واحد خاکدان، نقاش ایرانی درگذشت + بیوگرافی (یکم آبان ۱۴۰۴) آغاز بازبینی آثار سی‌وپنجمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی از سوم آبان حکایت مثال گویا و برتری رئال زاراگوزا آقای خبرنگار بیهقی مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (جمعه، ۲ آبان ۱۴۰۴) لبخند اسطوره | ماجرای تولد دوباره شخصیت های «شاهنامه» در مجموعه «شاخنامه» اعضای هیئت انتخاب آثار صحنه‌ای سی‌وپنجمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی معرفی شدند حمایت ۳۷ میلیون دلاری برای ساخت «مخمصه ۲» مایکل مان حمید صفت در سریال بامداد خمار + عکس درگذشت «قاسم مهرنیا»، شاعر و نقال آیین‌های دینی خراسان شمالی + پیام تسلیت وزیر فرهنگ اعضای شورای سیاست‌گذاری هفته کتاب سال ۱۴۰۴ معرفی شدند ماجرای درگیری بادیگارد‌های «کیانو ریوز» هنرپیشه مشهور هالیوود با یک هوادار زن + عکس آغاز به‌کار کانون موسیقی نواحی ایران حضور فیلم «جی کلی» با بازی جورج کلونی در گلن گلوب رونمایی از آلبوم موسیقی «ناز نگه» زنده یاد همایون خرم «ایرانم» علیرضا قربانی در اهواز تمدید شد + جزئیات
سرخط خبرها

کتابخانه خاموش و...

  • کد خبر: ۲۴۲۹۸
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۵
کتابخانه خاموش و...
ناصر آملی، روزنامه‌نگار
هسته اصلی و معنابخش به هویتی تقریبا تعریف‌شده در من و بلکه نسلی که در او، نسل ما تعریف می‌شدیم و تاحدی هنوز تعریف می‌شود، نام بلند و توفانی «شریعتی» بود. او واقعا به‌صورت یک توفان فرهنگی ظاهر شد و همه مرز‌های عصر خود را درنوردید و نه‌تن‌ها ما را با خود برد، بلکه منتقدان خود را نیز به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داد. همین قدر بگویم که از مهم‌ترین و معتبرترین منتقدان او، روحانیان بودند، اما ادبیات او به درون کانون‌های فقه و مرجعیت نیز نفوذ کرد؛ مثال: در کجای تاریخ عالمان شیعه، می‌توان از عبارت «جنگ فقر و غنا و مستضعفان و مرفهان بی‌درد و...» آن‌هم در زبان و بیان کسی سراغ گرفت؟ فقط در مقطع انقلاب و در ذیل توفان گفتمانی شریعتی. پس دانشجویی، چون من همچون پر کاهی در این هوا و اقیانوس، شناور شد و این ایراد او نبود؛ نقص و ضعف گفتمان فرهنگی پیشاشریعتی بود که در آن، جز چهار ترجمه چپ روسی و چینی، چیزی نبود.

در چنین شرایطی، پس از انقلاب و در بیست‌ویک‌سالگی ازدواج کردم. با چه کسی؟ فرزند یکی از شاگردان استاد محمدتقی شریعتی؛ یعنی دختر حاج‌محمدجواد رحیمیان که شاگرد کوشمند استاد بود و هنوز هست و از بنیان‌گذاران «کانون نشر حقایق دینی» است، همراه با احمدزاده، امیرپور، سرجمعی، ارتضا و بزرگانی چنین و بدین ترتیب، همراه با همسرم، طاهره رحیمیان، پای من به منزل استاد باز شد و توصیف‌شدنی نیست حس‌وحال آن دانشجوی شیفته شریعتی وقتی که دوزانو جلوی استاد نشست و خطبه عقدش را پدر شریعتی خواند و پس از آن، در بسیاری از جمعه‌ها، با همسرم به آن اتاق پرنور از آفتاب و کتاب رفتیم و نشستیم و پرسیدیم و شنیدیم از محضر استاد محمدتقی و غرق در عطر حضور غایبِ دکتر علی که فضای سینه را پر کرده بود، تمام. باری، آن خاطرات، شریف‌ترین لحظات زندگی مرا ساخته است و همین‌جا و در این حوصله، بگذارید خاطره‌ای بگذارم و درگذرم: گاه وقتی عصر‌های جمعه به منزل استاد می‌رفتیم، بزرگان کانون نیز حضور داشتند. این اواخر، حال استاد مناسب نبود. خسته‌وکوفته بود از جبر گاه بیدادگر روزگار و نیز عمری پر از تب‌وتاب و فرازوفرود که بر او گذشته بود. در یکی از همان عصرها، سکوتی غریب و سنگین، اتاق کوچک استاد را پر کرده بود. استاد در سکوتی عذاب‌آور غرق بودند و کتاب‌ها خیره بر حاضران سربه‌گریبان‌برده، می‌نگریستند، فریادزنان و معترض. من دوزانو درکنار دکتر علی‌اکبر سرجمعی -که سایه عزیز و پرمهرش همچنان مستدام- نشسته بودم و از آن سکوت مرموز و عذاب‌آور، رنج می‌بردم.

دکتر در همین حال، آرام به پهلوی من زد و سر در گوش من فرمود: «سوالی درباره امام علی (ع) بپرس!» من یکّه خوردم. در او نگریستم و همچون روبات، سریعا دستورش را اجابت کردم. ناگهان، اما کتاب‌ها خاموش و شریعتی روشن شد. آغاز به سخن کرد و هربار که نام علی (ع) را برد، روشن‌تر و گداخته‌تر شد و اوج گرفت و در پیچ‌وتاب افتاد و جوانانه، دامان نهج‌البلاغه را گرفت و رو به‌سوی قله نهاد و ابر‌ها را خستگی‌ناپذیر درنوردید... وقتی پس از ساعتی از منزل استاد بیرون آمدیم، دکتر همچنان آرام در گوشم گفت: «هرگاه استاد را خسته و فرسوده می‌یابید، نام علی (ع) را درمیان آورید؛ او روشن می‌شود، جوان می‌شود، می‌تابد و زندگی می‌بخشد.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->