سیامک شایقی کارگردان نام آشنای سینما و تلویزیون پس از سه سال مبارزه با بیماری سرطان صبح روز گذشته متاسفانه پس از تحمل درد و رنج فراوان به دیار باقی شتافت، این هنرمند ۶۶ ساله سینما و تلویزیون سابقه کارگردانی فیلم و سریالهای شاخصی نظیر «ابرهای ارغوانی»، «در کمال خونسردی»، «سیاه، سفید خاکستری»، «جهیزیهای برای رباب» را در کارنامه هنری خود داشت.
سیامک شایقی از نسل اول فیلمسازانی بود که پس از انقلاب پا به عرصه فیلمسازی گذاشت و البته در سالهای اخیر چندان فعال نبود و مثل بسیاری دیگر از هم نسلان خود به حاشیه رانده شده بود، علت این مسئله خود میتواند موضوع نوشته جداگانهای باشد که چرا از این نسل فیلمسازان، که نسبتا پرشمار هم هستند و در دهه شصت با حمایت نهادهای سیاستگذاری، مثل بنیاد فارابی، توانستند فیلمساز شوند، تعداد بسیار اندکی موفق شدند در قامت یک سینماگر تداوم لازم را در کار خود داشته باشند و برخی خیلی زود و برخی دیرتر سرانجام از عرصه سینما کنار رفتند یا قدرت تطابق با شرایط جدید را نیافته و کنار گذاشته شدند.
به طور مشخص مرحوم شایقی در طول بیش از سی سال تنها حدود ده فیلم ساخت، او فیلمسازی بود که به طبعآزمایی در گونههای مختلف فیلمسازی علاقه فراوانی داشت و در ژانرهای مختلفی فیلم ساخت و در فیلمهایش نیز سعی میکرد از عوامل مختلفی و متفاوتی استفاده نماید.
در فیلمهایش چندان دربند رعایت سلیقه مخاطب و حتی مدیران هم نبود پس نه فیلمهایش پرفروش شدند و نه خیلی تحسین شدند و جایزه گرفتند، هر چند مضامین فیلمهایش دردسری هم برای مدیران نداشتند.
شایقی بیشتر از آنکه فیلمسازی را مقولهای شخصی بداند یا به طرح مسائل حاد اجتماعی علاقهمند باشد بیشتر یک سینهفیل یا به عبارت اینجایی یک «عشق فیلم» بود که تمایل داشت لذتی را که از سینما و فیلمهای موردعلاقهاش برده بود را در آثارش به نوعی بازتاب دهد و یا باز آفرینی کند.
بنده به شخصه فیلم «در کمال خونسردی» او با فیلمنامهای از اصغر عبداللهی و فریدون جیرانی را بسیار دوست دارم و آن را نمونه موفق و درستی از تطبیق مولفههای ژانر نوآر بر بستر بومی و اینجایی میدانم.
نقل خاطرهای از این فیلم را اینجا بیمناسبت نمیبینم، خاطرم هست فیلم را بار اول در جشنواره فیلم فجر دیدم و در صحنهای از آن که اولین دیدار دو شخصیت زن و مرد فیلم با بازی ابوالفضل پورعرب و آتنه فقیه نصیری در یک رستوران است، کاراکتر زن تمام مدت عینک تیره آفتابی به چشم دارد و ما چشم هایش را نمیبینیم، در پایان همین صحنه مرد ناگهان از زن سئوال میکند: شما همیشه عینک دودی میزنید؟
این جمله در آن صحنه تاثیرگذار و در ساختار فیلم تعیین کننده، نشان دهنده شروع توجه عاطفی مرد به زن و تاکیدی بر شخصیت مرموز زن بود، اما جالب است بدانید در نسخه اکران عمومی فیلم این دیالوگ حذف و در واقع سانسور شده بود، گویا مسئولان امر از آن بوی عشق یا شاید هم آموزش مخزنی به مشامشان خورده بود.
منبع: سلام نو