محبی | شهرآرانیوز، هشتمین نشست از سلسله نشستهای انتقال تجربه با حضـور حامد عسـکری، شاعر و نویسنده کرمانی، در تالار شهر مشهد برگزار شد. این نشست، تحت عنوان «خون و القلم»، به بازنگری رسانه در عاشورا اختصاص داشت. ذیل این موضوع، عسکری از ملزومات مطالعه و نویسنده شدن نیز برای علاقهمندان سخن گفت. گزیدهای از این صحبتها در ادامه آمده است.
با نگاه به قصه عاشورا و کربلا، مجموعهای از عناصر دراماتیک را کنار هم میبینیم. اتفاقات و رفتارهای عاشورا و کربلا این طور نبود که در عرض یک ذی الحجه تا عاشورا جامعه تصمیمش را گرفته باشد یا ــ به اصطلاح ــ «جوگیر» شده باشد.
شهادت امام حسین (ع) تنها شهادتی است که در آن کل جامعه متفق میشود و دست به دست هم میدهد، به قصد قربت، و به عنوان یک پویش اجتماعی که نامش کشتن حسین و قتل حسین است در آن شرکت میکند! از بعد هنری، وقتی به کربلا نگاه میکنیم، میبینیم این هنر به قدری عرصه مهیب و عظیمی است که تقریبا به همه رشتههای هنری سرریز کرده است. هنرمندان ما در این زمینه با هنرهای تعزیه، نقاشی قهوه خانه ای، خوشنویسی، ادبیات و حتی هنرهای مفهومی تولید محتوا میکنند.
همین عَلم پشت سر من؛ قصههای زیادی اطرافش وجود دارد. خیلی از ما، در این ماهها پشت سر این علم راه افتاده ایم. اما آیا تا به حال به جزئیات و نمادهای موجود در آن دقت کرده ایم؟ مفهوم عاشورا و کربلا و امام حسین (ع) با زندگی ما ایرانیها آمیخته شده است. مفهوم هیئت یک نوع سبک زندگی است. هیئت داران قدیم، در آغاز کار، ۷۲ استکان نعلبکی میخریدند که نمادی از واقعه عاشورا بود. میتوانیم به امام حسین (ع) و قیام او نگاهی دیگر داشته باشیم؛ یعنی، همان طور که او برای جامعه قیام کرد و شهید شد، ما نیز میتوانیم یک نگاه جامعتر به اماممان داشته باشیم. رفتارهای او در کربلا به شدت باعظمت است.
وقتی به ریشههای عاشورا نگاه میکنیم و میبینیم جنگ کربلا و رفتار نظامی آنجا بین دو گروه شر و خیر مطلق بود، متوجه میشویم، پیش از اینکه یک کنش نظامی و سیاسی مدنظر باشد، یک رفتار رسانهای مطرح است. ببینید: دروغ در جمع علمی رسوا میشود. بهترین بستر برای گسترش دروغ، رسانه است؛ یعنی، اگر حرفی بدون مبنا و اصول در رسانه بیان شود، موج میگیرد و گسترش پیدا میکند.
کارکرد رسانه در ترویج و اشاعه یک دروغ این است که میتواند یک هسته کوچک خبر را متورم کند، تا حدی که دیگر کسی به آن شک نکند. در قصه قیام عاشورا و کربلا، همین اتفاق رخ داد. حکمرانی یزید اتفاقهایی را رقم زد که مبیّن این داستان است. ما شاید یزید را یک آدم دست و پاچلفتی میبینیم، اما، وقتی جدیتر نگاه میکنیم، متوجه میشویم که آدمهای رعب آوری اطرافش هستند.
او چند کار رسانهای عجیب و غریب انجام داده است. اولینش این بود که مفهوم «بیعت» را تغییر ماهیت و ساختار داد؛ یعنی بیعت که یک رسم عربی بود را به فضای مذهبی و دینی کشاند و باعث شد بیعت نکردن مساوی شود با خروج از دین. از طرفی، رسانه، برای اینکه بتواند به این تصمیم برسد که یکی از نخبگان خود را حذف فیزیکی و ترور جسمی بکند، باید قبلش زمینه سازی کند و جان جامعه به این زهر آغشته شود که «بله؛ حکمرانی اجازه دارد این شخص را از بین ببرد.» در نتیجه، یک جوّ رسانهای اتفاق افتاد که ابن زیاد حکم کرد همه باید مشارکت داشته باشند.
با تهدید هم نبود؛ در واقع، آمدند که در ثواب کشتن پسر رسول ا ... شریک شوند! این بلایی است که رسانه سر جامعه ما آورده است. اتفاق بعدی هم این بود که سپاه ۳۰ هزارنفری در مقابل سپاه ۷۲ نفری قرار گرفت. آیا این رشادت است و قهرمانی؟ اما همین قضیه را چنان بزرگ کردند که نزد دیگران کار شگرفی باشد. تکه بعدی پازل این کار رسانهای هم بایکوت بود؛ اگر حسین (ع) با یزید بیعت نمیکند، در نتیجه باید بایکوت شود.
برگردیم به دنیای امروز. این سؤال خیلی از من پرسیده میشود که «اگر بخواهیم بنویسیم، باید از کجا شروع کنیم؟» اولین شرط نوشتن، نترسیدن از نوشتن است؛ یعنی شما باید برای تولید و خلق یک اثر اراده کنید و بعد شروع کنید به نوشتن. اول باید چیزی نوشته شود تا بتوان به آن نقد وارد کرد یا تغییرش داد و زیبایش کرد. اصلا بخشی از آموختنیها را باید در حین حرکت یاد گرفت. متن باید در تاختن و حرکت کردن شلاق بخورد تا با یک اثر جدی و قوی و ماندگار روبه رو شویم.
عاشورا حرف نگفته زیاد دارد و معارف اهل بیت نیز بسیار است و حالاحالاها میتوان پژوهش کرد و قصه نوشت و سوژه داشت. نوشتن سلوک میخواهد و خلوت و تنهایی و رنج. اینکه من یک صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرام راه بیندازم و در معرفی آن بنویسم «علاقهمند به شعر و گاهی فلسفه و مبتلا به ادبیات» کافی نیست. خوب است که هنوز میتوان با شعر و ادبیات گرد هم آمد، ارزش است، اما مهم این است که به شناخت خودمان برسیم و از منظر خودمان به پدیدههای اطراف نگاه کنیم.
تمرین نوشتن با تمرین یک رشته ورزشی تفاوتی ندارد و همان اندازه رنج دارد و عرق ریختن. جهان ادبیات مردتر یا نامردتر از آن است که راحت اجازه بدهد در آن بمانید و ماندگار شوید. ما مضامین نو و بکر زیادی داریم، مخصوصا در قالب داستان و روایت، ولی هنوز یک رمان درجه یک برای غدیر نداریم. خب این کار کیست؟ همه آنهایی که دغدغه و عشق نوشتن دارند.
تجربه زیسته قوی و عمیق میتواند موضوع قصههای آینده باشد. به علاوه، شدت مطالعه به آدم کلمه تزریق میکند. ما از کلمات محدودی استفاده میکنیم؛ بانک واژگانی گستردهای نداریم و به همین ترتیب دایره فکری ما نیز کوچک میشود. کلمه ابزار اندیشیدن است. ترسناک این است که به جای کلمهها از استیکرها و نمادها استفاده میکنیم. اگر به قدرت کلمه واقف باشید، راحت خرجش نمیکنید.