هفته دیگر این موقع رئیس جمهورمان انتخاب شده است. تا قبل از تنفیذ حکمش حتما یکی دو بار توی دفترش رفته کم و کسریها را دیده، روی صندلی اش نشسته، رژیم غذایی اش را گفته، آدمهای دور و برش را چیده و کم کم گرم میکند برای کار و کار و کار. ما هم دیگر برای هم پستهای هواداری یا کوبیدن کاندیداها را نمیفرستیم و احتمالا از ماه آینده اپراتورهای اینترنتی فروششان کمی پایین میآید.
ما و رئیس جمهور میرویم برای دویدن در یک ماراتن چهارساله. هر کدام از این دو نفر رئیس جمهور شوند، رئیس جمهور همه مردم اند، نباید برای هواخواهان، هواداران و موافقان خودشان نوشابه باز کنند و به بقیه کاری نداشته باشند. قسمت آخر مناظره را دیدید احتمالا، آخرین حرف هایشان را زدند. آخرین وعده هایشان را دادند، آخرین برنامه هایشان را تشریح کردند و زل زدند توی دوربین و چندباری ما را مردم شریف ایران خطاب کردند.
من یکی با تمام سلول هایم نشستم و این مناظره را دیدم و شنیدم و یک جاهایی از هر دو طرف یادداشت برداری کردم که حواسم باشد، تا قبل از خواب رفتنم به حرف هایشان فکر کردم و یاد حکایت آن پیرزن افتادم و با بهت و لبخند خوابم برد. میگویند پیرزنی در دفتر یکی از مراجع نجف حاضر شد. گفت آمده ام وجوهاتم را بدهم. اهالی دفتر گفتند خب بده ما کاغذ رسید میدهیم و میرسانیم به ایشان و پیرزن اصرار داشت خودش پولهای وجوهاتش را برساند به آیت ا... هرچه گفتند گفت نمیشود، فقط خودم.
خبر را به آیت ا... رساندند و او گفت وقت نماز میبینمش، وقت نماز شد. نماز خواندند بعد پیرزن آمد. نزدیک شد. بغچهای را باز کرد و اندکی پول را به آیت ا... داد. بعد به او گفت صورتت را بیاور بالا نترس به گناه نمیافتی. میخواهم توی چشم هایت نگاه کنم و ببینمت. میخواهم قیافه ات یادم باشد. میخواهم در ذهنم ثبت و ضبطت کنم.
میگویند آیت ا... متعجب گفت به قیافه ام چه کار داری و پیرزن گفت: میخواهم قیافه ات یادم باشد. آن دنیا ببینمت به تو اشاره کنم و به خدا بگویم، خدایا من عمری دست هایم تاول زد و نخ ریسیدم و بخشی از آن را، چون تو گفته بودی کنار گذاشتم و دادم به متولی دین تو که خرج دینت کند و این آدم همانی است که پول ما و امثال ما را گرفت و تو بازخواستش کن که خرج دین کرده یانه. میگویند پیرزن رفت ولی آن مرجع تقلید ساعتها در محراب گریه کرد و استغفار کرد و به خدا پناه برد از اشتباه کردن در خرج کردن وجوهات مردم.
حالا من هم به کاندیداها میگویم، من چهره شما را در خاطر دارم و یقین بدانید فردای قیامت خیلیها امثال من، شما را یقه خواهند گرفت و خواهند گفت: خدایا ما برای بلند ماندن پرچم اسلام و حکومت شیعی و خون شهیدان به این آدم رأی دادیم و او با جوانی و زندگی و سفره و فرهنگ و رزق مقدر تو این گونه تا کرد. حال تو میدانی و زندگی از دست رفته ۸۵ میلیون نفر ایرانی. آقایان فردای انتخابات مهم است، اما نه آن قدری که فردای قیامت، خدابیامرزی برای خودتان بخرید نه ناله و نفرین.