رأی گیری تمام شد، خوابیدم، بیدار شدم و رئیس جمهور داشتیم. بی اخلاقیها، بگم بگم ها، تهمت و افتراها و تمسخرها فعلا شعله اش پایین آمده است. از این ورطه نام مسعود پزشکیان بیرون آمد و حالا رئیس جمهور داریم، حس و حالش را نمیفهمم، حس و حال اولین روز رئیس جمهور شدن را نمیفهمم، تعریفی ازش ندارم، او حالا رئیس جمهور همه ماست. چه آنها که به او رأی دادیم و چه آنها که به او رأی ندادیم.
او باید رئیس جمهور همه ما باشد، مسعود پزشکیان از فردا شب اول محرم به احتمال زیاد مشکی عزای حسین (ع) را بر تن میکند و به همه دیپلماتها و رئیس جمهورها و نخست وزیرها و رهبران جهان با همین بیرق سیاه اعلام خواهد کرد که پیرو منش و مسلک مردی است که میشد عافیت را برگزیند، میشد مصلحت را ترجیح بدهد، میشد ساکت بماند و یزید کارش را بکند و نکرد.
ابتدای ریاست جمهوری پزشکیان با محرم برای او که اهل نهج البلاغه است میتواند دارای نشانههایی باشد برای خودش. پزشکیان رئیس جمهوری است که بعد از رئیس جمهوری در خون غلتیده بر صندلی پاستور نشسته. فردای اعلام آرا محرم شروع شده و حالا توقعات همه مردم از او بالاست. آن قدر رئیسی عزیز در منش و رفتار با همه پیشینیان خودش متفاوت بود که بعد از این، همه رفتارهایش با او مقایسه میشود و رئیسی به نوعی متر و معیار مردم داری به حساب میآید.
ما نیز رسالتی داریم. ما رأی داده و حتی رأی ندادهها هم باید و شایدی داریم. پزشکیان یا نامزد مورد نظر ما بوده یا نبوده، اگر بوده که نباید چشم ببندیم و هرچه آن خسرو کرد را شیرین بپنداریم و به به کنیم و اگر نبوده مدام زبان به طعنه و زخم زبان و نیش و زبانم لال کنایه بگشاییم.
به قول بزرگی انصاف خیلی چیز ارزشمندی است، کربلا را بی انصافی جهنمی کرد، انصاف داشتن مروت داشتن، حیا و تقوای مبارزه و رقابت داشتن همیشه نجات دهنده است و باعث رستگاری و سربلندی. به آقای پزشکیان رئیس جمهور محترم ایران عزیزمان هم عرض میکنم، همان طور که در صحبتها و مناظره هایتان از نهج البلاغه بسیار خواندید و یادگرفتیم، خواهشمند است این کلمات روشن و تبیینگر در عمل و رفتار شما هم پدیداری داشته باشد و متوجه شویم و به چشم ببینیم پایبندی شما را به این ابرمرد تاریخ.
جناب آقای رئیس جمهور کربلا نشان داد، میشود مثل زهیربن قین چشم بر همه دنیا و مظاهر رنگارنگ و زیبایش بست، به چند جمله متحول شد و برای قرنهای قرن جاودانی انتخاب کرد و در کنار حسین (ع) جسمت تربت شود و میشود به وعده دو من جو ... بر روی پسر فاطمه (س) شمشیر کشید و شقاوت ابدی را برای خود خرید. یک جمله هم با ایران عزیز،ای وطن جانتر از جان، فعلا رأیی که تقدیمت کردیم را از ما بپذیر تا به وقت وقتش نوبت جان برسد.