حکم شرعی استفاده از رنگ موهای نامتعارف چیست؟ اولین سامانه فناورانه حمایت از فعالان قرآنی راه اندازی شد آغاز همکاری بنیاد بین المللی امام رضا(ع) و انتشارات آستان قدس رضوی در تولید آثار امام رضایی آیت‌الله علم‌الهدی: دشمن با تفرقه‌افکنی به دنبال شکست اتحاد مسلمانان است | وحدت سنی و شیعه، کلید مقابلهٔ با تهدیدات خارجی و کاهش نفوذ غربب است ارزش و اجر خدمت به همسر در آموزش‌های پیامبر خدا (ص) استاندار خراسان رضوی: مشهد برای تبدیل شدن به پایتخت گفت وگوی بین مذاهب اسلامی ظرفیت بی‌نظیری دارد لبخند بهشتی در قاب زندگی | دستورالعمل‌های دینی برای دستیابی به شادی پایدار در زندگی روزمره ماه‌گرفتگی شامگاه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ و وجوب نماز آیات + شیوه‌های اقامه نماز آیات جشن مردمی هفته وحدت (۱۴۰۴) در بوستان کوهسنگی مشهد + جزئیات وحدت و تمسک به اصول دین دو مبانی انقلاب اسلامی است برگزاری کنفرانس وحدت با حضور علمای جهان اسلام | وحدت از هفت اکتبر مفهوم جهانی پیدا کرده است برنامه «مهمانی امت محمد» در سطح مشهد و خراسان رضوی برگزار می‌شود آغاز پویش ملی کتابخوانی به یاد شهدای جنگ ۱۲ روزه آغاز طرح ارتقای تجوید قرآن کریم در بستر فضای مجازی اهدای کتاب به زائران، ارمغان جدید زیارت رضوی پخش تلاوت‌های تصویری از قاریان نوجوان در شبکه نهال و پویا مسجد محور تحقق تمدن نوین اسلامی است از نوغان تا روح‌آباد؛ بازتاب عشق زنان روستایی به امام‌رضا(ع) در «اشک عقیق» اهدای جهیزیه توسط خادمان امام رضا(ع) به نوعروسان به شیوه متفاوت تنها راه اصلاح نابسامانی‌ها و فساد، بازگشت به تعالیم پیامبر اسلام(ص) است
سرخط خبرها

پناه بر یال چادری سوخته

  • کد خبر: ۲۳۸۲۴۷
  • ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۶
پناه بر یال چادری سوخته
ما روضه‌ها را زندگی می‌کنیم، ما پلان به پلان زندگی مان در عاشورا نمونه‌ای دارد،  هر ابراتفاقی که در زندگی مان بیفتد نخش را که دنبال کنی رشته و نمونه‌ای در کربلا دارد شب سوم محرم از رقیه می‌خوانند.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

ما روضه‌ها را زندگی می‌کنیم، ما پلان به پلان زندگی مان در عاشورا نمونه‌ای دارد،  هر ابراتفاقی که در زندگی مان بیفتد نخش را که دنبال کنی رشته و نمونه‌ای در کربلا دارد شب سوم محرم از رقیه می‌خوانند. می‌خوانند و ذوب می‌شوند. می‌خوانند و آب می‌شوند. برای خیلی از امام حسینی‌ها، شب قدر و تقدیر و حاجت هایشان شب سوم محرم است. شب رقیه خاتون. دوستی داشتم که یک سال قصه‌ای برایم گفت و من از آن سال به بعد محرمی نیست که قصه اش را نشنوم و با او نسوزم.

می‌گفت: رسیدم خانه و کلید که انداختم دیدم مهمان داریم، برادر همسرم آمده بود و زهرا برای شام نگهشان داشته بود. خوش و بشی کردم و کم و کسر‌ها را از همسر پرسیدم و زدم بیرون برای خرید مایحتاج، صادق گفت: بیا با موتور برو. موتور برادر خانمم را گرفتم که بروم سوپری پشت کوچه، ماست و سس و نوشیدنی بخرم. موتورش نو و قشنگ بود وسوسه ام کرد که مسیر را طولانی‌تر کنم و بروم یک دوری با آن بزنم، وگرنه نه من موتورسوار بودم نه راه مقصدم دور که نشود پیاده بروم.  

دیدی یک وقت‌هایی با یکی توی راهرویی یا راه پله‌ای سینه به سینه می‌شوی ا و می‌رود راست تو هم می‌روی راست، او‌ می‌رود چپ تو هم می‌روی چپ؟ دیدی بلاتکلیفی چندثانیه‌ای را؟ گفتم: خب! گفت: پیچیدم تو کوچه، از همان بقالی‌ای که من قصد خرید داشتم یک دختر شش، هفت ساله با دو پسر کوچک‌تر و کم سن و سال‌تر بستنی به دست شاد و خندان آمدند بیرون. سرعتم حدود پنج کیلومتر بود که به سه چهار متری بچه‌ها رسیدم.  با هم همان طور سینه به سینه شدیم. 

مطمئن بودم اتفاقی نمی‌افتد. لبخندزنان خواستم این بلاتکلیفیِ انتخاب جهت را بگذارم به عهده آن ها. هول کردند. بستنی یکی شان افتاد. صورتشان شد گچ دیوار. بزرگ ترشان دخترک بود. یک دفعه بال‌های چادرش را باز کرد و دو پسر را زیر بال گرفت و چادر را بست و روی صورتش را هم کامل پوشاند و نشست و دست هایش را گذاشت روی سرش. نزدیک شده بودم.

از زیر چادر مثل جوجه‌ای ترسیده چیریس کرد که: ما را نکُش. پیاده شدم و بغلشان کردم و بستنی‌های شکسته و بی طعم شده را تجدید کردم و برایشان خریدم.  خودم تا خانه مشایعتشان کردم که تاریخ تکرار نشود. بعد نشستم پشت شمشاد‌ها سیر اشک ریختم. گریه کردم برای سه ساله حسین (ع) برای ناموس حسین (ع) از موتور متنفرم.  بمیرم برای سینه به سینه شدن بچه‌های ارباب و صدای شیهه اسب‌های جنگی. همان اسب‌ها که می‌خوانیم: اَسرَجَت و اَلجَمَتْ و تَنَقَّبَت لِقِتالِکَ.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->