بی تردید فرهنگ به معنای وسیع و گسترده آن، پیشران و محرک اصلی پیشرفت هر کشور و جامعهای است. فرهنگ و ظرفیتهای برآمده، در هر نظام اجتماعی ریشه در مختصات و اصول آن جامعه داشته است و بسان نقشه راهی برای حرکت ایشان رو به افقهای روشن و تعالی عمل میکند. بر همین بنیاد است که در سیاست گذاری و برنامه ریزی همه کشورها کوشش میشود به داشتههای فرهنگی توجه شود و محور کانونی همه کنشها با داشتههای فرهنگی هماهنگ شود.
آشکار است که ساختار فرهنگی همه کشورها و به تبع آن قدرت فرهنگی شان در یک تراز قرار ندارد. عناصر متعددی، چون دیرینگی، علم و دانش، باورهای اعتقادی، تکثر و تنوع، تجارب زیستی، اصالت دینی و مواردی از این دست زمینههای فرهنگی متفاوتی را برای کشورهای گوناگون فراهم میآورد.
حال هرچقدر فرهنگ حاکم بر کنش ورزی یک نظام اجتماعی از قدرت بیشتری برخوردار باشد، زمینه پیشرفت آن جامعه فراهمتر میشود. ایران به ویژه در سایه آموزههای تعالی بخش الهی که در پیوندی مستحکم با عناصر هویت ملی ما قرار گرفته، ظرفیتی بی مانند ایجاد کرده و سرمایه فرهنگی ویژه و ممتازی را برای حرکت جامعه ایرانی به ارمغان آورده است. فرهنگ اسلامی ایرانی از مؤلفهها و کلان رویدادهای معناسازی برخوردار است که به خودی خود زمینه تحول و تحرک جامعه را نه برای یک مقطع، بلکه برای همه تاریخ فراهم میآورد.
واقعه عاشورا به عنوان یکی از برجستهترین رویدادهای بنیادین تاریخ اسلام و به جهت مملوبودن از عناصر معنایی، هویت بخش و انسان ساز، همواره از رویکردی جامعه ساز در تاریخ سرزمین ما برخوردار بوده است. ترویج مهمترین آموزهها و ارزشهای والای اسلامی در چارچوب قیام امام حسین (ع) با رویکردی حماسی پدیدهای فرهنگی را به وجود آورده است که همواره زایا و پویا خواهد بود. واقعه عاشورا و مناسک برآمده پس از آنکه زمینه ساز توسعه داشتههای معنایی این واقعه است، در طول تاریخ سرزمینی ما همواره مورد توجه بوده و کوششهای وسیع در جهت ترویج آن با عناصر فراوری فرهنگی به ویژه هنر صورت گرفته است.
نقاشی، نمایش، شعر، خوش نویسی و ازجمله این هنرها در طول تاریخ ایران پیوندی جدی با مضامین عاشورایی داشته اند. مشهد مقدس به عنوان یک پایگاه مهم شیعی و دینی همواره کانون کنشهای فرهنگی دین مدارانه بوده است. ظرفیتهای متنوع این شهر ازجمله وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع)، تنوع و تکثر درونی، حضور هنرمندان برجسته و نهادهای متعدد فرهنگی و سیاست گذار این انتظار را به وجود میآورد که مشهد پایگاهی مهم برای سامان دادن هنر عاشورایی باشد. هنرمندان، خودشان ارادت خویش را به امام حسین (ع) به نمایش درمی آورند، اما آنچه بدان نیاز داریم، جریان سازی در این حوزه است که نیازمند سیاست ورزی کلان خواهد بود.
با وجود تجارب ارزشمند در سالهای گذشته که میتوانست زمینه ساز سیاست گذاری قرار گیرد، اکنون شاهد نوعی بخشی نگری در زمینه سازی بهره بردن از زبان هنر برای روایت عاشورا در مشهد هستیم. جریان زمانی ایجاد میشود که بخشهای متنوع در هماهنگی کامل با یکدیگر سیاستی واحد را پی بگیرند. کنش امروز نهادهای فرهنگی متعدد در مشهد نشان دهنده این است که اساسا سیاست و برنامه واحدی دراین راستا وجود ندارد.
هر بخشی، کنشی محدود را در دایره دریافت بخشی خویش انجام میدهد. آشکار است که این اقدامات نه دیده خواهند شد و نه به تکمیل یکدیگر و جریان سازی کمک میکنند. شهر مهمترین بستر نمود هنر عاشورایی است و باید زمینه کنشهای هماهنگ همه نهادهای فرهنگی باشد.
اگر اتفاقات و رویدادهای هنری عاشورایی این روزهای مشهد مقدس را مرور کنیم، میبینیم که هر مجموعهای در فضای اختصاصی و برمبنای سلیقه خویش فعالیتهایی را به انجام رسانده است؛ فعالیتهایی که شاید اگر ضمن یک برنامه کلان و در ارتباط با دیگر کنشهای هنری بود و آن گاه در بستر شهر عرضه میشد، زمینهای برای جریان سازی میشد.
امروز بزرگترین مشکل ما نبود سیاست یکپارچه در اجرای کنشهای هنری به ویژه در مناسبتهای بنیادین و اساسی است. آنچه از هنر مشهد درباره عاشورا انتظار میرود، این است که در کنار توجه به جنبههای مناسکی، وسیلهای برای تبیین اندیشه دینی نهفته در واقعه عاشورا برای نسل معاصر باشد.