برگزیدگان جشن حافظ ۱۴۰۳ معرفی شدند | «در انتهای شب» درخشید! رونمایی از بخش کودکان و نوجوانان شبکه بین‌المللی معارف اهل‌بیت(ع) حامد وکیلی: برخلاف فیلم و سریال بزرگسال برای کار کودک هزینه‌ای نمی‌شود آمار فروش سینمای ایران در آبان ۱۴۰۳ | «زودپز» همچنان پرفروش تصویرگری، هنری فراتر از مرز‌ها و محدودیت‌هاست پرواز نستعلیق در «هوای چگونگی» | گزارشی از یک نمایشگاه خوشنویسی در نگارخانه آسمان ملیکا شریفی‌نیا خبر ازدواجش را منتشر کرد + عکس جشنواره تصویرگران مشهد افتتاح شد (۳ آذر ۱۴۰۳) فرزاد حسنی با «مسابقه بی‌سابقه» در راه تلویزیون «سیدمهدی سجادی» سرپرست بنیاد سینمایی فارابی شد «خماری» مهیار ساعدی گیشات را تکان داد | درباره فروش کم‌سابقه یک نمایش در مشهد کوتاه درباره «کیهان کلهر» به بهانه تولد ۶۱ سالگی‌اش «اسپایک لی» رئیس هیئت داوران جشنواره دریای سرخ عربستان شد «امیر جدیدی» با فیلم جدید حاتمی‌کیا در راه جشنواره فجر رونمایی از ۸۵ فیلم بین‌المللی اسکار ۲۰۲۵ شمارش معکوس برای تماشای «اکنون» آغاز شد + فیلم
سرخط خبرها

کودکان ما اساطیر یونان را بیشتر از ایران می‌شناسند

  • کد خبر: ۲۲۸۲۸۲
  • ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۷
کودکان ما اساطیر یونان را بیشتر از ایران می‌شناسند
مساله شناخت اساطیر ایرانی موضوعی است که در نشست «ظرفیت‌های اقتباسی شاهنامه فردوسی» در دانشگاه فردوسی مشهد مطرح شد.

خادم | شهرآرانیوز؛ دنیای وسیع، پر رمز و راز، تاریخی، اساطیری و افسانه‌ای شاهنامه فردوسی، شاید مهم‌ترین و بهترین متن کهن فارسی برای اقتباس باشد. چه داستان و شعر، چه فیلم و تئاتر، چه موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی، هنرمند هیچ کدام از این حوزه‌ها از غوطه ور شدن در بی کرانگی شاهنامه دست خالی بازنمی گردند. علاوه بر این اقتباس راهی است برای انتقال به روز شده میراث نیاکان به امروزیان و آیندگان.

اما به گفته المیرا حسن زاده، اقتباس‌های موفق از شاهنامه که بتواند مخاطب را جذب کند به دلایلی، کم بوده است. او در نشستی با عنوان «ظرفیت‌های اقتباسی شاهنامه فردوسی» که با همت مکتب خانه ادبی خراسان در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، به این مهم پرداخت. المیرا حسن زاده، پژوهشگر ادبیات حماسی، است و در رساله دکتری خود به موضوع اقتباس از داستان‌های شاهنامه پرداخته است. آنچه در ادامه می‌آید بخشی از سخنان او در این نشست است.

کودکان ما اساطیر یونان را بیشتر از اساطیر ایران می‌شناسند

از اینجا شروع کنیم که چرا باید از شاهنامه اقتباس کرد و چرا اقتباس گران بسیاری باید به سراغش بروند و داستان‌های جدیدی از آن خلق کنند.

اولین و مهم‌ترین دلیلی که می‌شود گفت این است که این اثر شناسنامه ملی ما ایرانیان است. به عنوان یک ایرانی اگر بخواهیم خودمان را بشناسیم باید به سراغ شاهنامه فردوسی برویم، چرا که برآمده از فرهنگ، تمدن و اساطیر ایران زمین است و باورها، عقاید، منش و دیدگاه‌های نیاکانمان را به ما نشان می‌دهد. هدف فردوسی هم همین بود.

 در شرایطی که هویت و نژاد ایرانی تحقیر و زبان فارسی از جایگاه خودش پایین آورده شده، اثری را در حدود ۵۰ هزار بیت می‌سراید که فقط بین پنج تا هشت درصد واژگانش، واژگان غیرفارسی است. این کار نشان‌ می‌دهد چه تعلق خاطر و رسالتی برای خودش قائل بوده و ما هم به نوعی این رسالت را بر دوش داریم. پس اقتباس از این اثر به ما کمک می‌کند با این شناسنامه ملی مان ارتباط بهتری برقرار کنیم، از آداب و رسوم و فرهنگ و هویت خودمان اطلاع بهتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه نسل جوان ما به پیوند با شاهنامه نیاز دارند.

 در کلاس‌های شاهنامه برای کودک متوجه چیزی دردناک شدم و آن اینکه بچه‌ها شخصیت‌های اساطیر یونانی را به خوبی می‌شناسند، با شخصیت‌های پویانمایی‌های هالیوودی به خوبی ارتباط برقرار کرده اند، اما از داستان‌های جذابی که در شاهنامه آمده و از اساطیر ایرانی که شاهنامه برآمده از آن هاست، هیچ اطلاعی ندارند.

شاهنامه اساطیر ما را در خود دارد

جدای از این موضوع، نکته مهم دیگر، این است که شاهنامه برآمده از اساطیر است. در تعریف گفته می‌شود که اسطوره ریشه در حقیقتی دارد ولی آن حقیقت الان برای ما در راز و رمز داستان پنهان است. اما نکته خیلی مهم آن بیان نمادین است، اینکه نیاکان ما می‌خواسته اند چیزی به ما بگویند که هم رازآلود باشد که هر کسی نتواند به سادگی به رمز آن پی ببرد و هم در قالبی جذاب و دلنشین باشد که آدم‌ها فراموشش نکنند.

شاهنامه به این دلیلی که برآمده از روایت‌های اساطیری است، می‌تواند برای خلق روایت‌های جذاب خیلی به ما کمک کند که چنین روایت‌هایی هم در جذب مخاطب و اثرگذاری مثبت در او تأثیر بهتری دارد.

شاهنامه کلاس درس داستان نویسی است

اما آن چیزی که شاهنامه را شاخص می‌کند، هنر داستان سرایی فردوسی است که می‌تواند جدای از بحث اقتباس، آموزگاری باشد برای کسانی که می‌خواهند دست به قلم ببرند و داستانی خلق کنند. شاهنامه فردوسی همه عناصر داستان؛ از شیوه روایت و شخصیت پردازی تا فضاسازی و تبیین رویداد‌ها را در خود دارد و مانند کلاس درس است. 

مثلا در داستان ضحاک وقتی او خواب می‌بیند، توصیف فضای کاخ، توصیف حالات این شخصیت، توصیف همسرانش که کنارش هستند و ... آن قدر دقیق، موشکافانه و حساس است که شما را کاملا با خودش همراه می‌کند. یعنی احساس می‌کنید در آن لحظه آنجا نشسته اید و صحنه را می‌بینید. 

خیلی مواقع شاهنامه مانند یک فیلم است و کاملا فضا را برای شما و در برابر چشمتان ترسیم می‌کند. یا ابیات آن قسمت که فریدون و سپاهیان منتظر بازگشت ایرج هستند و با جنازه او مواجه می‌شوند واقعا شگفت انگیز است. هربار که این ابیات را می‌خوانم بلااستثنا بغض گلویم را می‌گیرد.

از این نمونه‌ها در شاهنامه بسیار است. این‌ها ظرفیت‌هایی است که شاهنامه را یک شاهکار ادبی کرده است که می‌تواند کتاب راهنمایی باشد برای هر کسی که می‌خواهد اثری داستانی خلق کند.

شاهنامه منبع الهام هم هست

این کتاب خودش می‌تواند الهام بخش هم باشد. یعنی حتی اگر نخواهیم اثری اقتباسی از شاهنامه داشته باشیم و بخواهیم اثری کاملا مجزا هم خلق بکنیم، باز هم می‌توانیم با الهام از اطلاعاتی که در شاهنامه مطرح شده -هم موضوعات، هم توصیفات- آثار جذاب و خلاقانه‌ای به وجود بیاوریم. به عنوان مثال ماجرای جادوگری که در داستان نبرد بهرام چوبین است مانند فیلم «تلقین» (یا inception) است؛ شخصیتی که این توانایی را دارد که به خواب افراد برود و به آن‌ها چیز‌هایی را تلقین می‌کند.

 این ایده هزار و اندی سال پیش در شاهنامه مطرح شده است و ما می‌توانستیم از آن استفاده کنیم. یا حتی توصیفاتی که شاهنامه مطرح می‌کند قابل استفاده است. مثلا توصیفاتی از بخت می‌دهد و جا‌هایی آن را تشبیه می‌کند به انسان و گاهی تشبیه می‌کند به حیوانات مختلف یا گیاهان که هر کدام از این‌ها قابلیت این را دارد که شخصیتی با کمک آن‌ها خلق کنیم.

اقتباس تکرار نیست، تکرارِ خلاقانه است

پرسشی که برای من پیش آمده این است که چرا با وجود اقتباس‌های مختلفی که به ویژه برای کودکان از شاهنامه شده است، این آثار نتوانسته اند اقبالی پیدا کنند و مخاطب خودشان را جذب کنند؟

اولین مشکلی که وجود دارد این است که وقتی در حیطه هنری خودمان کار می‌کنیم از مفاهیم نظری فاصله می‌گیریم. اولین قدم این است که اگر من می‌خواهم اقتباس بکنم باید تعریف اقتباس و نظریاتی که درباره اقتباس مطرح شده را بدانم، این‌ها خیلی کمک می‌کند. اشاره شده که خلاقیت در اقتباس‌ها کم است و برخی کار‌ها صرفا خلاصه و به نثر درآوردن شاهنامه است. در صورتی که لیندا هاچن -که به روز‌ترین نظریه در این زمینه را مطرح کرده- می‌گوید اقتباس تکراری خلاقانه است. چون اگر تکرار صرف باشد که سرقت ادبی است.

خلاقیت در جایی بروز می‌کند که به حیطه‌ای که قرار است در آن کار کنیم تسلط داشته باشیم. مثلا اگر داستان می‌نویسیم باید فنون داستان نویسی بدانیم و رعایت کنیم؛ یعنی شروع جذاب، پایان جذاب، طرح، کشمکش، فضاسازی، شخصیت پردازی و دیگر عناصر داستان را رعایت کنیم. نه اینکه فقط یک متن را خلاصه کنید. جالب اینکه تجربه من از کار با کودکان نشان می‌دهد که آن‌ها در شاخ و برگ دادن و تخیل خیلی قوی عمل می‌کنند، چون ذهن باز و آزادی دارند.

لیندا هاچن می‌گوید اقتباس چند شاخص مهم دارد؛ شاخص فرم یا رسانه‌ای که انتخاب شده، مخاطب، بافت و اقتباس گر، که سه شاخص اول از صافی ذهن اقتباس گر عبور می‌کند. این‌ها یعنی اینکه مثلا اگر من رسانه داستان کوتاه یا نمایش را انتخاب می‌کنم باید آن اثر کلاسیک را با رسانه جدید همسو و برای آن مناسب سازی کنم.

بحث بعدی که اقتباس گر باید به آن توجه کند، شناخت مخاطب است. ویژگی‌های بافتی شاخص دیگری است که هاچن به آن اشاره می‌کند؛ اینکه بدانیم نیاز امروز جامعه چیست و چطور نیاز امروز با داستان‌های گذشته پیوند می‌خورد. چیزی که به نظرم رسالت اقتباس گر است، این نیست که عینا داستان شاهنامه را انتقال دهد، رسالتش این است که علاقه ایجاد کند. یعنی شخص پس از مواجهه با اثر اقتباسی کنجکاو و علاقه‌مند شود که برود آن داستان اصلی را در شاهنامه بخواند.

 نکته دیگری که از ارتباطم با کودکان به آن رسیده ام، زبان آثار اقتباسی است. برخی تلاش زیادی دارند که به زبان کهن صحبت کنند. این زبان نه تنها کودک که بزرگسال را هم جذب نمی‌کند. اقتباس گر اگر رسانه‌ای را انتخاب کند باید از خودش بپرسد که آیا در این رسانه تبحر دارم؟ اگر ندارم باید یاد بگیرم.

از آثار خوب به هر نحو که می‌توانیم حمایت کنیم

مراحلی برای اقتباس طراحی کرده ام که امیدوارم به زودی بتوانم به صورت کتاب منتشرش کنم. اولین قدم و مرحله اول را شناخت و پیش گزینی نام داده ام که شامل شناخت نظریات اقتباس، نظریات خلاقیت، نظریات جادو و اسطوره، شناخت بافت زمان خود، شناخت مخاطب، شناخت منبع اقتباس و... است. شاهنامه فردوسی این طور نیست که اگر بخواهید داستان را اقتباس کنید، آن داستان را بخوانید و دیگر آماده اقتباس باشید. 

اگر اقتباس گر فرصت خواندن پنجاه هزار بیت را ندارد، حداقلش این است که به سراغ منابع مکمل برود، یعنی علاوه بر اینکه داستان مورد نظر را در شاهنامه با شرح‌های مختلف می‌خواند، مقالات معتبر علمی درباره آن شخصیت را بخواند. مرحله دوم، مرحله انتخاب و طراحی مسیر کار است. اینکه سرانجام از این منابع مکمل و داده‌هایی که در منابع مطرح شده، کدام به درد می‌خورد و کدام نه. وقتی به اشراف از داستانی که می‌خواهیم بنویسیم برسیم، اثری که خلق می‌شود به مراتب خلاقانه‌تر و جذاب‌تر می‌تواند باشد.

مرحله سوم نگارش یا پیاده سازی ایده و بعد از آن ویرایش و بازبینی است. مرحله آخر انتشار است که آن هم زیر مجموعه‌های زیادی دارد. همه این مراحل که طی بشود اثر اقتباسی بیرون می‌آید.

البته آثار اقتباسی خوب هم منتشر می‌شود، کاری که می‌توانیم بکنیم این است که به هر نحو و هر اندازه‌ای که می‌توانیم از آدم‌های خلاق و آثار خوبی که تولید می‌شود حمایت کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->