به گزارش شهرآرانیوز؛ کتاب «لویناس، مکتب فرانکفورت و روانکاوی» از روانکاوی بسیار بهره گرفته است، اما نباید آن را تفسیر روانکاوانه لویناس یا چیزی از این قبیل تلقی کرد. این کتاب عبارت است از بحثی راجع به اینکه، به قول ایسمنه (در اسطورههای یونان، دختر اودیپ و یوکاسته است) خطاب به خواهرش آنتیگونه (نام نمایشنامهای است از سوفوکل تراژدینویس مشهور یونانی)، «انسان بودن در میان انسانها» چیست.
به عقیدۀ نویسنده کتاب، نظریۀ روابط ابژه در روانکاوی نوعی آموزۀ ظریف راجع به چیستی انسان بودن در میان انسانهاست و به همین دلیل است که به آن پرداخته شده است و نه به این دلیل که نویسنده بخواهد صرفاً به اِعمال آموزهایی بر آموزۀ دیگری دست بزند.
پس از لویناس و روانکاویی، مکتب نظریه انتقادی فرانکفورت سومین بازیگر اصلی این کتاب است، اما از آن نیز به عنوان مکتب یا موضعی برای رویارویی با لویناس استفاده نشده است. بلکه این مکتب صرفا نماینده شیوه تفکر دیگری راجع به روابط انسانی است، شیوهای که دغدغه اصلی لویناس مبنی بر اینکه انسانها خود و الگوهای خود را به دیگران تحمیل نکنند سهیم است. اما گرچه مکتب فرانکفورت دغدغههای لویناس را دارد، به همان نتیجههای او نمیرسد. همین مطلب درباره دی. دبلیو. وینیکات و همچنین آیریس مرداک، فیلسوف و رماننویس، صادق است.
آخرین اشخاصی که به گفتوگوی این کتاب وارد میشوند عبارتاند از هانا آرنت، فیلسوف سیاسی، و نمایشنامهنویسان تراژدیهای یونانی. هرگاه طرفین دارای دیدگاههای متفاوتی باشند، اغلب گفتگوهای جالبی بین آنها رخ میدهد.
کتاب پیشرو ۵ فصل دارد، «کسی زنگ در شما را میزند»، «لویناس، وینیکات، و «وجود دارد»»، «مرداک، آدورنو و لویناس»، «روانکاوی، سیاست و «آزادی با»»، «عشق، دلسوزی و انسانیت.» پس از اینفصول هم «واژهنامه انگلیسی به فارسی»، «کتابشناسی» و «نمایه» درج شدهاند.
این کتاب با عنوان Levinas, the Frankfurt School and Psychoanalysis توسط انتشارات کانتینوم در سال ۲۰۰۲ منتشر شده است.
منبع: ایرنا