به گزارش شهرآرانیوز؛ هیچ کشوری به اندازه افغانستان در ایران مهاجر ندارد. با عنایت به این حقیقت تاریخی، باید اعتراف کرد که مهاجران افغانستانی، خصوصا صاحبان قلم و پدیدآورندگان آثار ادبی، اثراتی بر تولیدات فرهنگی و هنری ایران داشته اند.
«نورنیوز»، برای بررسی همین موضوع و به مناسبت ایام سال مرگ محمدسرور رجایی (ادیب افغانستانی که سالها ساکن ایران بود)، با احمد مدقق، نویسنده و فیلم نامه نویس افغانستانی، درباره ظرفیت جامعه مهاجر افغانستانی در حوزه تولیدات ادبی به زبان فارسی گفتگو کرده است که بخشی از آن در ادامه میآید.
رمان نوجوان «آتشگاه»، مجموعه داستان «دختر ترکستانی» و رمان بزرگ سال با عنوان «آوازهای روسی» از آثار منتشرشده این نویسنده اند. مدقق تجربه فیلم نامه نویسی برای سریال و سردبیری مجله و گرداندن جلسات ادبی را نیز در کارنامه خود دارد.
تولیدات ادبی نویسندگان افغانستانی را طی سالهای حضور در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم، ادبیات مهاجرت نویسندگان افغانستانی، ازلحاظ حال و هوا و موضوعاتی که به آن پرداخته میشد، بسیار متأثر از ادبیات داستانی داخل افغانستان بود؛ یعنی بسیاری از داستانها توسط نویسندگان مهاجر نوشته میشد بدون اینکه رد و نشانی از آن کشوری که نویسنده در آن هست دیده شود، و فضای داستانها کاملا در داخل افغانستان میگذشت، به این معنا که ادبیات داستانی مهاجرت درمیان نویسندگان افغانستانی به معنای واقعی شکل نگرفت. هرچقدرکه داستان نویسان داخل افغانستان با فضای سیاسی-اجتماعی پیرامون خود ارتباط برقرار میکردند و تلاش مینمودند که داستانی پیرامون آن بنویسند، در فضای مهاجرت، متأسفانه این اتفاق نیفتاد و نویسندگانی که در این عرصه حضور داشتند بیشتر حال و هوای داخل افغانستان را بازتاب میدادند و کمتر ردی از جغرافیا، بوم و حال و هوای آن کشوری که در آن مهاجرت کرده بودند در داستان هایشان بازتاب داده میشد. همین حالا هم همین طور است؛ یعنی الان داستانهای تازهای که نویسندگان مهاجر ما در کشورهای اروپایی مینویسند هنوز حال و هوای افغانستان را دارد؛ انگار نویسنده هنوز دارد در افغانستان زیست میکند و مسائل داخل افغانستان برایش آن قدر اهمیت دارد که فرصت رسیدگی به مسائل مهاجرت را ندارد.
نویسندگان افغانستانی طی این سالها چه دستاوردی برای ادبیات فارسی داشته اند؟
به نظرم، پر رنگترین دستاوردی که نویسندگان افغانستانی برای کلیت داستان فارسی داشته اند زبانی بوده، ازلحاظ اینکه دایره واژگان تازهای را به کلیت داستان فارسی اضافه کردند، وگرنه ازلحاظ اینکه به نظریههای سیاسی، اجتماعی و فلسفی توجه داشته باشند یا ازمنظر تکنیک و فرمهای تازه در داستان، به نظرم، ادبیات افغانستان همیشه یک قدم عقبتر از کلیت داستان فارسی بوده است و نویسندگان افغانستان در همان فضاهای رئالیسم اجتماعی قلم زده اند و، اگر تازگی برای ادبیات داستانی فارسی داشته اند، ازجهت زبانی بوده است.