیرون می‌افتند، جزء رسوبات فرهنگی آن جامعه می‌شوند و فقط در لابه‌لای کتاب‌ها باقی می‌مانند، در صورتی که اسطوره‌ها برای الگوپذیری هستند و برای اینکه مردم بتوانند به آنها تأسی کنند، از آنها تبعیت و پیروی کنند یا بخواهند مثل آنها باشند، لازم است تکرار شوند.»

 این گفته‌ها از محمود اکرامی‌فر است، شاعر و نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات، کسی که معتقد است شاهنامه باید به زبان مردم این روزگار نزدیک‌تر و بیش از پیش با فرهنگ عمومی عجین شود. واقعا شاهنامه فردوسی در کجای زندگی امروز ما قرار دارد و از چه طریقی می‌توان بیشتر با آن دمخور بود؟ پاسخ به این پرسش بخش دیگری از گفت‌وگوی این شاعر با ماست که در ادامه آمده است.

امروز، شاهنامه به واحد‌های دانشگاهی محدود شده است

محمود اکرامی‌فر بر این باور است که در جریان انتقال فرهنگی (منحصرا مفاهیم شاهنامه فردوسی) به فرهنگ عمومی، یک ایراد وجود دارد.

 او می‌گوید: «این جریان، امروز، یک جریان رسمی و دانشگاهی است، در صورتی که در گذشته یک جریان عمومی بود، یعنی با ادبیات قهوه‌خانه‌ای، با صحبت‌هایی که می‌شد و با داستان‌ها و نقل‌ها و روایت‌هایی که پدران و مادران برای فرزندانشان بیان می‌کردند، همه تا حدودی این داستان‌ها را می‌شنیدند و به آن پی می‌بردند. اما در روزگار کنونی این روند فقط در قالب واحد‌های درسی دانشگاهی اتفاق می‌افتد که آن هم بخش‌بخش است و تفکیک‌شده؛ مثلا امسال رستم و سهراب را درس می‌دهند و سال بعد جنگ اشکبوس را.

خود این جزءجزءکردن و رسمی‌کردن، باعث می‌شود شاهنامه به فرهنگ عمومی مردم وارد نشود و فقط به‌عنوان یک فرهنگ رسمی جا بیفتد. در این شرایط نتیجه چیست؟ اینکه نهاد‌های رسمی برای شاهنامه و قهرمان‌هایش بزرگداشت می‌گیرند و برای فردوسی یادنامه منتشر می‌کنند، نه مردم. این رسمی‌کردن و انتقال اسطوره‌ها و انتقال فرهنگ فقط از طریق نهاد‌های رسمی، به‌نظر من یک آسیب است.» 

شاهنامه باید جزو فرهنگ عمومی شود

اما اینکه مردم برای فردوسی یادنامه منتشر نمی‌کنند یا برای شاهنامه و قهرمان‌هایش بزرگداشت نمی‌گیرند به چه معناست؟ مردم کجای این داستان ایستاده‌اند؟ نقششان چیست و جایگاهشان کجاست؟ ما مردم چگونه می‌توانیم در انتقال این فرهنگ سهمی داشته باشیم؟ اکرامی‌فر معتقد است: «باید به‌سمت رسانه‌های مردمی برویم. مردم اول باید بدانند رستم و زال و نریمان و باقی اشخاص شاهنامه که بوده‌اند یا مثلا کسی مثل تهمینه چه جایگاهی داشته است تا در قدم بعد بتوانند این مفاهیم را به فرزندانشان منتقل کنند. 

ما الان فقط یک اشاره می‌بینیم، مثلا می‌شنویم که می‌گویند تهمینه‌وار فرزندان خود را بزرگ کنید، رودابه‌وار فرزند خود را پرورش دهید یا رستم‌وار به میدان بروید؛ اما روی اینکه رستم با چه کسانی جنگیده است یا جزئیات بیشتر دیگر، تمرکز چندانی صورت نمی‌گیرد. خیال می‌کنیم مردم داستان رستم و سهراب را می‌دانند یا می‌دانند که کیخسرو چه کسی بوده است، در صورتی که خیلی از مردم نمی‌دانند. 

از این جهت، باید به سمتی برویم که از رسانه‌های مردمی‌تر و کانال‌های انتقال فرهنگ عمومی‌تری مثل تلویزیون و رادیو یا فضای مجازی استفاده کنیم؛ یعنی فقط این نباشد که دانشگاه وظیفه‌اش باشد پول بگیرد و شاهنامه را تدریس کند. اصلا کتاب شاهنامه شده چاه نفت یک عده؛ از آن پول در می‌آورند، با چاپ و تدریس. هر سال رستم و سهراب را درس می‌دهند و پول در می‌آورند. من باورم این است که شاهنامه چاه نفت یک عده از استادان محترم است.

 این اتفاق به‌نظر من یک آسیب بزرگ است، در صورتی که شاهنامه باید جزو فرهنگ عمومی شود. باید داستان‌های شاهنامه در رادیو و تلویزیون گفته و خوانده شود. درست که ممکن است تعریف‌کردن داستان‌ها برای شب‌نشینی دیگر مثل گذشته کارکرد نداشته باشد، اما می‌شود مردم در حین رانندگی داستان‌های شاهنامه را از رادیو بشنوند.»

شعر فردوسی باید به زبان آدم‌های این روزگار بیان شود

اکرامی‌فر در خلال حرف‌هایش به این نکته نیز اشاره می‌کند که اگر قرار باشد مردم بیشتر و بهتر با شاهنامه ارتباط بگیرند باید با زبانی متعلق به زمانه کنونی آن را برایشان بیان کرد: «شیوه مطالعه در این دوره و زمانه متفاوت است: مردم اکنون بیشتر از طریق دیدن و شنیدن مطالب را یاد می‌گیرند. در بدنه مترو می‌خوانند یا روی بیلبوردها. خوانش شاهنامه از روی کتاب کار ساده‌ای نیست. ادبیات قرن‌ها پیش را مردم امروز به‌راحتی نمی‌توانند بخوانند؛ در صورت خواندن هم فهمش فهم ساده‌ای نیست. شاهنامه باید به‌زبان مردم امروز و به‌شکل ساده‌تر، شکیل‌تر، حرفه‌ای‌تر، هنری‌تر و چندرسانه‌ای‌تر بیان شود.»

ما بر شانه آدم‌های قبل از خودمان ایستاده‌ایم

او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «جمله معروفی است که می‌گوید مردمی که ندانند از کجا آمده‌اند نمی‌توانند بفهمند به کجا می‌روند. ما برای اینکه از پیشینه‌های تاریخی و اسطوره‌ای خودمان آگاه باشیم، و همچنین برای اینکه بتوانیم فردای خودمان را خوب ورق بزنیم و طراحی کنیم، باید از دیروز خود آگاه باشیم و بدانیم گذشته‌مان چگونه بوده است؛ به‌عبارت دیگر، دیروز و داشته‌ها و دانسته‌هایش و امروز و یافته‌ها و نوآوری‌هایش به ما کمک می‌کنند فردای خود را بسازیم. 

متأسفانه در جامعه ما این امر به یک فرهنگ تبدیل شده است که هر کسی می‌آید گذشته خود را نفی می‌کند، چه گذشته تاریخی، چه سیاسی و چه فرهنگی: هرکس که مدیرکل می‌شود می‌گوید مدیرکل قبلی بی‌خرد بود، هرکه داستان می‌نویسد می‌گوید من فقط داستان می‌نویسم و آدم‌های قبل از من چندان کار جدی‌ای انجام نمی‌دادند، هرکه شعر می‌گوید خیال می‌کند از فردوسی شاعرتر است! 

این اتفاق باید اصلاح شود و به‌عنوان یک فرهنگ عمومی دربیاید که اگر ما امروز از موقعیت بالاتری برخورداریم و مناظر بیشتری را می‌بینیم، علتش این است که بر شانه آدم‌های قبل از خودمان ایستاده‌ایم، بر شانه تجربه‌ها و دانش و فرهنگ و اسطوره‌های قبل از خودمان. این اتفاق اگر بیفتد و اگر این فرهنگ برای مردم درونی شود، همه‌چیز بهتر خواهد شد.»

فردوسی می‌خواهد بگوید اصل ایران و ایرانی است

«به‌قول نظامی گنجوی، "همه عالم تن است و ایران دل". از نظامی بگیرید تا سعدی و حافظ، همه شعرای ما، از ایران به‌نیکی یاد کرده‌اند و آنجا هم که از ایران یاد نکرده‌اند، بد آن را نگفته‌اند. اما فردوسی بیش از همه در این باب سخن رانده است.» این بخش دیگری از صحبت‌های محمود اکرامی‌فر است درباره یکی دیگر از تمایز‌های فردوسی و اثر سترگش، شاهنامه. 

او سخنانش را این‌گونه به پایان می‌برد: «از ایران و آنچه منتسب به ایران است در شاهنامه به شکل‌های مختلف صحبت شده است: قهرمان‌های ایرانی، سرزمین ایران، زبان فارسی و زبان ایرانی تا هرکسی که نژاد ایرانی دارد، یعنی پدر و مادرش ایرانی است. 

در شاهنامه، به‌شدت به این مفاهیم و مضامین اشاره شده است و البته به‌خوبی. شما می‌بینید در این اثر بخشی از پهلوان‌ها که صددرصد ایرانی نیستند از بین می‌روند، مثل سهراب و سیاوش و اسفندیار، کسانی که پدرشان یا مادرشان ایرانی نیست؛ اینها درنهایت به وسیله ایرانی‌ها از بین می‌روند. این به چه معناست؟ فردوسی می‌خواهد بگوید اصل ایران و ایرانی است و آن چیزی که منتسب به ایران است.»

شاهنامه را باید به زبان آدم‌های امروز بیان کرد

طرح : عاطفه شیدمؤدب


گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->