انفجار خط لوله گاز در غرب بغداد، ۴ کشته و زخمی برجای گذاشت (۳۰ مهر ۱۴۰۴) هشدار در غزه؛ بیش از ۱۰ هزار نفر در زیر آوارها هستند ۱۲ کارمند آزاد شده سازمان ملل یمن را ترک کردند افشای برده‌داری زنان صهیونیست در اسرائیل تاکید مجدد روسیه بر حل مسئله هسته‌ای ایران تنها از طریق دیپلماسی مردی که ۴۳ سال به اشتباه در زندان بود، دوباره بازداشت شد روسیه: ۳۳ پهپاد اوکراینی را در مناطق مختلف سرنگون کردیم روسیه، تأمین‌کننده کالاهای اساسی و شریک راهبردی ترانزیتی ایران + فیلم آخرین وضعیت آسمان کشور + نقشه ۷ ایرانی محبوس در ارمنستان به کشور منتقل شدند (۳۰ مهر ۱۴۰۴) پزشکیان لایحه مشاغل حساس را پس گرفت حمله آمریکا به یک قایق در اقیانوس آرام (۳۰ مهر ۱۴۰۴) واکنش حماس به تحرکات اسرائیل برای الحاق کرانه باختری نتانیاهو با حضور نیرو‌های ترکیه در نوار غزه مخالفت کرد دیوان لاهه ادعای اسرائیل علیه آنروا را رد کرد انگلیس: گذرگاه رفح باید کاملا باز شود گروسی: ایران می‌توانست روابط خود با جامعه بین‌المللی را قطع کند، اما چنین نکرد نظارت پوتین بر آزمایش آمادگی نیروهای هسته‌ای روسیه + فیلم بقایی: شهرآرا در ارتقای برندینگ مشهد نقش مؤثری داشته است + فیلم نتانیاهو برای توقف محاکمه دست‌وپا می‌زند یونیسف: اوضاع در غزه بسیار وحشتناک است نخست‌وزیر لبنان: حزب‌الله باید تنها یک حزب سیاسی باشد پزشکیان: تلاش می‌شود بودجه بدون کسری به مجلس ارائه دهیم بالگرد رئیس‌جمهور هند دچار سانحه شد + فیلم (۳۰ مهر ۱۴۰۴) هاآرتص: اسرائیل در حال فروپاشی از درون است قالیباف: کنشگری دیپلماتیک استانداران، نیاز امروز کشور است | کارگروه‌های استانی در ساختار سفارت‌خانه‌ها تشکیل شود
سرخط خبرها

روزگار مسعود شروع شد...

  • کد خبر: ۲۴۱۶۷۹
  • ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۶
روزگار مسعود شروع شد...
روایت شهرآرا از مراسم تنفیذ نهمین رئیس جمهور ایران و آنچه در حسینیه امام خمینی (ره) گذشت.
حامد عسکری
خبرنگار حامد عسکری

دیروز صبح کاسب‌های صنف لوازم خانگی خیابان جمهوری که کرکره دادند بالا و اسپند دود کردند و الهی به امید تو گفتند، متوجه شدند حال و هوای اطراف خیابان فلسطین جنوبی حال و هوای همیشگی نیست، تعداد ماشین‌های پلیس و آمبولانس‌ها و یگان ویژه خبر از یک رویداد می‌داد و آن مراسم تنفیذ رئیس جمهور پزشکیان بود.

غروب روز شنبه که پیک زنگ خانه را زد و گفت یک پاکت دارید، توی آسانسور با زیر صدای موسیقی متن پیانوی بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد به این فکر می‌کردم که حتما دوباره ناشری لطف داشته و تازه‌های نشرش را فرستاده یا یکی از مجلات مشترک شده شماره جدیدش را آورده است. ولی وقتی پایین رسیدم و پاکت را گرفتم و دیدم به مراسم تنفیذ دعوت شده ام لبخند زدم، لبخند زدم و از شما چه پنهان بشکنی هم زدم که‌ای وا... می‌روی می‌بینی می‌نویسی. 

خیلی توی انتخاب لباس وسواسی ندارم و در محرم دیگر کلا کمد لباسم را ورق نمی‌زنم، یک پیراهن مشکی ساده یک شلوار رسمی، یکی دو پاف عطر آمواج پرپس و خلاص. فلسطین جنوبی را پایین رفتم و پاسدار‌های بیت چندتایی شناختند و حال و احوال شدیم و بعدش هم طبق وظیفه شان بازرسی شدیم و وارد حسینیه، پذیرایی خیلی ساده بود، دور از جان جمع و اهالی حسینیه و شما مخاطب عزیز این ستون، خیلی ساده‌تر از یک مراسم ختم در یک مسجد معمولی در تهران، پذیرایی کیک یزدی بود با آب میوه پاکتی و آب معدنی. همین. 

مراسم با قرائت قرآن آغاز شد و بعدش آقای وزیر کشور گزارشی داد و از روند انتخابات و از خیلی‌ها تشکر کرد، از رئیسی شهید یاد کرد، از نظامی‌ها و انتظامی‌ها و امنیتی‌های عزیز تشکر کرد و بعد تعداد آرای آقای پزشکیان را خواند و گفت ایشان را مردم برای ریاست جمهوری انتخاب کرده اند، بعدش آقای محمدی گلپایگانی آمد و حکم تنفیذ را قرائت کرد و بعد دکتر مخبر به دست رهبری داد و ایشان هم حکم امضا شده را به رئیس جمهور پزشکیان دادند. بعدش نوبت آقای رئیس جمهور شد، میکروفون جلویش گذاشتند استندی هم برای گذاشتن کاغذ‌های نطقش. 

اوایل از روی کاغذ خواند و با مولانا شروع کرد و یک جایی هم از امام خمینی (ره) یاد کرد، آقا مسعود وسط حرف‌های روی کاغذش یکهو حس کرد خیلی به جانش نمی‌چسبد از رو خواندن و شروع کرد بداهه سخن گفتن، چند عبارت از نهج البلاغه خواند و از مردم حرف زد و انصافا هم دل نشین و ساده صحبت کرد، به رهبری و حضار و مردم قول داد تمام توانش را به کار گیرد تا گره گشایی کند، گفت از قبیله گرایی بیزار است و از فامیل بازی بدش می‌آید. 

رئیس جمهور مسعود گفت خدمتگزار مردم است و برای وفاق ملی آمده است و برای رسیدن به این وفاق دست یاری به سمت مردم و همه آحاد و رهبری هم دراز کرده و پذیرای کمک است. بعدش نوبت حرف‌های رهبری شد. ایشان مثل همیشه آرام، شمرده دسته بندی شده و منظم حرف زدند، از دموکراسی در ایران گفتند و مشروطه.

 

 از تلاشی که شد و خون‌هایی که ریخته شد و قلدربازی‌های رضا میرپنج خرابش کرد و بعدش هم پسرش محمدرضا خراب ترش. در بخش بعدی حرف هایشان از توصیه‌ها گفتند و انصافا هم پیشنهاد‌های اجرایی و عملیاتی خوبی بودند. در آخر هم از غزه حرف زدند و محکوم کردند باند قاتل خون خوار و جنایتکاری به نام اسرائیل را که کسانی را بمباران می‌کند که حتی یک گلوله در عمرشان شلیک نکرده اند. حرف هایشان تمام شد، حسینیه با تکبیر بدرقه کرد پدر ایران را. بعدش بازار مصاحبه‌ها و عکس‌ها و دیده بوسی‌ها داغ شد.

از حسینیه بیرون زدم، از هوا آتش می‌بارید. حس بلالی را داشتم روی یک استانبولی زغال. وارد اولین آب میوه فروشی شدم. یک شربت مخلوط آبلیمو و خاکشیر سفارش دادم، دومی سومی. بعد نشستم همانجا این یادداشت را توی گوشی نوشتم. گوشی ام داغ کرده. این مطلب را ارسال می‌کنم برای روزنامه و می‌گذارمش توی کیفم کنار آب معدنی یخ زده کمی حال بیاید. ما از امروز رئیس جمهور داریم، خوشا ما. خوشا ایران.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->